#تو_حسین_همهای
#کرایهای_که_حساب_شد
از حوالی حرم امیرالمؤمنین در نجف تا عمود یک، سوار یک موتور سه چرخه میشویم، وسیله نقلیهای که در عراق خیلی به کار میآید و ١٠ نفر را در آن هر طور شده جا میدهند.
با خانمهای کاروان ۵ نفر هستیم،
یک آقا هم چنددقیقه بعدتر سوار میشود، راننده میگوید پول جاهای خالی را بدهید تا حرکت کنم، قبول میکنیم.
موتور با سرعت میرود و از آنجا که این وسیله نقلیه هیچ حفاظ و امنیتی هم ندارد، اینطور وقتها کمی ترسناک میشود، خصوصا وقتی روی سرعتگیرها میرود یا سر پیچها با سرعت میپیچد.
سرانجام به سلامت میرسیم و دینارها را به راننده میدهیم، آقای مسافر که از لهجهاش پیداست اهل تهران است، به راننده چیزی میگوید و آقای راننده پول ما را که حدود ٣٠٠ هزار تومان ایران است، برمیگرداند. میپرسم چه شد؟ راننده عراقی میگوید "امام حسین... تمام" و اشاره میکند که بروید. از آقای مسافر میپرسم، میگوید "مهمان امام حسین هستید، بفرمایید"
مرد کرایه همه مارا حساب کرده و میرود و ما داریم حظِ مهمانی آقایی را میبریم که قواعدش با حساب و کتاب دنیا در هیچ نقطه زمین، جور در نمیآید.
✍ ف. حاجی وثوق