رفاقت ما با تمام بچه های آن دوران، سروکله زدن و بازی و خنده بود،مثلا"چندنفر دور هم جمع میشدند وکلاه یک کارگری که ازآنجارد میشد را برمیداشتند و برای هم پرت میکردند و مردم آزاری های این مدلی.
اما رفاقت با ابراهیم، الگوگرفتن و یادگیری کارهای خوب بود. او غیر مستقیم به ماکارهای صحیح را آموزش می داد. حتی حرفهایی که می زد که سالها بعد به عمق کلامش رسیدیم.
من موهای زیبایی داشتم. مرتب به آنهامی رسیدم و مدل و... درست می کردم. خیلی ها حسرت موها و تیپ ظاهری و زندگی من را داشتند. ابراهیم نیز خیلی زیبا بود، اما در عین سادگی دل میبرد. یکبار که پیش هم نشسته بودیم، دوباره حرف از مدل موهای من شد.
ابراهیم جمله ای گفت که فراموش نمیکنم: نعمتی که خدا به تو داده را به رخ دیگران نکش.
این را گفت و رفت...
#سلام_بر_ابراهیم ✋🌹
@saharshahriary
سلبریتی شمایید!
قهرمان شمایید!
شگفت انگیزترین آدم های #عصر_جدید
که بی مزد و بی منت، بی ادعا بدون ژست های روشنفکری، بدون شعارهای انسان دوستانه ی زیر لحاف، وسط میدان جهادید.
تشویق زمینی ها گذراست.
نگاه کنید!
با هزاران ضربدر سفید، فرشته ها برایتان ایستاده و کف میزنند.
#بسیجی
#ستاره_های_واقعی
#سحر_شهریاری
@saharshahriary
پلاک خاکی
🌙🔴🌍🌺ازدواج چند تن از جوانان سیل زده منطقه محمد آباد گلستان در روز مبعث پیامبر اکرم(ص) @pelakkhak
📹 گلستانیها تو یکی از مناطق سیلزده مراسم عروسی برگزار کردن. میتونستن بگن شرایط بحرانیه و بذارن بعد؛ اما میدونن مهمترین چیز برای رد شدن از این روزهای تلخ، امیده و روحیه قوی برای دوباره ساختن.
این مراسم یعنی هرچقدر سیل سخته، مردم گلستان سختتر و سربلندترن
#سیل_گلستان_مازنداران
@pelakkhakii 👈👈🌷🌷
⭕️کنایههای این روزهای برخی مسئولین به فعالیتهای سپاه برای کمک به مردم سیل زده، آدم رو یاد این جمله ماندگار شهید همت میاندازه:
"زمان بازرگان به ما برچسب چریک میزدند، زمان بنیصدر هم برچسب منافق!
الان هم برچسب خشک مقدسی و تحجر! هر قدمی که در راه خدا و بندگان مستضعف او برداشتیم برچسب بارانمان کردند حالا روزی ده برچسب دشت میکنیم.
اما بسیجیان دلسرد نباشید، حاشا که بچه بسیجی میدان را خالی کند!"
@pelakkhakii 👈👈🌷🌷
28-delamo daste to dadam.mp3
8.02M
🎵 شور #شهدایی
✨دلمو دست تو دادم یا حسین
✨وقتی دلتنگ شب جمعه میشم
✨شهدا میان بیادم یا حسین
🎤🎤 سیدرضا #نریمانی
#بسیارزیبا👌👌
🍃🌹🍃🌹
@pelakkhakii 👈👈
امام على عليه السلام :
صَومُ شَعبانَ يَذهَبُ بِوَسواسِ الصَّدرِ وَ بَلابِلِ القَلبِ.
روزه ماه شعبان، وسواس دل و پريشانى هاى جان را از بين مى برد.
تحف العقول ص 102 - خصال ص 612
🍃🍃🍃
@pelakkhakii 👈👈
❤️⭐️❤️
فرقی نمی کند
کجای جهانـ🌎 ایستاده ای !
فکر کردن💭 به #تو،
همان
دلشورهٔ💓 شیرینی ست که ...
مدام به جان
#واژه هایم می ریزد !
#شهید_جهاد_مغنیه
@pelakkhakii 👈👈🌷
✨
عزيزم! از جوانی به اندازه اے ڪه
باقی است، استفاده ڪن؛
ڪه در پيری همه چيز از دست ميرود،
حتی توجه به آخرت و خداے تعالی..!
•| امام خميني(ره)
#روز_جوان_مبارک💙
[ @pelakkhakii 👈👈🌷🌷
🔻ترامپ توییت کرده برای کلیسای نوتردام خیلی ناراحتم شاید برای خاموش کردنش باید از تانکر آب استفاده کرد و از بالا خاموش کرد.
🔻یه فرانسوی جواب داده وای مرسی گفتی ما اینجا تو فرانسه داشتیم فوت میکردیم آتیشو متاسفانه فایده نداشت:)))
🔻یه آمریکاییِ دیگه اومده به این جواب داده ببخشید. الان میبریم بخوابونیمش
@pelakkhakii 👈👈🌷🌷
خاطره شهید مدافع حرم #مصطفی_صدرزاده از #مهدی_صابری:
❤️🌷❤️سید تعریف می کرد و می گفت، داشتیم به منطقه عملیاتی اعزام می شدیم در راه یک نوار نوحه سینه زنی گذاشته بودم این نوار را با مهدی زیاد گوش کرده بودم و کاملا برامون تکراری بود. برای همه معمول اینه که وقتی یک نواری تکراری می شه دیگه اون حس و حال و اشتیاق اولیه برای گریه کردن به وجود نمی یاد خصوصا اینکه اون نوار مداحی "نوحه" باشه نه "روضه".
شهید مهدی صابری فرمانده گروهان ویژه خط شکن تیپ فاطمیون
اما اونروز با روزهای دیگه فرق می کرد یک نواری که قبلا بیش از ده ها بار انرو گوش کرده بودیم در ماشین گذاشته بودم و به راهمون ادامه می دادیم همینکه داشتم رانندگی می کردم متوجه شدم مهدی به پهنای صورتش داره اشک می ریزه و گریه می کنه تو حال و هوای خودش بود بعد دیدم یک ورقه کاغذ برداشت و شروع کرد به نوشتن. در حال نوشتن بود که به مقصد رسیدیم و وقتی ماشین ترمز کرد مهدی هم سرش را از اون برگه بلند کرد و اون رو روی داشبورت ماشین گذاشت و رفتیم برای عملیات... بعد از عملیات ایندفعه تنها بسوی ماشین برگشتم،
چون مهدی آسمانی شده بود در حال روشن کردن ماشین بودم که یک دفعه دیدم برگه ای کف ماشین افتاده اون رو برداشتم و نگاهش کردم.
بله همون برگه ای بود که مهدی در حال نوشتن مطالبی روی اون بود.
آخرین نوشته آقا مهدی! قطعه شعری در وصف حضرت علی اکبر علیه السلام! مهدی عاشق حضرت علی اکبر(علیه السلام) بود. وقتی ازش پرسیدم، اسم گروهان ویژه خط شکنت رو چی بذاریم فوری گفت بگذارید گروهان حضرت علی اکبر(ع) حتی اسم هیات عزاداری محله اشون هم به اسم علی اکبر(ع) هست، وقتی می خواست آقا رو صدا بزنه می گفت علی اکبر لیلا! ابتدای شعرش هم همین رو گفته.
«بسم الله الرحمن الرحیم»
یا علی اکبر لیلا؛
💔😢عشقت میان سینه من پا گرفته شکر خدا که چشم تو ما را گرفته
دریاب دلها را تو با گوشه نگاهی حالا که کار عاشقی بالا گرفته
عمریست آقاجان دلم از دست رفته پایین پای مرقدت ماوا گرفته
گیسو کمند خوش قد و بالای ارباب شش گوشه هم با نور تو ماوا ...😢💔
شعری که با رسیدن ماشین به مقصد نتونست کلمه آخرش رو کامل کنه! حالا فهمیدم آنروز گریه جانسوز مهدی برای کدام یک از اولیای خدا بود! کسی که مهدی به او علاقه زیادی داشت و همین علاقه هم باعث شد حضرت علی اکبرعلیه السلام او را به مهمانی خود قبول کنه. مهدی جان سلام ما رو به آقا برسون...❤️🌷❤️
👇👇🌷
@pelakkhakii
بهترین ها از شهدا👆👆🌷
✨﷽✨
✅چـشـم و هـمچـشـمـی
💠درجوانی اسبی داشتم،وقتی سوار بر آن
از کنار دیواری عبور میکردیم و سایهی
خودش را روی دیوار میدید خیال میکرد
اسب دیگری است خرناس میکشید
و سعی میکرد از آن جلوبزند
هر چه تند میرفـت، میدید
هنوز از سایهاش جلو نیفتاده، باز به
سرعتش اضافه میکرد تا حدی که اگر
این جریان ادامه مییافت، مرا به کشتن میداد.
اما دیوار تمام میشد، سایهاش از بین
میرفت و آرام میگرفت.
در دنیا وقتی به دیگران نگاه کنی،
بدنت(که مرکب توست)میخواهد از
آنها جلو بزند و اگر از چشم و هم چشمی
با دیگران بازش نداری تو را به نابودی میکِشد
📚حـاج اسماعیل دولابـی
↶【به ما بپیوندید 】↷
@pelakkhakii
هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
دلنوشته مادر شهيدمجيد قربانخاني به مناسبت بازگشت پيكر شهيد
سلام داداش پهلوانم ،سلام داداش خوبم سلام داداش مجيدم
درعجبم كه روزگار رسم و بازي هاي پيچيده اي دارد داستان شهادتت چقدر زيبا بود فكر ميكنم نسل هاي بعد داستان شهادت تو را هميشه به ياد بياورند آخر ميداني چرا چون حُِر شدن در دستگاه اهل بيت جگر ميخواهد گذشتن از دنيا براي اهل بيت دلي بزرگ ميخواهد هر كسي نميتواند حر بشود تو شايد حربن رياحي نباشي اما حر بي بي زينب (س) شده اي
اما وقتي رفتي سوريه تمام آرزوهاي من را هم با خودت بردي از دامادي تا دست به عصا بودن براي پيري. زمانيكه شهيد شدي تو در غريبي در سوريه و من در ايران حالا هم كه آمدي قهرمانم تو در ايران بودي و من در كربلا ! نور ديده ام حس ميكنم حكمتي دارد اين دوري
نميدانم چرا مداوم بياد حضرت ام البنين هستم او هم زمانيكه مولا اباالفضل شهيد شدند در كربلا نبود و زمانيكه كه كاروان برگشت عباس در كربلا بود و مادر چشم براه
داداش جان ! تو من را رو سفيد كردي داماد قشنگم بهشت گوارايت من تا تو را كامل به خدا نبخشيدم تو برنگشتي .
پهلوانم شما هديه من به علي اكبر بودي
خوش آمدی پسرم
@pelakkhaki 👈👈🌷🌷
هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
بهش میگفتن مجید بربری، از بس برای قهوه خونه محل نون بربری میخرید و پاتوقش قهوه خونه ها بود. اهل نماز و روزه نبود. تا اینکه یک شب در روضه ی حضرت زینب دلش شکست و قول داد تا آخرین نفس از حرم اهل بیت دفاع کنه.
رفت سوریه... شد مدافع حرم...
چهار ماهه شد نورانی و خالص، از اون دل هایی که رفته ولی پشیمون برگشته...
شب آخر داشت جورابهای همرزمانش رو میشست، همرزمش به مجید گفت: مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار که خالکوبی روی دستته. مجید گفت: تا فردا این خالکوبی یا خاک میشه و یا پاک.
و فردای آن روز داداش مجید محله یافت آباد، برای همیشه رفت...
یک تیر به بازوی سمت چپش خورد، دستش مجروح شد. با همون حال سه تا از تکفیریها را کشت ، سه یا چهار تیر به سینه و پهلویش خورد و بعد شهید شد. محل شهادتش جنوب #حلب، خان طومان، باغ زیتون.
پیکر مطهرش بعداز چهارسال چشم انتظاری ایام ولادت علی اکبرحسین سال ۹۸ به وطن بازگشت، تا دست دل های زیادی را بگیرد که برگردند و بمانند و هوس هیچ جایی بجز خیمه ی یار را نکنند.
#سحر_شهریاری
#شهید_مجید_قربانخانی
#تاریخ_تولد:۱۳۶۹
#تاریخ_شهادت: ۲۱دی ۱۳۹۴
@saharshahriary 👈👈👈
هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
چه کسی می گوید
با یک گل بهار نمی شود؟!
تو آمده ای و بهار
در تمامِ شهر ریشه کرده است =)
#خوش_اومدی_آقا_مجید♥️
@saharshahriary💫
#شهید_مجید_قربانخانی
🔺به بهانه شهادت مظلومانه ۳۲ نفر از شیعیان عربستان بدست رژیم سفاک آل سعود، نقل خاطره ای از آیت الله حیدری از علمای خوزستان و امام جمعه اهواز درباره این شیعیان شنیدنی ست:
«معمولا در سفرهایی که به مکه مشرف می شدیم، شیعیان احصاء و قطیف که ما را می شناختند، از ما دعوت می کردند به کاروان هایشان سر بزنیم. نوعا جوان و همه انقلابی بودند.
حدود سال ۹۰ بود مشرف شدیم مکه؛ از طرف همان شیعیان دعوت شدیم و یک جوانی با ماشین برای راهنمایی و بردن ما آمده بود. حدودا ۲۰ ساله. دیدم که چفیه بسیجی گردنش انداخته.
به او گفتم می دانی این چفیه مال کجاست؟
گفت بله مال بسیجیان ایران است.
با تعجب گفتم: خوب اینجا مکه ست! مگر نمی دانید اینها حساسند به چفیه؟!
گفت: چرا؟ حساسند و قبول ندارند.
گفتم: خوب نمي ترسی؟
تبسمی کرد و گفت: بالاتر از سیاهی رنگی هست؟ فوقش این است که ما را بکشند. این برای ما کمال افتخار است که با چفیه بسیجی شهید شویم. اصلا دنبال همین هستیم.
من لبخندی زدم و گفتم: جوان! اگر همه جوانان شما یا جمع قابل توجهی مثل شما اینطور فکر کنند، قطعا شما پیروزید!
هیچ امتی و هیچ ملتی این حد از آمادگی برای شهادت پیدا نمی کند؛ مگر اینکه خداوند پیروزی را برای آنها مقدر کرده باشد.»
🔻پ. ن: در روز اول سال ۹۸،حضرت آقا تلویحا فرمودند «عربستان سعودی در دوران نه چندان دوری به دست مجاهدان اسلامی خواهد افتاد.»
جوشش خون این شهدا قطعا این اتفاق را سریعتر خواهد کرد.
@pelakkhakii 👈👈🌷🌷