خرمشهر را خدا آزاد کرد خرمشهر را با اقتدار پس گرفتیم... خرمشهری که با اشغال و غارت، خونین شهر شد، خونین شهری که قرار بود چند روزه سقوط کند و الان مردمش هموطن ما نباشند، خونین شهری که با نمیشود و نمیتوانیم و زمین بدهیم زمان بخریم، می رفت تا زیر چکمه های بعثی ها بماند. اما یک عده ایستادند تا #کاسبان_ترس نباشند، تا زیر شنی تانک له شوند و با چوب و سنگ به جان دزد و یاغی بیفتند اما ننگ بی غیرتی بر پیشانیشان نخورد، مدافعان خرمشهر جان دادند، اما خاک نه! اما مگر خرمشهر فقط یک مکان جغرافیایی است؟ آن روز ایستادیم و راز خون را در #مقاومت دیدیم و با دست خالی نه خاک مان را که هویت و اصل و ریشه مان را پس گرفتیم، که به دنیا بفهمانیم، تفکر جهادی یعنی در وسط میدان بودن حتی به قیمت جان! خرمشهر یک تابلوی نقاشی قیمتی است، یک رمان عاشقانه پرفروش، یک فیلم تراژدی که قهرمان هایش نه غول های آهنین و مسلح، که مردان آفتاب سوخته ی خوزستان اند. خرمشهر را باید واحد درسی کرد، کلاس فتح خرمشهرشناسی را باید پیش نیاز شرکت در انتخابات ها کرد. نقشه ی خرمشهر را باید روی پل ها، روی تابلوها، در بزرگراه ها و جاده ها کشید تا همه بدانند هر راهی بجز مقاومت #سقوط است و سقوط یعنی ذلت، یعنی بی غیرتی، یعنی وادادگی... خرمشهر ،مکان نیست. فتح خرمشهر، زمان نیست. هر زمان که کسی در لباسی آمده تا در کوچه پس کوچه هایمان ایمان و غیرت جوان ما را ببرد، آمده تا با فساد بماند، آماده تا دوست مسجدی و رفیق هیئتی و همکلاسی چادریمان را بگیرد، آمده تا با زور اسلحه نه، با سست کردن پیچ عقیده ها، با خندیدن به باورها بماند، خرمشهر همانجاست... جهان آرا میخواهیم متوسلیان لازمیم وزوایی میطلبیم و بهنام محمدی ها میخواهیم که بیاید و بایستد و نگذارد شهرِ دل جوان های دور و اطرافش سقوط کند...ما #میدان‌اراده‌ها را در خرمشهر دیدیم و پیروز شدیم... هنوز هم تنها راهی که جواب میدهد اراده است برای جهاد الی الله... این اشغال دل ها، این تیرخلاصی زدن به باورها، این غارت ذهن و فکر جوان ها #اختیارات‌ویژه نه! #آتش‌به‌اختیاری میدان جنگ فرهنگی میخواهد... #خرمشهرها_در_پیش_است✌️ #سحر_شهریاری @saharshahriary

📝♥️ #تو را دوست دارم. #نوشتن، را از تو بیشتر! نگاه کن همه ی واژه هایم عطر تو را گرفته اند... آرشیو دست نوشته های #سحر_شهریاری @saharshahriary #صفای_نگاهتان👆👆👆

🌷 #شهیدآوینی: 🔅جنگ می‌آمد تا مردانِ مرد را بیازماید. جنگ آمده بود تا از #خرمشهر دروازه‌ای به #كربلا باز شود. . . . . و شد... #کربلا #خرمشهر @saharshahriary

فتح خرمشهر فتح ارزش ها بود نه فقط خاک و خانه. انشالله فتح الفتوح بعدی، رهایی بدنه ی نظام از مسئولین غرب گرای ثروت اندوزی که تیشه به ریشه ی فرهنگ و هنر و اقتصاد و مذهب این مردم زده اند. فتح ارزش های انقلابی و جهادی... #سحر_شهریاری @saharshahriary

🎬 #ڪلیپ صحبتهای شهیدمدافع حرم #جواد_محمدی که پارسال آسمانی شد. 🌷 🍀اون دنیا جلوی بی حجاب‌ها رومیگیرم📣 🍀چشم وگوش ودهان وحرکت؛ همه چیز، امام سیدعلی خامنه ای ولاغیر❤️ 👇🌷 @pelakkhakii 👆🌷

طرف وقتي تو حرم آقا علي ابن موسي الرضا قدم ميزد، ديد لب قالي برگشته، پیش خودش گفت با پا برش گردونم؛ باز گفت نه، حرم اربابه بزار دولا بشم با دست برگردونم. شب تو عالم رويا خواب آقا علي ابن موسي الرضا رو ديد؛ آقا گفت: ما ادب تو رو ديديم قالي مارو با پا برنگردوندي لبه اش رو. اين دستگاه #شهدا دستگاه #اهلبيت دستگاه دقيقيه ازشون بخواید، التماس کنید، شک نکن، در باز میشه... @pelakkhakii 👈👈🌷🌷

ـــ چقـدر حرفهـای کلیشه ای ... ؟؟! برای مـا کـه نسل ِ بعــد از بحـرانیم حـرف ِ تازه تری بگوئید ... چـرا نمی گـوئید بعـد از آزادی خـرمشهـر چه شـد ؟ چـرا نمی گــوئید بعد از آزادی خـرمشهر ،برای بچــّه ها ، هنوز قابِ عکس ها ، همــــه ی شناسنامه ی پدر است ؟! چـرا نمی گـوئید هنوز پاهای بـَـدَلـــی ، تَن های پر از تــــرکش را می کشند ؟! هنوز نخاع های قطع شده به دنبال باغبان زندگی اند ؟! چـرا نمی گــوئیـد هنوز زندگی ها با ویلچــــــر جابه جا می شود ؟! هنوز پدرها خلوتِ گریـــه ی خود را ترک نکرده اند ؟ هنوز بیابانهای رملی ِ جنـــوب ، استخوانهای بچه های ایران را در آغوش دارد ؟ چـرا نمـی گوئیـد ریه هـــــای شیمیایی هنوز سُرفــــه می کنند ؟! هنوز پنج شنبه ها، بازارِ پرچم و گلاب گرم است. آری ! چرا نمی گوئید هنوز ، بعـد از آزادی خـرمشهـر پابرهنه های خمینی .ره. تشیع می شوند . و مـا هنوز نفهمیـــدیم خـرمشهر با چه خون دلی آزاد شــد ... خرمشهر روز آزادسازی سوم خرداد ۱۳۶۱ عکاس : بهرام محمدی فرد #خرمشهر_را_خدا_آزاد_كرد 🌹 @pelakkhakii

چشم‌هایت سرآغاز دیوان عشق است میدانستی همیشه عاشقانه های نگاهت خواندنی است؟! #فرمانده #سلام_بر_ابراهیم @saharshahriary

همسر شهید همت تعریف میکرد: یه روز نگاه کردم تو چشمای حاجی، گفتم ابراهیم چشمات چقدر قشنگن... چشمات خیلی زیبان و خدا چیزای زیبا رو برای ما نمی ذاره، تو این دنیا. برای خودش بر می داره... گفتم من مطمئنم این چشما رو خدا خاطر خواه شده چشمات نمی مونه. آخرش هم توی عملیات خیبر از بالای دهانش و لبهاش سرش رفت اون چشمها رو خدا با قابش برداشت و برد... #چشم‌هایش #فرمانده #سلام_بر_ابراهیم @saharshahriary

و این همه از #چشم‌هایش، چشم های سردار مجنون نگفتم که در خط و خال و چشم و ابرو بمانم، بمانی و بمانند آنها که از ارتباط با شهدا، قربون صدقه رفتن و گیر کردن در چهره ی شهید و عاشقی های بی معنی اش را فهمیده اند... این ها را گفتم که بدانم که بدانی که بدانند آنها که دربند و درگیر شهدای خوش سیما شده اند و نه دنباله رو مرام شهدا، که از چشم و نگاه، از حرف و صدا، از دست و اشاره ی بعضی ها میتوان به خدا رسید...به خود خدا... آن کس است اهل بشارت که اشارت داند نکته‌ها هست بسی، محرم اسرار کجاست #سحر_شهریاری @saharshahriary

یا رَبْ! مقدر نما در این شـــب قـدر یک جـرعه از اخـلاص و آن حـالِ شهیـدان را... به حق شهــ🌷ـدا ، الهی العفو العفو العفو .... #تمنای‌دعاتون♥️🍃 @pelakkhakii 👈👈🌹

🔺این که دیگه نون خور نظام نیست. هیچ سِنخیتی هم در حال حاضر با حکومت جمهوری اسلامی ایران نداره؛ ایشون پدر برنامه هسته ای ایران و طراح و پایه گذار سازمان انرژی اتمی در زمان #شاه هست.. ☝️ کسی که با کشورهای غربی #مذاکره کرد که بنیان اولیه نیروگاه های هسته ای ایران رو پایه ریزی کنن. بی بی سی به عنوان مهمان آوردتش که ازش علیه برنامه هسته ای ایران حرف بکشه ببینید چطور میزنه دهن مجری رو آسفالت میکنه و از پدر سوخته بازی غرب و دروغگویی هاشون در مورد برنامه هسته ای ایران میگه. حتما کلیپو تا آخر ببینید تا یه سری حقایق پشت پرده براتون روشن بشه و بفهمید علت سوختنشون و علت تحریمشون علیه ایران چیه دست به دست کنید برسه دست کدخدا پرستان داخلی و اونایی که میگن چرا همش دشمنی چرا همش کینه... چرا همش مرگ بر این و اون... @pelakkhakii 👈👈

👤 توییت استاد #رائفی_پور : در برخی متون تاریخی و روایی از ابن ملجم با عنوان ابن الیهودیه به معنی پسر زن یهودی یاد شده میدانیم نسب در یهودیت از مادر منتقل می‌شود و نیز در روایتی از امام صادق علیه السلام مراد از دو بار فتنه بنی اسرائیل در امت ما، به شهادت رساندن #امام_علي ع و امام حسین ع تاویل شده است #مرگ_بر_اسرائیل 🌐 http://bit.ly/2Ez9ayL ✅ @pelakkhakii

•° امام مجتبی نماز صبح را تمام کردند و #امیرالمومنین را از محراب برداشتند، زیر بغل های حضرت را گرفتند و حضرت را کشان کشان به سمت خانه بردند. نقل شده حضرت نزدیکی های خانۀ دختر بزرگوارشان که رسیدند فرمودند "زیر بغل من را رها کنید، بگذارید خودم با پای خودم وارد خانه شوم. #زینب طاقت این که من را با این حال ببیند ندارد... +دلم زارِ زینبِ . . . @pelakkhakii 👈👈🌹

آمد شب قدر و ذکر مولا گیریم امشب تو بیا که با تو احیا گیریم یک شب سفر کرب وبلا همراهت از دست خودت مهر و امضا گیریم #لبیـڪ_یـا_حــیـــدر_ع #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج @pelakkhakii 👈👈

🌙⭐️💓 💠مهمترین اتفاقی که؛ باید شبهای قدر برامون بیفته؛ اینه که توی لیست اونایی قرار بگیریم که گناهان گذشته شون،پاک میشه! 👈برای همین هم مهمترین عمل توی این شبها"استغــفار"ه @pelakkhakii 👈👈🌹

🍃شب قدر پارسال در تقدیراتم نوشتند:  شب قدر سال دیگر، دعا میکند که در تقدیر امسال امام زمانش بنویسند: ظهور تعجیل در فرج #صلوات #انتشار_دهید 👇🌷👇👇🌷 @pelakkhakii

شهید برکت خیلی فکر کردم درباره شهید عزیز چه بنویسم. خاطره خاصی نداشتم. بیشتر خاطراتش مربوط به جبهه و جنگ بود که در کتابهایش ثبت است. اما آنچه برایم جالب بود، این بود که این شهید عزیز وجودش بسیار با برکت بود و البته من این را دیر فهمیدم. یک روز بحث مسایل اقتصادی پیش آمد، یک اسکناس به من داد و گفت: این را همیشه داشته باش، دستم خوب است. الحق و الانصاف دستش خوب بود. سال گذشته هم که با آقایان متقی و علوی فرد به منزلش در حاجی آباد رفتیم، وجود با برکتش بیشتر برایم محسوس شد. اینکه چه اتفاقی افتاد و چه شد، بماند. اما دریچه جدیدی در بازگشت از منزل ایشان به رویم باز شد. احساس سبکی می کردم و تا مدتها آرامش عجیبی داشتم. همان سال برای اولین بار توفیق تشرف به کربلا در اربعین نصیبم شد، آن هم در آخرین لحظات. مطمئنم تربت این شهید عزیز هم با برکت خواهد بود، چه در قطعه شهدا باشد، چه نباشد. "اللهم ارزقنا شهاده فی سبیلک" محمدرضا میرزائی اصفهانی @pelakkhakii 👈👈🌷

📍محسن صالحی حاجی آبادی، این اسم شاید برای خیلی‌ها آشنا نباشد. محسن نوجوان بود که به جبهه رفت؛ یک نوجوان زبروزرنگ و ریزه میزه. سالم و سرحال. اما وقتی که از جبهه برگشت، جوان شده بود با خاطراتی تلخ و شیرین و بدنی رنجور از آثار جنگ. سال‌ها پیش که به دفتر مجله "سلام بچه‌ها" آمد استعدادش کشف شد. پر از خاطره بود و پر از لبخند.اما رنجش را کسی نمی‌دید. با خاطراتش می خندیدیم و شاد می‌شدیم. خاطراتش در مجله "سلام بچه‌ها" و "پوپک" چاپ شد. بعد تبدیل به کتاب‌هایی شد که شاید دیده باشید. مدتی بعد دیگر او را ندیدیم. دکتر توصیه کرده بود که نباید در شهر بماند و باید به روستا برگردد. آب و هوای شهر برایش سم بود. شنیدم که آب و هوای روستا هم نتوانست محسن را در دنیا نگه دارد. آثار جنگ شدیدتر از این حرف‌ها بود. محسن جانباز شیمیایی جنگ بود. درد می‌کشید رنج می‌کشید؛ اما دلش نمی‌آمد کسی را رنجور و غمگین ببیند. همین کتاب‌های شیرینش گواه خوبی است. محسن الآن هم شاد است؛ چون در آسمان دارد به ما لبخند می‌زند. مرد با صفای روزگار روحت شاد. 🔹رفیقت: علی باباجانی @pelakkhakii 👈👈🌷🌷