شبِ عید است، فکری نو بپوشید
برای خندهای شیرین بکوشید
در این سفره که حسها انتخابیاست
به جای صرفِ غم، شادی بنوشید.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
دوباره آرشِ ایران، کمان گرفت به دست
چنانکه لرزه بر اندامِ صهیونیست نشست
ببین که تیرِ دفاع از حریمِ قدس، چه کرد
که تارِ گنبدِ آهن به یک اشاره گسست
همان که چنگ به خونهایِ طفلکان آلود
ببین که کبکبهٔ عنکبوتیاش شده پست
امیدِ بودنش اینبار ناامید شدهاست
اگرچه روح و تنِ اهلِ آن مکان را خست
برو پرندهٔ ایمان کنارِ قدسِ شریف
بگو به آن ملخک که نمیتوانی جست
همیشه مردمی از نسلِ آدمی هستند
که سدِّ راه بسازند پیشِ دیوپرست
ببین که مردمی از پیروانِ پاکِ علی
همیشه خاطرشان هست عهدِ روزِ الست
به حول و قوّهٔ پروردگار میجنگند
به دین و مذهبشان نیست گرد و خاکِ شکست
همیشه منتظرِ امرِ آن ولی هستند
همیشه گوش به فرمان، چو مخلصی دربست
همیشه سر به ارادت، همیشه پا به رکاب
همیشه دستِ ادب روی قلب بوده و هست
اگر ولی بسپارد که دشمنان بکشند
ستمگری نتواند که از سپاهش رست
امید هست به زودی که این خبر برسد
که خاکِ پاکِ فلسطین به مردمش پیوست
دلم خوشاست به زودی به قدس برگردد
قرار و امنیتی را که دشمنش بردهاست
خدا کند که ببینم در این دقایقِ عمر
که قدس، از کفِ آن دشمنانِ خونی رست
رسیده لشکرِ «صهیو» به «نیست» بودنِ خود
چرا که آرشِ ایران، کمان گرفت به دست.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
مصراعِ سرسبزِ جهان اردیبهشت است
شیواترین شعرِ زمان اردیبهشت است
خواندی که معشوقِ غزل دامن کشیدهاست
آن دلبرِ دامنکِشان اردیبهشت است
با خندهاش از جیبِ خودکارم غزل ریخت
تفسیرِ شعرِ ناگهان اردیبهشت است
گرما و سبزی مایهٔ شور و جوانی است
محبوبِ پُرشور و جوان اردیبهشت است
در یک گلستان وعده کن، سعدی بخوانیم
چون ماهِ لبخندِ زبان اردیبهشت است
ایران، تمامِ فصلهایش غرقِ رنگ است
رؤیایِ سبزِ اصفهان اردیبهشت است
دنبالِ دمنوشی برایِ حالِ بهتر؟
آن چایِ سبزِ پُرتوان اردیبهشت است
عاشق شود در فصلِ گُل حتّی دلِ سنگ
معیارِ تنظیمِ روان اردیبهشت است
بشنو صدایِ بلبل و کبک و قناری
اوجِ نوایِ مرغکان اردیبهشت است
بر صفحهٔ زبرِ زمین آیینه رویید
طرّاحِ خوبِ چیدمان اردیبهشت است
یک «سال» اگر یک سازمانِ ویژه باشد
مسئولِ عشقِ سازمان اردیبهشت است
آن چیست در دنیا که طرحی از بهشت است؟
پاسخ برای چیستان اردیبهشت است
شخصی تقاضایِ مرورِ زندگی داشت!
تکرارِ عمری رایگان اردیبهشت است
یک سفره از زیباییِ جانانه پهن است
در پایِ سفره، میزبان اردیبهشت است
میخواهی از بالا کرامت را ببینی؟
بر بامِ هستی نردبان اردیبهشت است
اللهُ اکبر از چنین آوایِ سرسبز
یک غنچه از باغِ اذان اردیبهشت است
پاییز اگرچه در هنرمندی تواناست
استادِ ماهر همچنان اردیبهشت است
فصلِ زمستان بود، او را دیدم امّا
آغازِ نازِ داستان اردیبهشت است
سکّویِ «زیبایی»، اگر در قاب میرفت
در هیبتِ یک قهرمان اردیبهشت است
یک «سال» اگر مانندِ ابیاتِ غزل بود
آن بیتِ ناب و جاودان اردیبهشت است
از شهرِ زیبایِ جهان یک بقچه آورد
چیزی که باشد ارمغان اردیبهشت است
هر «برج» اگر اخلاقِ مخصوصی به خود داشت
آن برجِ خوب و مهربان اردیبهشت است
از خندههایِ آسمان عکسی بگیرید
آن عکسِ نازِ آسمان اردیبهشت است
دیگر توافق شد میانِ علم و عمران
معمارِ فرز و کاردان اردیبهشت است
عقلم به دنبالِ نشان از بینشان بود
یک جلوه از آن بینشان اردیبهشت است
باران و سرسبزی و یک دنیایِ احساس
ای نازنین شعری بخوان اردیبهشت است
حالا که جمعِ هر چه خوبی هست، جمع است
زیبایِ من پیشم بمان اردیبهشت است.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
نازِ نَفَسی نمیخَرم الّا تو
بارِ اَحَدی نمیبَرم الّا تو
دنیا اگر از پرندهها پُر بشود
با هیچ کسی نمیپَرم الّا تو.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
صبح است کمی چای و عسل میچسبد
لبخندِ گُلَت بغل بغل میچسبد
لبخند بزن که شعرمان دَم بکشد
همراهِ غذایمان، غزل میچسبد.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
تو آن غمی که به صد شادمانه میارزی
قصیدهای که به صدها ترانه میارزی
تو آن نهایتِ آوارگی به دنیایی
که این زمانه به صد آشیانه میارزی
تو آن سکوتِ بلندی به منتهای کلام
که بهتر از سخنی جاودانه میارزی
تو آن غرورِ قشنگی به پیشِ بادِ هوس
که بر فروتنیِ عاجزانه میارزی
تو آن گناهِ کبیری، به سرزنش محکوم
که بر تکبّرِ ذِکری شبانه میارزی
تو آن بلندیِ افتادگی به میدانی
که بر بَرندگیِ زورخانه میارزی
تو آن دو دستِ نیازی به پیشِ بندهنواز
که بر کرامتِ صدها خزانه میارزی
تو آن تلاطمِ دریایِ عاشقی هستی
که بر سکوتِ هزارانِ کرانه میارزی
تو آن تراوشِ یک چشمه در بیابانی
که بر خروشِ بسی رودخانه میارزی
تو آن ملامتِ شیرینِ دلبری هستی
که بر سلامتیِ زاهدانه میارزی
تو دستمزدِ امیدی به روز اوّلِ مهر
که بر مقرّریِ سالیانه میارزی
تو آن رسیدهترین میوهٔ وفا هستی
که بر تراکمی از نوبرانه میارزی
تو خطِّ نامهٔ مجنون به چشمِ لیلایی
که بر غنیمتیِ خسروانه میارزی
تو پیرِ پاکِ مرادی در این مسیرِ صعود
که بر جوانیِ صدها جوانه میارزی.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
ظهر آمده یک دست دعا میچسبد
یک لقمهٔ نابِ ربّنا میچسبد
حالا که غذایِ عاشقی جور شده
نوشابهای از دستِ خدا میچسبد.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
پرسید که «دلتنگیِ عاشق» به چه معناست؟
فرمود که معنایِ سؤالاتِ تو پیداست
یعنی: نتواند برود جسمِ ضعیفت
جایی که دل و خاطر و احساسِ تو آنجاست...
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
شاید شبیهِ پوششش طرحی درآید
یا آنکه پسفردا لباسی بهتر آید
امّا شبیهِ بویِ دستانش نیابی
حتّی اگر اَز سنگِ قمصر، گُل برآید.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
اگر تمامیِ قمصر گلابِ ناب شود
به گَردِ بویِ دلاویزِ یارِ ما نرسد...
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
ای هشتمین ترانهٔ باران خوش آمدی
شیرینترین بهانهٔ امکان خوش آمدی
در خندهات حضورِ خدا جلوه میکند
زیباترین تبسّمِ جانان خوش آمدی
از چهرهات محبّتِ دادار میچکد
آیینهٔ لطافتِ یزدان خوش آمدی
مقصودِ آفرینش از این زندگی تویی
کاملترین تجسّمِ انسان خوش آمدی
یک پاره از وجودِ گُلافشانِ احمدی
ای مقدمت بهار و گلستان خوش آمدی
هر آدمی به ریشهٔ خود ختم میشود
ای چون علی سرآمدِ دوران خوش آمدی
دارم حدیثِ «سلسله» را حفظ میکنم
ای از شروطِ اصلیِ پیمان خوش آمدی
یک قطعه از بهشت، قدمگاهِ پاکِ توست
ای باعثِ بهشت، به ایران خوش آمدی
دانایِ شهر، طفلکِ ابجدنویسِ توست
عالِمترین معلّمِ قرآن خوش آمدی
از هر هجای خندهٔ تو صد غزل چکید
شیواترین سرودهٔ ایمان خوش آمدی
از مشرقِ نگاهِ تو خورشید جان گرفت
شرقیترین طلوعِ خراسان خوش آمدی
استادهای فلسفه، شاگردِ منطقت
واضحترین دلایل و برهان خوش آمدی
ای عالِمی که پیشِ کلامت سخنوران
هستند طفلکانِ دبستان خوش آمدی
دیدارت از هزار تمتّع فراتر است
درگاهِ توست روضهٔ رضوان خوش آمدی
هر کس تو را شناخت، حقیقتشناس شد
ای عشقِ پاک و نابِ تو میزان خوش آمدی
ایثار و فضل و جود و کرامت صدا زدند
ای آبرویِ بخشش و احسان خوش آمدی
عارف، شبیهِ گمشده در اضطراب بود
پیر و مراد و مرشدِ عرفان خوش آمدی
بیچارهها، بهایِ تمتّع نداشتند
ای صحنِ تو صفای فقیران خوش آمدی
از بس که زود راضی و خشنود میشوی
رفتن به آسمان شده آسان خوش آمدی
معنا و محتوایِ «سریع الرّضا» تویی
ای خندهات رضایتِ رحمان خوش آمدی
با یادت ای شفایِ دلم، خوب میشوم
ای نامِ نازنینِ تو درمان خوش آمدی
آهویِ قلب، در کفِ صیّادِ غصّه ماند
ای شادی از دو دستِ تو ریزان خوش آمدی
چشمانم از ندیدنت از گریه کور شد
یوسفترین برادرِ کنعان خوش آمدی
در برگهٔ امیدِ من ای متنِ دلنشین
نامِ تو هست اوّلِ عنوان خوش آمدی
فرضاً اگر مسیرِ محبّت سه نقطه داشت
ای ابتدا و مرکز و پایان خوش آمدی
دارم درونِ حافظه تکرار میکنم
ای نفسِ مطمئنّهٔ وجدان خوش آمدی
با شیعیانِ خاص به دیدارت آمدم
ای دیدنت عیارِ مسلمان خوش آمدی
محدودیت برایِ کریمانِ عشق نیست
ای منتهایِ لطفِ فراوان خوش آمدی
در محضرت تمامیِ بود و نبودها
آمادهاند و گوش به فرمان خوش آمدی
از بس مسلّطی به تمامِ امورِ ما
مبهوتِ توست واژهٔ «سلطان» خوش آمدی
فهمیدم از معانیِ آیات و ذکرها
پیدایِ توست عالمِ پنهان خوش آمدی
با اسمِ اعظمت به دلم زندگی ببخش
ای وارثِ نگینِ سلیمان خوش آمدی
نامِ تو را «رئوف» نهادند اهلِ دل
آرامبخشِ شخصِ پریشان خوش آمدی
هر کس به یک امید به سویت روان شدهاست
غمخوارِ مردمانِ پشیمان خوش آمدی
نامِ «حسین» در همه جا بر زبانِ توست
ای روضهخوانِ سیّدِ عطشان خوش آمدی
از نسلِ جانفشانِ ذبیح است جانِ تو
جانهایِ ماست پیشِ تو قربان خوش آمدی
در کهکشانِ عشق که لبریزِ مِهر شد
خورشيدِ توست یکسره تابان خوش آمدی
ای آن که در بنایِ سرافرازِ بندگی
آیینِ توست پایه و بنیان خوش آمدی
ای آن که جانِ توست به قرآنِ عاشقی
راضی به آیهٔ سبحان خوش آمدی
پیش از تو، عشق راه و هدف را نمیشناخت
ای مقتدایِ عشق، رضاجان، خوش آمدی.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
بیا و آنچه میگویم عمل کن
دوبیتیهایِ حرفت را غزل کن
به جبرانِ ندیدنهایت ای عشق
دلم را با سخنهایت بغل کن.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat