صبح است بیا که غصّهها را ببُریم
عمری است فقط گذشته را میشمریم
یک لقمه امید و جرعهای عشق بنوش
وقتی که خدا هست، چرا غم بخوریم؟!
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
صبح است و کمی هنروری میچسبد
در محضرِ یار، نوکری میچسبد
حالا که غذای عاشقی جور شده
لبخندِ «تو» مثلِ بربری میچسبد.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
میتوان با تو عشق را خندید
شعرهای تمیز را بویید
میتوان لابهلای خندهٔ تو
قصّههای نجیب را پوشید
میتوان با تو هر کجا گفتی
دستِ پُر مِهرِ مرگ را بوسید
میتوان در پیامِ هر روزت
نکتههایی دقیق را سنجید
میتوان کُلِّ روز، پیشانی
روی مُهرِ محبّتت سایید
میتوان با تو در صمیمِ دلم
ذرّههای حضور را کاوید
میتوان در نگاهِ هر صبحت
عطرِ شیرینِ عاشقی را دید
میتوان روی سبزههای لبت
مثلِ حجمِ ترانهها بارید
میتوان از قنوتِ اشعارت
طعمهای امید را نوشید
میتوان با تو سبز بود و رسید
در میانِ نکِشتهها رویید
میتوان با تو با تمامِ وقار
بی سر و پا و دست هم رقصید
میتوان با تو غرقِ بودن شد
قاتلِ حس و حال را بخشید
میتوان با تو هر کجا که شود
بی هوا دورِ خندهات پیچید
میتوان با تو در غزل سُر خورد
بی هوس در سرودهها غلتید
میتوان در کنارِ وهم نشست
روی دوشِ خیال هم خوابید
میتوان با تو زیرِ سنگِ زمان
بیسبب، بیبهانهای جوشید
میتوان با تو زنگِ شادی زد
کوبههای امید را کوبید
میتوان در سکوتِ سرسبزت
حرفهایی پُر از بهار جوید
میتوان با تو تا خدا هم رفت
آیههایی پُر از حضور شنید
میتوان مثلِ عاشقانِ حرم
با تو در صحنِ زندگی کوشید
میتوان با تو در زمینِ غزل
بذرهای نبوده را پاشید
با طلوعِ نگاهِ شیرینت
میتوان در غروب هم تابید
میتوان از حضورِ رنگینت
نورها خورد و گفت: بَه! چسبید
میتوان از دو چشمِ پُر مِهرت
رازهای نگفته را فهمید
میتوان با خیالِ بودنِ تو
از خیالاتِ بیاساس بُرید
با تو در آسمانِ احساسات
میتوان بی فشارِ بال پرید
میتوان با تو زندگی را پخت
بی دهان نیز طعمِ مِهر چشید
میتوان در کمالِ ناداری
نازهای تو را سریع خرید
میتوان با تو مثلِ آدم بود
دستِ حوّا به رویِ قلب کشید
میتوان ذرّه ذرّه پاورچین
با تو تا مرزِ انتظار دوید
میتوان با تو در طوافِ سلام
دورِ یک کعبهٔ دلی گردید
میتوان با ردیف کردنِ «تو»
بیهوا در سرودهها غلتید
میتوان با نگاه و لبخندت
کنجِ قلبِ شکستهام گنجید
میتوان حالِ عاشقِ خود را
با دو تا حرفِ ساده هم پرسید
میتوان با خیالِ بوسهٔ تو
روی بالِ فرشتهها پویید
میتوان لحظهای تمرکز کرد
با تو دائم به نور اندیشید
چه قَدَر خوب میتوان با تو
هر چه خوبیاست بهترش را چید.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
دیدم که زمانه حالِ گریان دارد
هر ثانیهاش دلی پریشان دارد
با رفتنِ احمد و حسن جان و رضا
پایانِ صفر غمی سهچندان دارد.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
ربیعالاوّل است و اوّلِ ماه
همان ماهی که از الطافِ ربّ است
پيامی عاشقانه نذرِ من کن
که انفاقِ محبّت، مستحبّ است.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
صبح است و دلم به خاطرت خوشحال است
ذهنم به سرودِ تازهای فعّال است
خواهم که تو را غزلغزل شعر کنم
چون گفتنم از تو بهترین احوال است.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
در ماهِ ربیع، خندههایت زیباست
اخلاقِ خوش و سلامِ صبحت غوغاست
امسال، شروعِ بهترینهایم هست
«سالی که نکوست از بهارش پیداست.»
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
صبح است و هوا کمی خنکتر شده است
همسفرهٔ عشق، بانمکتر شده است
در سردیِ این زمانه محبوبِ دلم
با پوششِ گرم، دلبرکتر شده است.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
درد است بجوییم فلان را و تو را نه
مرگ است که داریم روان را و تو را نه
در دیدنِ زیباییِ دنیا هنری نیست
حیف است ببینیم جهان را و تو را نه
چشمی که تو را سیر نبیند به چه کار است؟!
سخت است ببینم همگان را و تو را نه...
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
دلم در حالتِ تحویل باشد
الهی در فرج تعجیل باشد
اگر یک آرزویم مستجاب است
دعایم مرگِ اسرائیل باشد.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
تصوّر میکنم هر شب کنارِ بسترم هستی
شبیهِ عاشقی بیدار بالای سرم هستی
نگاهم میکنی آرام و قرآن زیرِ لب داری
تو مثلِ سورهٔ انسان تمامِ باورم هستی
کمی دستِ محبّت میکشی بر روی دستانم
شود تنظیم نبضِ من، تو قرصِ گُلپرم هستی
پس از آن میگذاری دستِ خود را رویِ قلبِ من
که بعد از حملهٔ دوری، خودت احیاگرم هستی
دوباره با تو شیرین میشود طعمِ غزلهایم
دلیلش واضح است ای جان، تو آبِ کوثرم هستی
به آن لبخندِ آرامت، دلم آرام میگیرد
در این دریایِ تنهایی، قرارِ بندرم هستی
کمی احوال میپرسی، کمی هم شعر میخوانی
خودم حدِّاقل هستم، تو حدِّاکثرم هستی
نگاهت میکنم روحم دوباره زنده میگردد
منم یک پیکرِ بیجان، تو اصلِ محشرم هستی
سلامم را که میگویم درونش صد غزل جاریاست
دلیلش را تو میدانی، خودت هم یاورم هستی
جوابِ «اَلسّلامِ» تو خدا داند چه شیرین است
برای آنکه در قلبم تو عشقِ نوبرم هستی
اگر دریایِ احساسم شود موّاج و طوفانزا
ندارم غصّهای زیرا تو مثلِ لنگرم هستی
به دورِ گنبدِ مِهرت کبوتروار میچرخم
درونِ آسمانِ عاشقی بال و پرم هستی
تو را از آن سُویدای دلِ خود دوست میدارم
که در عمقِ سیاهیها یگانه گوهرم هستی
تو را از هر جهت دیدم فراوان فرقها داری
به قولِ شاعرِ هندی، «تو چیزِ دیگرم»* هستی
اگر جایی خطا کردم و یا چیزی غلط گفتم
خودت اصلاح کن آن را چرا که رهبرم هستی
درونِ کشورِ شعرم، به دنیای خیالاتم
اگر من یک سری دارم، تو حتماً افسرم هستی
بیا هر شب به دنیایم، بیاور یک نشان از خود
برای آنکه در عشقم، خودت پیغمبرم هستی
اگر چه بینِ ما دنیا به ظاهر فاصله انداخت
تو را هر لحظه میبینم همیشه در برم هستی
پيامی یا سلامی تا دلم آرامشی یابد
عزیزم خوب میدانی، یگانه دلبرم هستی
همیشه بیتِ پایان، بهترین بیتِ غزل باشد
به دیوانِ غزلهایم، تو بیتِ آخرم هستی.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
ای نازنین شعری بخوان
تصوّر میکنم هر شب کنارِ بسترم هستی شبیهِ عاشقی بیدار بالای سرم هستی نگاهم میکنی آرام و قرآن زیرِ
* آفاق را گردیدهام، مهر بتان ورزیدهام
بسیار خوبان دیدهام، امّا «تو چیز دیگری»
امیرخسرو دهلوی
صبح است و هوای صبحدم میچسبد
از دستِ تو چای تازهدم میچسبد
اصلاً به تجمّلِ جهان فکر نکن
با بودِ تو نانِ خشک هم میچسبد.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
خودم اینجا، دلم تا سامرا رفت
به یادِ عسکری پَر زد، رها رفت
جهان تابِ غمِ او را ندارد
خدا داند که بر مهدی چهها رفت...
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
محبوبِ دلم چه ناز دارد!
یک خندهٔ دلنواز دارد
کم گفتهام از نگاهِ نازش
«این رشته سری دراز دارد»
هنگامِ بیانِ حرفهایش
یک غنچهٔ نیمه باز دارد
شاداب شود دل از کلامش
در لهجهٔ خویش ساز دارد
با دیدنِ چهرهٔ قشنگش
قلبم هوسِ نماز دارد
از عشقِ خودش نمیشود دور
هر کس که دلی بساز دارد
فردی که به سمتِ شاعری رفت
شاید که به سینه راز دارد
در ظاهرِ واژهها نمانید
چون این غزلم مَجاز دارد
آدم که همیشه مثلِ هم نیست
گاهی به بغل نیاز دارد.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
صبح است و سلام و خندهات میچسبد
صبحانهٔ جاندهندهات میچسبد
تا چایِ محبّتت کمی دَم بکشد
آرامشِ دلبرندهات میچسبد.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
اطاعت اَز امام از عشق، بهتر
صداقت در کلام از عشق، بهتر
محبّتهای بیحُرمت، دروغ است
یقیناً، احترام از عشق، بهتر.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
دلم خواهد کمی مرهم بگیرم
برای دردِ دل همدم بگیرم
تو را بیرون کِشم از عمقِ رؤیا
در آغوشِ وفا محکم بگیرم.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
من خندههای منطقی را میشناسم
لبخندِ مِهرِ مشرقی را میشناسم
پنهان نکن احساسِ خود را پشتِ حرفت
من رنگ و بوی عاشقی را میشناسم.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
صبح است و هوس کرده دلم شعر بنوشم
با غلغلِ کتریِ غزل تند بجوشم
تا سردیِ تنهاییِ دنیا برود زود
باید نفسِ گرمِ تو را سفت بپوشم.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
با چشم فقط رویِ تو دیدن چه خوشاست
از گلشنِ چهره، غنچه چیدن چه خوشاست
هر شب بغلِ دستِ تو بودن عالیاست
تا صبح فقط از تو شنیدن چه خوشاست.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
سلامی جاودان بر جانِ احمد
سلام از حضرتِ والای سرمد
خداوندا به حقِّ رحمتِ او
مبارک کن به ما عیدِ محمّد.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
جهان روشن شد از خورشیدِ احمد
خدا راضی شد از توحیدِ احمد
تو که از عاشقانِ پاکِ اویی
خدا را شکر کن در عیدِ احمد.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
عسل شیرین شد از نامِ محمّد
جهان سیراب از جامِ محمّد
اگر دنبالِ اخلاقِ عظیمی
بیا همراهِ اسلامِ محمّد.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
محمّد مثلِ یک خورشید تابید
پس از او ماهِ مولا هم درخشید
علی و مصطفی یک نورِ حقّند
زیارت کن علی را هم در این عید.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
دلم هوای تو کرده نشانهای بفرست
برای بلبلِ طبعم ترانهای بفرست
شکسته پشتِ امیدم، چه دیر میآیی!
برای گرمیِ دل، پشتوانهای بفرست
در این جهان که پُر از جلوههای بیجان است
برای بردنِ دل، دلبرانهای بفرست
ببین که جوجهٔ قلبم چه قدر غمگین است!
برای شادیِ این قلب، دانهای بفرست
کبوترِ غزلم راه را نمیداند
برای آنکه بیاید رسانهای بفرست
کنارِ دستِ خودت در اتاقِ احساست
نشانِ کاملی از آشیانهای بفرست
صدای نازِ تو طعمِ بهشت را دارد
از آن کلامِ خوشت نوبرانهای بفرست
شنیدنِ سخنی غیرِ عشق مکروه است
برای گوشِ دلم عاشقانهای بفرست
تویی بهارِ وجودم در این خزانِ جهان
برای سبزیِ قلبم جوانهای بفرست
بدونِ هیچ دلیلی نمیشود آمد
برای دیدنِ رویت بهانهای بفرست.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
صبح است و کمی چای و عسل میچسبد
لبخندِ تو مثلِ یک غزل میچسبد
حالا که هوا کمی خنکتر شده است
آغوشِ گُلَت بغل بغل میچسبد.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
فراقِ سیّدِ لبنان چه سخت است
امام و دیدهٔ گریان چه سخت است
اگرچه این شهادت افتخار است
ولی داغ و غمِ خوبان چه سخت است!
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
مثلِ تدبیر که در سیطرهٔ تقدیر است
دل و ذهنم همه جا در کفِ عشقت گیر است
نازنین زودتر از زودتر از زود بیا
چون که آفاتِ زیادیاست که در تأخیر است
نکند دیر کنی تا که فراموش شوم
عمر، آبی است که در مرحلهٔ تبخیر است
اگر امشب سری از لطف به این دل نزنی
خوابِ شیرینِ دل از وصلِ تو بیتعبیر است
با کمی لطف به ابیاتِ دلم گوش بده
چون دعا بی نظرِ لطفِ تو بیتأثیر است
نظری کن که حواسم به خودت جمع شود
فکرِ هر جاییِ من یکسره در تغییر است
آهویِ قلب ندانست که در بیشهٔ مِهر
شیرِ عشق است که در معرکه غافلگیر است
خوبیِ خُلقِ تو باعث شده عاشق بشوم
دلِ من در طلبِ عشقِ تو بیتقصیر است
دانهٔ مِهرِ تو در عمقِ دلم ریشه دواند
ریشهٔ عشقِ تو در مرحلهٔ تکثیر است
آیهٔ خندهٔ تو بر دلِ من نازل شد
اندکی صبر کنی مرحلهٔ تفسیر است
مدّتی میگذرد مالِ خودت خواهم شد
لانهٔ قلب به دستانِ تو در تسخیر است
فرصتی نیست که امروز معطّل بشویم
بشتاب ای همهٔ عمر که فردا دیر است.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
از حملههای موشکی خوشحالم امشب
با موجهای راکتی سیّالم امشب
آمادهام هفتاد سالی را بخندم
از شادیِ مظلومها، فعّالم امشب.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat