وقتی کنسروها را پخش می کرد، گفت "دکتر گفته قوطی ها شو سالم نگه دارین. منم پرسیدم آخه قوطی خالی کنسرو به چه درد میخوره!!🥫
بعد خود شهید چمران پیداش شد، با کلی شمع.🕯
توی هر قوطی یک شمع گذاشتیم و محکمش کردیم که نیفتد. شب قوطی ها را فرستادیم روی رودخانه اروند.🌊
عراقی ها فکر کرده بودند غواص است،
تا صبح آتش می ریختند!
•°•°•°•°•°اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج•°•°•°•°•°•
#شهید_مصطفی_چمران
#خاطرات
هنگامى كه طوفان ها بیشاز تحمل توانایى من شدت میگیرند؛ علی(ع) را در نظرم مجسم میکنم دردهای او
و رنجهای او،تنهایى او ،و نالهها
و سوز و گدازهای درونى او را.
طوفانهاى حوادث كه یكى پس از دیگری او را محاصره كرده بود. همه را به یاد میآورم... و آنگاه تسكین مى یابم
دستنوشته های #شهید_مصطفی_چمران
چشمان شهدابه راهی است که از خود به یادگار گذاشتهاند...
اما چشمان ما به روزی است که با آنان
رو به رو خواهیم شد
به امید آنکه شرمنده نباشیم...
#پله_پله_تا_شهادت
👇عضو کانال پله پله تا شهادت شوید
🆔@pelehpeleh_ta_shahadat
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
توی ڪوچہ پیرمردی رو دیدم ڪه روی زمین سرد خوابیده بود، سن و سالم ڪم بود و چیزی نداشتم تا ڪمڪش ڪنم؛ اون شب رختخواب آزارم می داد و خوابم نمیبرد از فڪر پیرمرد، رختخوابم رو جمع ڪردم و روی زمین سرد خوابیدم، می خواستم توی رنج پیرمرد شریڪ باشم، اون شب سرما توی بدنم نفوذ ڪرد و مریض شدم اما روحم شفا پیدا ڪرد چہ مریضی لذت بخشی ...
#شهید_مصطفی_چمران
👇عضو کانال پله پله تا شهادت شوید
🆔@pelehpeleh_ta_shahadat
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
ﺧﺪﺍﻳﺎ شکایتم را پس میگیرم!
ﺍﺯ ﺑﺪ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺩﻣﻬﺎﻳﺖ ﺷﮑﺎﻳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻫﺖ...
ﺍﻣﺎ ﺷﮑﺎﻳﺘﻢ ﺭﺍ ﭘﺲ ﻣﻴﮕﻴﺮﻡ...
ﻣﻦ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ...
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺪی ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩی ﺗﺎ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ
ﮔﺮﻓﺖ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎﻳﺖ...
ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ...
ﮔﺎهی ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﻭقتی کسی ﮐﻨﺎﺭﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ،
ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻢ...
ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﺍین است ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺩی، ﺗﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺧﻮﺩﺕ...
ﺑﺎ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎیی ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ...
ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﭼﻪ ﻣﻴﮑﺮﺩﻡ...
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ؛ ﺧﺪﺍیﺧﻮﺏ ﻣﻦ
📚 نیایش ها؛ شهیدِ عارف، دکتر#شهید_مصطفی_چمران
#پله_پله_تا_شهادت
👇عضو کانال پله پله تا شهادت شوید
🆔@pelehpeleh_ta_shahadat
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄