eitaa logo
ساکنین پلاک "8"
207 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
6.8هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ⚫️⚫️ تفڪر یزیدی میوه ی شجره تحریف‼️ ◾️آن عالم جاهلی که افق دیدش محدود است بایست مقیاس گودال قتلگاه را با ارض و مرزی محدود و در زمانی معین خلاصه کند! چرا که هرگز نمیخواهد بپذیرد که وسعت مرز کربلا به پهنای نبرد حق و باطل است و بایست از تابلوی عاشورا برای هر روز خود درس ها و عبرت ها بگیریم. او میخواهد در دفتر تاریخ فقط یک یزید و شمر ببیند و بس! 🔹 اما آنی که میخواد در مکتبخانه ارباب ، تلمّذ کند باید از خود بپرسد: چگونه منبری که منزلگاه رسول الله(ص) بود توسط معاویه و یزید بوزینه باز غصب شد و خواص مدعی سکوت کردند و عوام تمکین!! چرا آب از آب تکان نخورد؟ 🔹آیا اگر یزید بلافاصله پس از رحلت پیامبر(ص) ادعای فتنه گری و خلافت اسلامی میکرد مردم می پذیرفتند؟ مسلما خیر؛ پس چرا اینگونه شد؟ چون میوه ی تلخ یزید ثمره شجره ی تحریف بود. در حقیقت یزید بر صدر منبری نشست که برخی شیوخ قبلاً در پله اول و دوم و سوم به صورت گام به گام اسباب تحریف و فتنه را فراهم کرده بودند.. شیوخی و شریح ها و کاسبان تحریفی که در پوستین نفاق تکاثری، نفاق تفاخری و نفاق تجاهلی با تغییر حب و بغض و مهندسی ادراکات ، امامت را تبدیل به خلافت و سلطنت را جایگزین خلافت کردند! 🔹 آری؛ کربلا میخواهد به عاشورائیان درس بدهد که اگر افق دید را وسیع نکنیم خزه ی تحریف بر دیوار جهالت و غفلت و بی بصیرتی ملت رشد خواهد کرد. علت انحراف عوام، انحراف میلیمتری خواصی بود که بنای فتنه عاشورا را در سقیفه و در برخی تریبون ها بنا نموده و در هر دوره در پوشش لفاظی های زیبا بخشی از ارزش ها را تحریف و قربانی مطامع سیاسی خود کردند. 🔹البته در هر زمان عده ای دلال! که فقط رقص موسمی خوشه های فتنه را دیده و از آفت ریشه بی خبرند ممکن است خریدار هر خرمنی و هر منبری باشند و پای هر سفره ای نشسته و برای هر نطق و پستی لایک بفرستند. همانطور که عده ای غافل از فتنه آن شیخ اکبر و خلیفه دوم فقط بر ساده زیستی او رشک بردند ولی نمی دانستند خشت اول که گذاشت آن شیخ کج تا کربلاها می رود دیوارها کج!! ؛ 🔻 سخن آخر؛ 🔹 آسیبی که اسلام از تحریف و فتاوای شاذ ابوهریره هاو ابوموسی ها و عمروعاص و شریح ها خورده است بسیار سنگین تر است از ضربه ی ابوجهل ها و ابولهب ها و تحریم قریشیان! 🔹 یادمان باشد در بدرها و احدها شاید جسم اسلام از ناحیه کدخدانمایان وقت و نوچه هایشان آسیب ببیند ولی خطر بیشتر آنجاست که در کربلاها بواسطه ی تحریف روح اسلام قربانی جسم اسلام شود. در مقابل سیوف احد، بسیارند آنانی که لباس رزم پوشند ولی در کربلاها چه بسا راه بلدان دیروزی که عامدانه یا جاهلانه پرچمدار یا اسیر دام تحریف شوند و با ترور شخصیت آقا و تحریف شعائر و آرمان انقلاب اسلامی پیامبر (ص)، بستر را برای تراژدی شهادت فرزند فاطمه در قربانگاه کربلا را فراهم آورند..!
🔳🔳🔳 🔳 🔳 ✍روزی جوانی را دیدم که در کمال ادب سمت حرم اباعبدالله آمد و سلام داد و من نیز جواب سلام امام حسین به آن جوان را شنیدم. از جوان پرسیدم چه کرده ای که به این مقام رسیدی درحالیکه من پانزده سال است امام جماعت کربلا هستم و جواب سلامم را نمی شنوم؟ پاسخ داد پدر و مادر پیر و از کارافتاده ای داشتم که دیگر توانایی پیاده زیارت آمدن را نداشتند؛ قرار بر این شد هر شب جمعه یکی از والدینم را روی پشتم سوار کنم و به زیارت ببرم. یک شب جمعه که بسیار خسته بودم و نوبت پدرم بود، خستگی و گرسنگی و تشنگی ام را به رویشان نیاوردم و پدرم را سوار بر پشتم به زیارت امام حسین علیه السلام آوردم و برگرداندم. وقتی خسته به خانه رسیدم دیدم مادرم بسیار گریه می کند؛ پرسیدم مادرم چرا گریه می کنی؟ پاسخ داد پسرم می دانم که امشب نوبت من نبود و تو هم بسیار خسته ای. اما می ترسم که تا هفته ی بعد زنده نباشم تا به زیارت اباعبدالله بروم. آیا می شود امشب مراهم به زیارت ببری؟ 💥هرطور بود مادرم رو بر پشتم سوار کردم و به زیارت رفتیم. تمام مدت مادرم گریه می کرد و دعایم می نمود. وقتی به حرم رسیدیم دعا کرد ان شاء الله هربار به امام حسین علیه السلام سلام بدهی، خود حضرت، سلامت را پاسخ بدهند. و این شد که من هر بار به زیارت اباعبدالله علیه السلام مشرف می شوم و سلام می دهم، از داخل مضجع شریف صدای جواب سلام حضرت را می‌شنوم. همه‌ی این‌ها از یک دعای مادر است ◾️◽️◾️◽️
◾️◽️◾️ ◽️ ◾️ 🌼ارزش يك قطره اشك براى اباعبدالله عليه السلام ✍چون روز قیامت شود و بنده را در موقف حساب و کتاب بیاورند، وقتی نامه عملش را از حسنات تهی می بیند، با یأس راه جهنم را در پیش می‌گیرد. خطاب می رسد ای بنده به کجا می روی!؟ می‌گوید خود را مستحق آتش می دانم. در این هنگام خطاب می رسد که صبر کن، زیرا نزد ما امانتی داری. پس دانه‌ای از درّ می آورند که شعاع نورش همه عرصات را روشن می‌نماید. می پرسد من چنین دانه گرانبهایی نداشتم! ندا می‌رسد: این دانه، قطره اشکی است که در فلان مجلس در مصیبت حسین بن علی (عليه السلام) از دیدگانت جاری شد و ما آن را برای این روز که یوم الحسرة است، ذخیره کردیم تا به کارت آید. حالا این درّ را از تو خریداریم. آن را نزد انبیاء ببر تا قیمت گذاری کنند. نزد آدم صفی الله (عليه السلام) می برد و آن حضرت می فرماید من سررشته قیمت این درّ را ندارم. نزد نوح (عليه السلام) و سایر انبیاء هم می آورد و همه به دیگری حواله می‌نمایند تا نزد خاتم الانبیاء (صلى الله عليه وآله) می آورد. حضرت می‌فرماید نزد علی مرتضی (عليه السلام) ببر. امیرالمؤمنین نیز او را نزد فرزندش حسین ‌(عليه السلام) می فرستد. وقتی درّ را به حضرت اباعبدالله (عليه السلام) می دهد آن حضرت، درّ را نزد خداوند می آورد و عرض می‌کند خدایا قیمت دانه این است که این بنده را به همراه پدر و مادرش به من ببخشی و ایشان را با من محشور کنی. خطاب می رسد که او را با پدر و مادرش به تو بخشیدیم و همسایه‌ات در بهشت خواهند بود. 📚 از کتاب ارزشمند حسینیه نوشته ملا حبیب الله شریف کاشانی (ره)، ص۳۴و۳۵ 🔳🔳🔳
5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روضه‌خوانی محمود کریمی در خانه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی 🇮🇷 @Hajghasem_ir 🇮🇷
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام علیکم این کلیپ روبادقت ببینیدوتاجایی که برای شماامکان دارد برای دیگران ارسال کنیداجرکم عندالله 😭😭
⭕️ به زبان میگوییم: "یا لَیتَنا کُنّا معک فَنَفوزَ فوزاً عظیما"، ولی در عمل حاضر نیستیم برای افزایش سربازان لشکر پسرش مهدی، فرزندآوری را جدی بگیریم و ترویج کنیم. ادعا میکنیم ماملت امام حسینیم ولی برایمان مهم نیست که ولی فقیه زمان چقدر نگران بحران جمعیت است. دروغ میگوییم، دروغ. 🔳🔳🔳
📚دوچرخه مردی با دوچرخه به خط مرزی می رسد، او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد، مامور مرزی می پرسد: "در کیسه ها چه داری؟" او می گوید: "شن." مامور او را از دوچرخه پیاده می کند و چون به او مشکوک بود، یک شبانه روز او را بازداشت می کند، ولی پس از بازرسی فراوان، واقعاً جز شن چیز دیگری نمی یابد. بنابراین به او اجازه عبور می دهد. هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا می شود و مشکوک بودن و بقیه ماجرا... این موضوع به مدت سه سال هر هفته یک بار تکرار می شود و پس از آن مرد دیگر در مرز دیده نمی شود. یک روز آن مامور در شهر او را می بیند و پس از سلام و احوال پرسی، به او می گوید: من هنوز هم به تو مشکوکم و می دانم که در کار قاچاق بودی، راستش را بگو چه چیزی را از مرز رد می کردی؟ قاچاقچی می گوید: دوچرخه! 🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔بیشتر دقت کنیم ,,,, @pellake8 👆👆👆👆👆ما نمیتونیم شما را عضو کانال کنیم...‌‌.لطفا خودتون عضو شین🎓🎓🎓 @pellake8