✳️ پدر رئیسجمهور در صف نفت کوپنی!
🔻 گاهی در سرمای زمستان با پیت خالی میایستاد در صف خرید نفت کوپنی. وقتی مردم پدر پیر رئیسجمهور را در صف میدیدند، اصرار میکردند که: «اجازه بدهید نفت را برایتان بفرستند یا حداقل بگذارید خودمان جای شما در صف بایستیم.» آقاسیدجواد ولی میگفت: «کار خودم را باید خودم انجام بدهم؛ تا روی پا هستم و توان دارم.»
📚 از کتاب #زندگی_اینجاست | کوتاهههایی از زندگی #آیت_الله_سیدجواد_خامنهای
📖 ص ۹۸
#⃣ #مهدی_قزلی
@pellake8
✳️ به همین سادگی!
🔻 سالهای ۵۳ و ۵۴ بود. سیدمحمدعلی پسر مرحوم آیتالله میرزا باقر قاضی (که بعدها شهید محراب شد) آمد مشهد. در این سفر سری هم به آقاسیدجواد زد. با شگفتی میگفت: «من چهل سال پیش با مرحوم پدرم آمدیم دیدن آقاسیدجواد. همین خانه بود، همین پلهها، همین اتاق. آقاسیدجواد همین جایی که الان نشسته، نشسته بود. پدرم هم همین جایی که من نشستهام، نشسته بود.» بعد رو کرد به سیدعلی و گفت: «من هم همین جا که شما نشستهاید، نشسته بودم.» پسر مرحوم قاضی داشت میگفت زندگی آقاسیدجواد در این چهل سال هیچ چیز عوض نشده. همان زهد و سادگی قدیم را دارد.
📚 از کتاب #زندگی_اینجاست | کوتاهههایی از زندگی #آیت_الله_سیدجواد_خامنهای
📖 ص ۱۰۳
#⃣ #مهدی_قزلی
پ.ن: اتاق دیدار رهبر انقلاب در سالهای ۱۳۷۷ و ۱۴۰۲؛ همان مبل، همان میز...
✳️ ببرید بین مردم پخش کنید!
🔻 در خامنه یک باغ آباواجدادی داشتند که داخلش یک چشمه بود. یک سال باغداری که به آن باغ رسیدگی میکرد، صندوقهای سیبی را بار زد و آورد مشهد دم خانهٔ آقاسیدجواد که اینها سهم شماست. سیدجواد حالواحوال کرد و از اوضاع باغ و آبیاری پرسید. گفتند: «از آب چشمهٔ خودتان آبش دادیم؛ گاهی هم از جوی آب عمومی.» آقاسیدجواد گفت: «حالا که از آب عمومی استفاده کردید، بهتر است ببرید در حرم بین مردم پخش کنید.» نه اینکه استفاده از جوی عمومی اشکال شرعی داشته باشد، آقاسیدجواد خیلی اهل مراقبه و احتیاط بود.
📚 از کتاب #زندگی_اینجاست | کوتاهههایی از زندگی #آیت_الله_سیدجواد_خامنهای
📖 ص ۹۲
✍ #مهدی_قزلی