هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۳۲۲
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#مادری
#رزاقیت_خداوند
من متولد ۶۸ هستم. یک دختر آرام و درسخون که رتبه کنکورش سه رقمی شد و وارد رشته داروسازی دانشگاه علوم پزشکی تهران شد. چیزی که شاید جزو آمال و آرزوی خیلی ها باشد.
دروس سخت و کار دانشجویی و جو حاکم بر دانشگاه و خانواده!! فرصت ازدواج بهنگام را ازم گرفت. ۲۵ساله بودم که ازدواج کردم و شیرینی تاهل را چشیدم و افسوس خوردم که چرا زودتر خود را به این ساحل امن نرساندم.
ما بصورت کاملا سنتی و با معرفی یک دوست خانوادگی مشترک با هم آشنا شدیم. جلسات خواستگاری و آشنایی کاملا سنتی برگزار شد و بعد از حدود یک ماه به هم محرم شدیم و روزهای شیرین با هم بودن آغاز شد ☺️☺️☺️
البته بعد از یک سال عروسی کردیم و رفتیم خونه ای که پدرشوهر و مادرشوهر عزیزم با سخاوت در اختیارمان قرار دادند. زندگی را معمولی آغاز کردیم نه خیلی ساده و نه خیلی بریز و بپاش.
بعد از اون هم به علت شغل پاره وقت همسر سعی کردیم هزینه ها را مدیریت کنیم، و الحمدلله تا به امروز به مشکل مالی برنخوردیم. این لطف خداست که من حیث لایحتسب روزی را می رساند و بنده اش را لنگ نمی گذارد.
۳سال بعد از ازدواجمان پسر عزیزم متولد شد و من یک اوج را در زندگی ام تجربه کردم. لحظات باشکوه و بی بدیلی که با هیچ کدام از موفقیتهای دوران کار و تحصیلم قابل مقایسه نبود. الان که به عقب بر میگردم پشیمانم که چرا بهترین زمانهای جوانی ام را بدون همسر و فرزند گذراندم.
جو حاکم بر جامعه و دیدگاه های فمنیستی که گویی بر جان همه رسوخ کرده و موفقیت کاری و تحصیلی دختران را بر مادری و همسری اولویت می دهد، ایام ناب جوانی ما را گرفت.
من و هم کلاسی هایم در قله تحصیلی که بقیه حسرتش را داشتند، ایستادیم ولی الان به جرات می گویم مدرک دکترا و موقعیت شغلی بالا هیچ کدام نمی تواند دوری زنان و دختران از حس خوب مادری را جبران کند.
با توجه به مدرک دکترا و نوع رشته ام میتوانستم کار و درآمد خوبی داشته باشم ولی ترجیح دادم در سالهای اول زندگی تمرکزم را روی خانه و خانواده ام بگذارم. وقت برای کار همیشه هست الان من سنگر مهمتری برای خدمت به جامعه دارم که مهمترین وظیفه من است، من باید یک بیت نورانی بسازم تا در مقابل امام زمانم شرمسار نباشم.
ان شاءالله در سالهای آینده خدمات دیگری هم به جامعه خواهم داشت و از رشته تحصیلی ام استفاده خواهم کرد. اگر چه الان هم در منزل در زمینه های دارویی با گروه های دانشگاهی همکاری دارم و به تحقیق و پژوهش مشغول هستم. در زمینه زن و خانواده هم مشغول مطالعه و بررسی هستم و از هر فرصتی برای خواندن کتاب بهره میبرم.
ان شاءالله نسل جدید و دختران خوب سرزمینم به ارزش و اهمیت مادری پی ببرند و فشار رسانه و جامعه آنها را از کمال رشد و قله وجودی شان دور نکند. برای ما هم دعا کنید اگرچه که فرصت ها را از دست دادیم ولی بتوانیم باز هم فرزندان سالم و صالح داشته باشیم.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
هدایت شده از دوتا کافی نیست
⁉️ چقدر به فکر عاقبت به خیری، فرزندان مون هستیم؟!
موقع ازدواج، آقای نبی لو ۲۳ سال داشت، من ۱۹ سال. همیشه می گفت، ما دیر ازدواج کردیم. خانم حیف نبود؟ این زندگی، به این خوبی رو، ما چهار سال زودتر می تونستیم شروع کنیم. چرا دیر ازدواج کردیم؟!
همیشه می گفتن وقتی انسان می تونه زندگی خوبی داشته باشه، چرا دیر؟!
بعد شاید باورتون نشه، دخترم مون که ۱۴ سالش بود، خود آقای نبی لو واسطه ازدواج دامادم با دخترم شدن ...
اصغر آقا یه طلبه ساده، از روستا های استان همدان بودن و پسر دایی بنده، که در قم در حال تحصیل بودن، یه روز در حرم، همسرم به ایشون گفته بودن، چرا شما ازدواج نمی کنی؟!
گفته بود، من شرایط ازدواج ندارم...
گفته بودن، حالا اگر من یه خانواده ای رو پیدا کنم که حاضر باشن با شرایطی که داری به شما دختر بدن، شما چکار می کنی؟!
ایشون گفته بود، اصلا محاله یه همچین چیزی... من یه طلبه ساده ام... هیچی ندارم... پدرم خوب یه کشاورزه... محاله کسی به من دختر بده...
گفته بودن، نه من یه خانواده ای رو می شناسم که شما رو می شناسن، من شما رو بهشون معرفی کردم...
برای من خیلی سخت بود. چون فامیل هم بودیم.. گفتم برای من وجهه خوبی نداره، بری و پیشنهاد بدی... آقای نبی لو می گفتن، نه روی شناختی که من از این جوون دارم، دوست ندارم همچین پسری رو از دست بدیم. بعد من می گفتم، اصلا، مگه دختر ما چقدر سن داره، که ما خودمون بخوایم اقدام کنیم برا ازدواجش؟! خلاصه ایشون تونست منو قانع کنه برای این کار ...
شهید نبی لو به دامادم گفته بود، من با خانواده این دختر صحبت می کنم. اونها هم با دخترشون مطرح کنن، اگر بتونم موافقت همه شون رو بگیرم، حتما میام بهت میگم.
حالا من مونده بودم، چطوری این موضوع رو با دخترم مطرح کنیم. به همسرم گفتم، حالا چطور می خوای به طیبه بگی؟! گفت خانم، اونم راهش رو بلدم. من خودم یه جوری میگم.
ایشون نشستن شروع کردن به صحبت کردن با دخترم، که چقدر ازدواج خوبی داره، و چقدر باعث دوری از گناه میشه و اینکه اگر پسر مومن با تقوایی باشه و ... اینها رو توضیح داد برای دخترم، خیلی با بچه ها راحت بود.
بعد گفت حالا اگر من به عنوان پدرت، یه پسری رو معرفی کنم که تمامی این خصوصیاتی که گفتم، داشته باشه، تو چکار میکنی؟ نظرت چیه؟! دخترم بنده خدا همین جور مونده بود... همسرم به دخترم گفت: نه حالا نمی خوام جواب بدی، خوب فکرات رو بکن، بعد جواب بده...
من به عنوان پدر تو، خوشبختی تو رو می خوام. اگر یه روزی چنین پیشنهادی بدم، نظرم رو می پذیری؟!
بعد از مدتی مجدد موضوع رو با دخترم مطرح کردیم و دخترم هم موافقت کرد.
وقتی مجدد با پسر داییم مطرح کرده بودن، ایشون گفته بودن، من حتما باید این خانواده رو ببینم، پدرش رو ببینم، مادرش رو ببینم، رو چه حسابی با این شرایط من، حاضرن به من دختر بدن؟!
گفته بودن باشه من هماهنگ می کنم، بیا حرم، بگم پدرش هم بیاد، با هم صحبت کنید.
می گفت رفتیم نشستیم، اصغر آقا هم هی نگاه می کرد، با یه حالت نگرانی می گفتن نیومدن، نمی خواید یه تماس بگیرین، ببینید چرا نیومدن؟!
گفته بودن: الان من پدر اون دختر، چی می خوای بهش بگی؟!
خندید گفت: نه حالا بیان، من بهشون میگم.
گفته بودن، اومدن دیگه... من الان پدر اون دختری هستم که گفتم، من طیبه رو برای شما در نظر گرفتم.
دامادم تعریف می کنه که وقتی بابا این حرف رو زد، از یه طرف واقعا تو دلم یه همچین چیزی رو می خواستم و دوست داشتم چنین ازدواجی انجام بشه، همیشه می گفتم، کاش این دختر سه چهار سال بزرگ تر بود، من جراتش رو داشتم، که مطرح کنم. از اون طرف می گفتم، کاش زمین دهن باز می کرد من می رفتم داخلش، چقدر راحت بابا گفت، من پدر اون دخترم...
خلاصه با هم صحبت کرده بودن و آقای نبی لو گفته بودن از نظر من مسئله ای نیست. به لحاظ مالی هم حاضرم از حقوق خودم، یه کمکی به شما بکنم، ولی راستش رو بخواید، نمی خوام پسری مثل شما رو از دست بدم. من با خانواده هم صحبت کردم و هماهنگ هستند.
الحمدالله دختر من ۱۴ سالگی ازدواج کرده... تا به امروز، حتی یکبار هم نگفتم، کاش دوسال دیرتر این ازدواج انجام می شد. الحمدالله هم خودش تونسته عاقلانه با این موضوع برخورد کنه، هم خدا رو شکر، انتخابی که همسرم کرده بود، مناسب و شایسته بود. و تا به امروز هم واقعا خیلی راضی هستیم.
دخترم الان یه وقتایی که در فراق پدرش گریه می کنه، میگه، بابا دستت درد نکنه، واقعا عاقبت به خیری منو می خواستی...
🔹خاطره همسر شهید مدافع حرم #شهید_نبی_لو از واسطه گری برای ازدواج دختر ۱۴ ساله اش در مصاحبه با رادیو معارف
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#خانواده_مستحکم
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۳۹۲
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#ازدواج_آسان
#سبک_زندگی_اسلامی
من از زمان نوجوانی دوست داشتم زود ازدواج کنم و صاحب فرزندان زیادی بشوم. وقتی به سن نزدیک ۲۲ سال رسیدم کمی با واقعیت ها روبهرو شدم، فهمیدم که بدون حمایت خانواده واقعا برای یک پسری که هیچ چیزی ندارد، امکان ازدواج هم وجود ندارد و مسئله ی ازدواج من، اصلا اولویت خانواده ی ما نبود. چون دوتا برادر بزرگ با ۸ و ۹ سال فاصله ی سنی مجرد داشتم که خانواده تازه مشغول سر و سامان دادن آن ها بودند.
از لحاظ مالی هم خداراشکر وضعمان خوب است و متوسط به بالا محسوب میشویم ولی همین وضع خوب باعث گرفتاری های برای ما بوده، از فقر حمایت نمیکنم اما وضع مالی خوب بدون تفکر در مورد سبک زندگی یعنی تباهی...
خانواده ی من فکر میکنند ازدواج یعنی قطع کامل وابستگی اقتصادی و محل زندگی. یعنی کسی ازدواج میکنه که یا خونه داشته باشه و یا بتونه اجاره کنه و همچنین دستش توی جیب خودش باشه. این طرز تفکر باعث میشه شما قید ازدواج در سنین پایین تر از ۲۸ سالگی (برای پسران) را بزنی.
خانواده ی من یک فشار فوق العاده به خودشون آوردند که یک سرمایه ی خیلی بزرگ برای دو برادرم و من جور کنند که ما خانه داشته باشیم و یک کاری برای خودمان دست و پا کنیم. در صورتی که اصلا و اصلا نیازی به این کار نبود ما میتونستیم با سطح رفاه پایین ازدواج کنیم، بعد کمکم با تلاش خودمان و حمایت های خانواده رشد کنیم.
نباید ازدواج فرزندانتون را به تاخیر بندازید به خاطر این که سطح رفاه زندگیشون به اندازه ی الان پدر و مادر نیست. خود پدر و مادر من تعریف میکردند که ما اول ازدواج هیچ نداشتیم اما انگار میخواهند بچه هایشان اول ازدواج همه چیز داشته باشیم، اونوقت من باید تا ۲۸ سالگی صبر کنم و کلی فشار جسمی و روحی را الکی تحمل کنم. رومون هم نمیشه بهشون بگیم، نیاز عاطفی و جنسیمون را چی کار کنیم؟!
این را گفتم که اون دسته از خانواده های ایرانی عزیز که در سن پایین ازدواج کرده اند و وضعیت مالیشون خوب نیست فکر نکنند "وای اگر خانوادمون مثل این پولدار ها بود و الان در رفاه بودیم چه قدر خوشبخت بودیم و فلان"
این جا هم برای ما سختی هایی وجود داره که کسی از آن اطلاعی نداره، مثلا در خانواده های پول دار ما محور اصلی همه چیز پول است. در مورد ۴۰ سال پیش صحبت میکنند که اگر فلان زمین را نمیفرختند، حالا چه قدر به سرمایشون اضافه میشد یا اگر فلانی اون مغازه را میخرید چه میشد و بسیار حسرت میخورند.
در بین پولدار ها شکرگزاری به آنچه داری خیلی کم دیده میشه و با وجود این که خدا را شکر ما از نظر مالی هیچ مشکلی نداریم، باز حرص پول در ما وجود دارد. در خانواده های پولدار اگر شما شکست مالی بخوری، حتی خیلی مبالغ کم، مثلا چندین میلیون کسی ازت حمایت عاطفی نمیکنه، همه میگن خاک بر سرت که پول ها را به باد دادی و تا سالیان سال سرکوفتشان را مثل پتک توی سرت میزنن.
در خانوادهی پولدار ما مهمترین چیز خودمان هستیم توی این شرایط اقتصادی بهترین غذا ها را تهیه می کنیم و میخوریم، هرچه به پدر و مادر میگیم یک پولی در راه کمک همدلانه خرج کنید دلشان خوشه که مثلا یک میلیون (که برای ما رقمی نیست) پول دادند و این میشود که پدر ما زمین میخورد و مجبور میشود ۶۰ میلیون هزینه یک عمل کند.
آخر کلام:
۱_ سطح زندگیتان هر چه هست تو را به مقدساتتان قسم، ازدواج را برای فرزندانتان سخت نکنید وگرنه هر گناهی که بکنند شما پدر و مادر عزیز در آن ها شریک هستید.
۲_عامل اصلی خوشبختی و آرامش شما در زندگی فقر و ثروت نیست، سبک زندگی است.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌اگر می دونستم اینجوری میشه، همون ۱۸ سالگی ازدواج می کردم.
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#ازدواج_آسان
#سبک_زندگی_اسلامی
@pellake8
#مقام_معظم_رهبری
💥پدر و مادرها
📌 به پدرها و مادرها تذکّر میدهم؛ من خواهش میکنم و تقاضا میکنم از شماها که یک خرده امکانات ازدواج را آسان کنید. پدر و مادرها سختگیری می کنند؛ممکن است جوان، الان هم امکانات مالی مناسبی نداشته باشد، امّا انشاءالله بعد از ازدواج خدای متعال گشایش میدهد. ازدواج جوانها را متوقّف نکنند. "۱۳۹۴/۰۴/۲۰"
💥جوان ها
✅ بعضى از تصورات و سنتهاى غلط در مورد ازدواج وجود دارد که مانع از رواج ازدواج جوانها است؛ شما که جوانید، مطالبهگرید، این سنتهاى غلطى که در زمینهى ازدواج وجود دارد، بایستى شماها نقض کنید؛ باید واقعاً در جامعه یک حرکتى در این زمینه بهوجود بیاید. "۱۳۹۳/۰۵/۰۱"
#ازدواج_آسان
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#سبک_زندگی_اسلامی
#ساده_زیستی
@pellake8
#استاد_قرائتی
📌به خاطر نیش و نوش ها...
💔 الآن زمانی هست که اگر یک دختری خواسته باشد زن یک جوان پاکی شود، ولی جوان بی پول باشد، خواهرهایش، دخترخالههایش و دختر عمههایش، در و دیوار متلکش میگویند.
💔 دختر لیسانس دارد و پسر دیپلم، زن دیپلم شدی؟ این به شأن ما نمیخورد! فرهنگ ما با هم نمیسازد! من میدانم کوه هیمالیا چند متر است. این خانم نمیداند. کوه هیمالیا چه کار به ازدواج دارد؟
💔 یک مشت چیزهایی حفظ کرده و مدرک گرفته، فکر میکند حالا که مدرکش بالاست فرهنگش هم بالاست. نه آقا! خیلی دخترها به خاطر این نیش و نوشها که به فرهنگ ما نمیخورد [و] صبر کنیم تا داماد پیدا شود، میبینیم سن دختر رفت تا ۳۷،۳۶،۳۵،۳۴ سال
🌐 درسهایی از قرآن (۲۵/ ۲/ ۱۳۹۸)
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#سبک_زندگی_اسلامی
هدایت شده از فرزندآوری مجاهدتی عظیم
#استاد_قرائتی
✅ضرورت یا فضیلت...
تحصیل فضیلت است، ارزش است، ازدواج ضرورت است، بخاطر فضیلت، ترک ضرورت، نکنید. سال اول است دانشجو است، خواستگار هست دخترت را شوهر بده، باقیاش را هم درس بخواند.
من نمیدانم چه حسابی است كه پدر و مادرها روی ازدواج بچه شان حساس نیستند ولی روی تحصیل بچه شان حساس هستند. اگر آدم بچهاش فوق لیسانس باشد بهتر از لیسانس است. هر چه باسوادتر باشیم كمال است اما ازدواج یك ضرورت است؛ دین در خطر است ولی میبینیم پدر و مادرها آن مقداری كه به تحصیل اهمیت میدهند. برای ازدواج ارزش قائل نیستند.
حتی برای مدل ماشیناش حساس است از همه جا قرض میكند خودش را به آب و آتش میزند تا ماشیناش را عوض كند اما برای ازدواج میگوید حالا كه جوان هستند بگذار خوش باشند یعنی برایشان مطرح نیست كه بچهشان فاسد بشود یا نشود یا كم مطرح است.
#ازدواج_در_وقت_نیاز
https://eitaa.com/farzande14
#آیت_الله_بهجت
از مرحوم آیت الله بهجت رحمة الله علیه سوال کردند برای دخترانی که خواستگار ندارند یا خواستگاری به نتیجه نمیرسد چه توصیه می کنید؟
ایشان فرمودند به مدت پنج هفته شبهای جمعه عبایی بر سر دختر قرار دهند و حدیث کسا را بخوانند انشالله رفع می شود.
📚نشر آثار آیت الله بهجت
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#آیت_الله_حائری_شیرازی
✅ باید ازدواج کنی....
گاهی بعضی ها به آدم حرفی می زنند که خدا آن را حواله کرده. من تا سی و چهار سالگی ازدواج نکرده بودم. معمولاً از وجوه شرعی کم مصرف می کردم. کار زراعت و این ها داشتم. خب آن هم کفاف نمی داد.
یک شاگرد داشتم که پیش من درس می خواند. سنّش هم شاید از من کوچک تر بود اما او ازدواج کرده بود.
یک دفعه به من گفت: آقای حائری! پیر شدی! باید زودتر ازدواج کنی. گفتم: من واقعاً آمادگی ندارم. چیزی هم اندوخته نکرده ام.
گفت: «تو نشسته ای خدا غنی ات کند، بعد ازدواج کنی؛ خدا هم گفته ازدواج کن تا احتیاجت را رفع کنم».
تو به او تعارف می کنی و او هم به تو تعارف می کند! مگر خدا نگفته که «إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ»؟ (اگر فقیر باشند، خدا غنی شان می کند).
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#رزاقیت_خداوند