خلاصه کتاب پروتکل های یهود.pdf
12.27M
🔶 رهبر معظم انقلاب: از خواندن کتاب "پروتکل های دانشوران صهیون" غفلت نکنید.
🔶 کتاب پروتکل های صهیون، توسط گروه اتاق تحلیل خلاصه شده و در قالب یک فایل پی دی اف، تقدیم عزیزان می شود.
🔹لطفاً در حد توان این فایل را در گروه هایی که عضو هستید به اشتراک بگذارید.
#کتاب
#معرفی_کتاب
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @tarashiun_ir
🌐 www.tarashiun.ir
#معرفی_کتاب
مرا با خودت ببر
به قاعده رشته و علاقهام، رمانهای تاریخی بیشتر توجهم را جلب میکند. حالا اگر رمان را استاد #مظفر_سالاری نوشته باشد، انگیزه بیشتر هم میشود. آنقدر که شخصیتهای حقیقی را در اوراق تاریخ بیابی و درباره آن فکر کنی.
◽◽◽◽◽
ابن سکت، ابن زیات و چند تن دیگر شخصیت تاریخی که اتفاقا شناخت آنان گره ذهنی را باز میکند. داستان به بغداد میرود و شک به جان ابن خالد میاندازد حالا باید ابن خالد جواب شک درون را بدهد، حالا باید بداند که زیدیست یا رافضی؟ ابنالرضا چگونه با کوچکی سن، میتواند امامش باشد؟ در گردش همین سوالات در ذهن، خدا ابراهیم را جلوی پایش میگذارد و...
◽◽◽◽◽
داستان بهگونهایست که فکر میکنی، با یک شخصیت داستان به سرانجام میرسد، بعد کمی که میخوانی حواست جمع میشود که نه! داری با دو شخصیت داستان همسو میشوی؛ کمی بعد میفهمی شخصیت سومی هم هست که از همه مهمتر است، آنهم خودتی، خودت که شاید حتی یکبار هم که شده دچار ابهام میشوی و دنبال جواب میگردی برای تمام سوالاتت. بعد خودت میشوی شخص اول داستان که تا حلب رسیدهاست و تا جواب سؤالش.
◽◽◽◽◽
این داستان علاوه بر رسالت داستانی خود، گریزی هم عقاید شیعه میزند و بخواهی و یا نخواهی چیزهایی یاد میگیری.
بزرگترین مزیت این رمان این است که توانسته سوژه کوچکی را تا حد رمان جلو ببرد و مخاطب را همسوی خود براند بیآنکه بسیاری از سورههای ناب را زخمی کند، چیزی که متاسفانه امروزه در بحث رمان تاریخی، با آن درگیریم. دوستان اهل قلم سراغ سوژههای اصلی میروند، بیآنکه در مسیر تاریخ اسلام پای مکتب بزرگی نشستهباشند. بیآنکه درباره منابع دست اول و دوم تاریخ اسلام اطلاعات داشته باشند.
استاد سالاری از این قضیه مبراست. ایشان برای هنر قلم خود نیاز به یک شخصیت ویژه ندارد، بلکه میتواند با همین روایتهای آمده در کتب شیعه، به اهداف خود برسد و این، اوج هنر ایشان است. هنری که امروزه بسیاری از نویسندگان، نیاز به آموزش آن دارند.
استاد سالاری، در حین داستان، به تصویر سازی نیز میپردازد تا جایی که برای محکم شدن دلت، میروی سراغ سرچ و اطلاعات درباره همین رمانی که در دستت هست. ایشان موضوع را زخمی نمیکند و اگر بناست که محتوایی کار شود، به بهترین نحو ممکن به آن میپردازد.
توصیفات داستان زیباست و میتواند فضای سه بعدی ذهن مخاطب را پر کند اما اگر بخواهم نکتهای بگویم، فقط در وصف برخی از همین توصیفات است که گاهی رشته داستان را از کفات میربود.
داستانهای تاریخی هویت برگرفته از هویت ماست که حالا به زینت قلم آرایش شده. حیف است که از خواندن اینها بیبهره باشیم.
✍ فاطمه میریطایفهفرد
#معرفی_کتاب
انگار دردهای بشری تاریخ انقضا ندارد
به رسم تلمذ در حیطه نگارش، ملزم به خواندن کتابِ "سنگی بر گوری" شدم؛ کتابی که در دهه ۴۰ شمسی ایران نوشته شدهاست، البته در وادی روشنفکری و شاید دوران رفاه نویسنده؛ روشنفکری از آن حیث که نگارنده، تجربه شخصی خودش را در بوته نقد و نگاه مخاطب قرار داده و مرفه از آن حیث که در آن زمان امکان اینهمه پیگیری و تلاش مستلزم هزینه بوده و مردم معمولاً از آن بیبهره.
تجربهای قطعاً تلخ، از امتحانی الهی که جلال و سیمین با آن دستوپنجه نرم کردهاند و باز آن شد که تقدیر الهی خواسته بود؛ امتحان سخت از مجموع امتحانات خداوند که ناداری فرزند نام پرمسمایی است.
هدف جلال از نوشتن، هرچه بوده جای خود اما، علاقه او به بار و بن، غیرقابلانکار است. خاطرات مخاطرهآمیز که منتهی به سنگ سرد مقبره خانوادگی میشود. نگاه جلال به ریشه و هویت ستودنی است و اگر در زمانه زیست من بود اینگونه دلداریاش میدادم و یا نه دلداری، بلکه واقعیت این عصر را به او میگفتم؛ جناب جلال! نویسنده با آنچه از همان هویت و ریشه که در نوشتههایتان پیداست، میمانَد، با همان قطار کلمات در به هم رساندن محتوایی اصیل و شما ماندید حداقل بیشتر از مردمان عصر خودتان و زندهتر از هر قوم و خویشی که فرزند داشت و شما نداشتید.
چیزی که به شدت من را به فکر فرو برد، شباهت نحوه برخورد مردمان عصر دهه ۴۰ قبل از انقلاب با نحوه برخورد مردم تحصیلکرده همین الآن ماست و این خیلی درد دارد. دردی به اندازه تمام درسهای خواندهشده و بهکارنیامده، به اندازه ادعای سواد در عین سیاهی بیسوادی. این درد است که هنوز جامعه آنقدر که باید بزرگ نشدهاست، هرچند که از پس مدارک گولزنک فکر میکند خیلی بزرگ است.
پنجاهوهشت صفحهای خواندم که دیدم درد آن وقت جلال و سیمین با درد خیلی از جلالها و سیمینهای الآن یکیست و آن درد، اتفاقاً از جنس کلمه است، حرف مردم.
اگر بچه مردم را بغل کنی، میگویند بیچاره بچه ندارد، اگر از ترس این سخن، بغل نکنی میگویند حسودیاش میشود. اگر تبریک بگویی، ترحم میکنند، اگر بازی کنی، کنایه میزنند. با تو رفتوآمد نمیکنند تا بچهشان چشم نخورد، از پشت صدقه برای بچه کنار میگذارند تا فتنه ما از آنها دور شود. خلاصه هرکار کنیم که به عنوان دو تا آدم زندگی کنیم نمیشود. اینها حرفهای جلال بود و هنوز تازه است. انگار بعضی دردها کهنه نمیشوند.
کتاب را بستم به نهایت اخلاص، فاتحهای برایش ارسال کردم به دنیایی دیگر که روزی دارد؛ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ*وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ *وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ*لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ...
انگار دردهای بشری تاریخ انقضا ندارد.
🖋فاطمه میریطایفهفرد