🔹بیان خاطرات اسارت 🔹راوی : برادر آزاده 🔹حاج صادق مهماندوست 🌼(143)واکسن زدن جمعی ✍وضعیت بد بهداشت و آلودگی های زیستی در اسارت، واقعاً غیرقابل تصور بود و چیزی که بعثی‌ها اصلا به آن اهمیت نمی‌دادند، سلامتی اسرا و وضعیت آسایشگاه ها و محل زندگی بچه‌ها بود پ. فقط بعضی زمان‌ها که بخاطر وضعیت اسفناک غیربهداشتی آسایشگاه ها و بروز بیماری‌های ناشی از آن، اسیری به شهادت می‌رسید و صلیب سرخ از آن مطلع می‌شد، بعثی‌ها به شکل موردی، برخی اصول بهداشتی را رعایت می‌کردند و متعاقب آن اقداماتی بسیار محدود را انجام می دادند، بطور مثال در یکی از روزها تصمیم گرفتند تا به بچه ها واکسن تزریق کنند (حالا چه واکسنی بود، الله اعلم) برای انجام این کار، اعلام کردند که اسرا بصورت نوبت آسایشگاهی به درمانگاه اردوگاه رفته و واکسن بزنند. جالب اینکه مسئول تزریقات هم برای زدن واکسن بیش از هزار و پانصد نفر، فقط یک سرنگ بزرگ آورد و با همان شروع کرد به واکسن زدن بچه‌ها و واقعا برای مزدوران بعثی مهم نبود که استفاده از یک سرنگ، چه بسا باعث سرایت بیماری از فردی به فرد دیگر شود و فقط برایشان این مهم بود که وانمود کنند در مورد بهداشت اسرا، کاری انجام داده‌اند؟! و ظاهراََ آنچه برایشان مهم بود مصرف کمتر سرنگ و چند دینار کمتر هزینه کردن بود که از این مجال، پول بیشتری به جیب افسر اردوگاه یا نیروهای تحت امرش برود. این هم نمونه‌ای از رسیدگی بهداشتی مزدوران بعثی که برای اسرای ایرانی بعمل آوردند . 📚نقل از کتاب: (پرستوی بال شکسته) ☀️🔹️☀

روایت شنیدنی جانباز نابینا از غافلگیر شدنش در دیدار با امام خامنه‌ای مُدظله‌العالی #ولادت_حضرت_عباس_علیه_السلام #روز_جانباز #پله_پله_تا_شهادت 👇عضو کانال پله پله تا شهادت شوید 🆔@pelehpeleh_ta_shahadat ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄