eitaa logo
پله پله تا شهادت🌹
1.5هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
67 فایل
چه زیبا ملائک شدند زیستند همانها که هستند ولی نیستند رفیقانی که بین ما بوده اند ولی حیف نفهمیدیم کیستند ارتباط با خادم کانال @Khademe_shohadaaa
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿💔همه می‌دانستند آن روز مراسم خاكسپاری سید مرتضی آوینی است، قرار نبود آیت‌الله سید علی خامنه‌ای در این مراسم باشكوه شركت كنند، در اولین ساعات روز آقا تماس گرفتند و فرمودند:«من دلم گرفته، دلم غم دارد، می‌خواهم بیایم تشییع پیكر پاك شهید آوینی. من افتخار می‌كنم به وجود این بچه‌های نویسنده و هنرمندی كه در این مجموعه حوزه هنری تلاش می كنند. این آقای آوینی را آدم وقتی سیما و چهره نورانی‌اش را می‌بیند، همین‌طور دوست دارد به ایشان علاقمند بشود». منبع:aviny.com نکته : حضور حضرت آقا در مراسم این شهید بزرگوار حجت بود و عده زیادی نگرش منفی به شهید آوینی داشتند این نگرش منفی در حدّی بود که صدای شهید اوینی در صدا و سیما سانسور شد منبع: alef ❤️لحظِھ‌اے‌بآ‌شُہَــدا❤️ 🍃|ʝσɨŋ| 🔜 @Muoud_313
2.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱🌱🌿🌿 ولادت حضرت رقیه🌱🌱💔💔 🌿🌿🌿با حضور آقا رضای سلمانی از رفقای شهید صدر زاده ❤️لحظِھ‌اے‌بآ‌شُہَــدا❤️ 🍃|ʝσɨŋ| 🔜 @Muoud_313
⚠️ قشنگه🙃بخونید❤️🍃 یه موتور گازے داشت 🏍 که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و باش میومد مدرسه و برمیگشت . یه روز عصر ... که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت❗️ رسید به چراغ قرمز .🚦 ترمز زد و ایستاد ‼️ یه نگاه به دور و برش کرد 👀 و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد :🗣 الله اکبر و الله اکــــبر ...✌️ نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب .😳 اشهد ان لا اله الا الله ...👌 هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید 😂 و متلک مینداخت😒 و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد 😳 که این مجید چش شُدِه⁉️ قاطی کرده چرا⁉️ خلاصه چراغ سبز شد🍃 و ماشینا راه افتادن🚗🚙 و رفتن . آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟ چطور شد یهو؟؟!! حالتون خُب بود که؟!! مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت👀 و گفت : "مگه متوجه نشدید ؟ 😏 پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود 😖 و آدمای دورش نگاهش میکردن .😒 من دیدم تو روز روشن ☀️ جلو چشم امام زمان داره گناه میشه ❌ به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !"👌 همین‼️✌️ 🎌برگےازخاطرات‌شهیدمجیدزین الدین🌟 ❤️لحظِھ‌اے‌بآ‌شُہَــدا❤️ 🍃|ʝσɨŋ| 🔜 @Muoud_313
🌱🌿 🌱🌿 🍀گفتم: اصلا چرا باید این قدر خودمون رو زجر بدیم و پسته بشکنیم، پاشیم بریم بخوابیم. با وجود این که او هم مثل من تا نیمه شب کار می کرد و خسته بود، گفت: نه، اول اینا رو تموم می کنیم بعد می ریم می خوابیم؛ هر چی باشه ما هم باید اندازه خودمون به بابا کمک کنیم. یادم هست محمود مدام یادآوری می کرد: نکنه از این پسته ها بخوری! اگه صاحبش راضی نباشه، جواب دادنش توی اون دنیا خیلی سخته. اگر پسته ای از زیر چکش در می رفت و این طرف و آن طرف می افتاد، تا پیداش نمی کرد و نمی ریخت روی بقیه پسته ها، خاطرش جمع نمی شد. موقع حساب کتاب که می شد، صاحب پسته ها پول کمتری به ما می داد؛ محمود هم مثل من دل خوشی از او نداشت ولی هر بار، ازش رضایت می گرفت و می گفت: آقا راضی باشین اگه کم و زیادی شده ❤️لحظِھ‌اے‌بآ‌شُہَــدا❤️ 🍃|ʝσɨŋ| 🔜 @Muoud_313
🌱🌿 🌱🌿 🌱نمي‌گذاشت‌ ساكش‌ را ببندم‌. مراعات‌ مي‌كرد. بالاخره‌ يك‌ بار بستم‌. 🔹دعا گذاشتم‌ توي‌ ساكش‌. 🔸يك‌ بسته‌ تخمه‌ كه‌ بعد شهادتش‌ باز نشده‌، 🔹با ساك‌ برايم‌ آوردند. يك‌ جفت‌ جوراب‌ هم‌ گذاشتم‌. ازشان‌ خوشش‌آمد. 🔸گفتم‌ «مي‌خواي‌ دو، سه‌ جفت‌ ديگه‌ برات‌ بخرم‌؟» 🔹گفت‌ «بذار اين‌ها پاره‌ بشن‌، بعد.» 🔸همان‌ جوراب‌ها پاش‌ بود، وقتي‌ جنازه‌اش‌ برگشت‌. ❤️لحظِھ‌اے‌بآ‌شُہَــدا❤️ 🍃|ʝσɨŋ| 🔜 @Muoud_313
🔹🔹 🔹🔹 عاشق😍تفنگ بود اونم تفنگ 🧐😉🙃AK47 یا همون چیزی که ما بهش می گیم «کلاشنیکف»... کلی اطلاعات ریز🔸 و درشت🔶 از این اسلحه داشت... فکر می کنم مجلات📃 مربوط به اسلحه رو نیز می خرید.. تو سایت اسلحه 🧨 هم می رفت... همیشه بهش می گفتم آخه تو با این هیکلت👦🏻، تفنگ برای چی می خوای.... اما اون عزیز به هممون ثابت کرد دفاع از حرم اهل بیت 💖 علیهم السلام نه هیکل می خواد نه ادعا... بی ادعا رفت و به آرزوش رسید..💔 ❤️لحظِھ‌اے‌بآ‌شُہَــدا❤️ 🍃|ʝσɨŋ| 🔜 @Muoud_313
"راهيان نور سوريه" ✍️ شهيد مدافع حرم مصطفى صدرزاده در يادداشتى به دوستان بسیجی خود مى‌نويسد: 🔻چه مى‌شود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهيان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیفتد ... 🔸فکرش را بکن! راه مى‌روى و راوی مى‌گويد: اینجا قتلگاه شهید رسول خليلى است...🍃 🔸یا اینجا را که مى‌بينى همان جایی است که، مهدی عزیزی را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد.💔 🔸یا مثلاً اینجا همان جایی است که، شهید حيدرى نماز جماعت مى‌خواند.🕋 🔸شهید بيضائى بالای همین صخره نیروها را رصد مى‌كرد و کمین خورد.😔 🔸شهید شهریاری را که مى‌شناسيد؟ همین جا با لهجه آذری برای بچه ها مداحی مى‌كرد.✨ 🔸یا شهید مرادى؛ آخرین لحظات زندگى‌اش را اینجا در خون خودش غلتیده بود.🥀 🔸یا شهید حامد جوانى؛ اینجا عباس‌وار پر کشید.🕊 🔸خدا بیامرزد شهيد اسكندرى را ... همینجا سرش بالای نیزه رفت.💔 🔸شهید جهاد مغنيه، در این دشت با یارانش پر کشید ...💫 🔺عجب حال و هوایی مى‌شود کاروان راهیان نور مدافعین حرم ...🥀 عجب حال و هوایی ...❤️🖤 ❤️
پرسـیـد:| "ناهار چی داریم مـادر؟ مادر گفتـ:) "باقالے پلو باماهـے. باخـنـدھـ رو ڪردبه مـادرش وگفـت: "مـاامـروزایـن مـاهـے ها را مـیخـوریـم و یـک روزےایـن مـاهـے هـا مـارا.."💔 چنـدوقـت بـعـد در عـملـیات والفـجـر ۸ درون ارونـدرود گـم شد... . مادر تا آخر عمرلبـ بہ ماهے نـزد...🖤 شھید غلام رضـا آلویـے✨ ❤️لحظِھ‌اے‌بآ‌شُہَــدا❤️ 🍃|ʝσɨŋ| 🔜 @Muoud_313
با صدای ‌اذان ‌از‌ سرسفره‌ بلند‌شد🚶🏻‍♂ . گفتم‌:غذات ‌سرد ‌میشه😩 گفت:نه! میرم نماز.. وگرنه غذایِ روحم سرد میشه..! . 🌱 ❤️لحظِھ‌اے‌بآ‌شُہَــدا❤️ 🍃|ʝσɨŋ| 🔜 @Muoud_313
✨🦋✨ همیشه یکى از چیزهایى که خاطرات سید را برایم یادآورى مى کند، صداى اذان است.✨ هر جا که بودیم، توى جاده یا مقر یا هر جاى دیگر، وقتى موقع نماز مى شد فوراً مى زد کنار و مى گفت "حیفه نماز اول وقت مون از دست بره."😍 بعد هم چفیه اش را پهن مى کرد و مى ایستاد به نماز.🤲🏻📿 ❤️لحظِھ‌اے‌بآ‌شُہَــدا❤️ 🍃|ʝσɨŋ| 🔜 @Muoud_313
با ماشین خودش می‌رفت تهران؛ عكس شهید رجایی، جزوه و هرچه دستش می‌رسید می‌آورد قم، بعد هم از آنجا می‌برد دلیجان، عكسها را می‌چسباند، جزوه‌ها را پخش می‌كرد. می‌گفت: نباید بذاریم اشتباه دفعه قبل تكرار بشه و یكی مثل بنی صدر بیاد بالا، باید تا می‌تونیم برای آقای رجایی تبلیغ كنیم. این بار باید یه آدم مكتبی“ رأی بیاره. 🌷(شهید حسن محمودنژاد) لــحظہ‌ای‌باشـ∞ـهدا↯ @Muoud_313