ثواب تلاوت یک صفحه از قرآن کریم را هدیه میکنیم به شهدای گرانقدری که در امروز آسمانی شدند
•┈┈••••••••••✾•🦋•✾•••••••••┈┈•
#حامیان_دکتر_محمدحسین_پیکانی
#ما_ملت_شهادتیم
#مجلس_قوی
#من_رای_دادم
🌱سرباز امام زمان(عج)باشید.
#حامیان_دکتر_محمدحسین_پیکانی
https://eitaa.com/peykani_hamiyan
بهنام خدا (قسمت اول)
به مناسبت ۲۳ اسفند، سالروز پرتاب اولین موشک جمهوری اسلامی ایران به بغداد در بامداد ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ است.
🔸️هرچند رژیم عراق از روز هفدهم جنگ با حمله به مناطق مسکونی و غیرنظامی شهرهای ایران، جبهه جدیدی را در جنگ آغاز کرده بود اما از اواخر سال ۱۳۶۳ برای جبران بخشی از شکست های خود در جنگ، راهبرد جدیدی را در حمله به شهرها تعریف کرد. براساس این راهبرد رژیم عراق ضمن گسترش حملات خود علیه مناطق مسکونی، شهرهای عمقی ایران را هم هدف حملات هوایی و موشکی قرار می داد.
🔸 مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران با شناختی که از صدام و شخصیت او داشتند، اتخاذ چنین راهبردی از سوی عراق را از قبل پیش بینی کرده و با رایزنی هایی که با کشورهای سوریه و لیبی انجام داده بودند موفق به تهیه تعدادی موشک « اسکاد بی » به همراه سکوی پرتاب از کشور لیبی شده و هم زمان آمورش به کارگیری آن را توسط تعداد ۱۳ نفر از پاسداران با فرماندهی سردار رشید اسلام شهید حسن طهرانی در سوریه گذرانده بودند.
🔸 رژیم عراق از بهمن ماه ۱۳۶۳ راهبرد جدید خودش را عملی ساخته و با حملات هوایی علیه مناطق مسکونی شهرهای مرزی و مرکزی ایران و بمباران وسیع و گاه شیمیایی و اقدامات ایذایی دیگر، جنگ شهرها را با شدت و گستردگی بیشتر آغاز کرد.
🔸 با تداوم حملات عراق به مناطق مسکونی شهرهای ایران، رئیس جمهور ایران _ آیت الله خامنه ای _ در خطبه های نماز جمعه تهران در تاریخ ۱۷ اسفند ماه با اشاره به بمباران مناطق مسکونی شهرهای ایران، به رژیم بغداد اخطار داده و فرمودند: «ما در این زمینه بارها به سازمان ملل و جهان اسلام اعلام کرده ایم که نگذارید صدام این شرارت ها را ادامه دهد. ... ما مشت را با مشت محکم تری پاسخ می دهیم ... اگر رژیم عراق وقاحت را از اندازه بگذراند هدف های مهم تر از بصره را هم درهم می کوبیم.» نمازگزاران تهران هم با شعار«رئیس جمهور ما، موشک جواب موشک»
خواستار اقدام جدی مسئولین در پاسخ به حملات عراق به مناطق مسکونی کشورمان شدند.
🔸 پس از اخطار ایران، سازمان ملل در تاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۶۳ طی نامه ای تآمل برانگیز (به جای اخطار به عراق) به ایران و عراق، خواستار عدم حمله طرفین به مناطق مسکونی و غیرنظامی شد. در بخشی از این نامه آمده بود: «از طرفین درخواست میکنم ... کلیه حملات خود به مناطق مسکونی غیرنظامی را از ساعت ۲۳:۵۹ به وقت گرینویچ مورخه ۱۱ مارس۱۹۸۵ ( ۲۰ اسفند ۱۳۶۳ ) متوقف سازند.» به دنبال این پیام دبیرکل، دکتر ولایتی _ وزیر امور خارجه _ از طرف رئیس جمهور ایران با ارسال نامه ای به سازمان ملل اعلام نمود: «... یک بار دیگر حسن نیت خود را نشان داده و ... از همین رو کلیه عملیات های نظامی تلافی جویانه علیه کلیه اهداف صرفا غیر نظامی در عراق را از ساعت ۲۳:۵۹ به وقت گرینویچ، ( ۲۰ اسفند ۱۳۶۳ ) متوقف ساخته و انتظار دارد که عراق نیز بههمین صورت عمل نماید و حملاتش را علیه شهرهای ایران متوقف سازد.
🔸 هم زمان با این قضایا، عملیات بدر در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۶۳ راس ساعت ۲۳ در منطقه عملیاتی «هور» آغاز شد.
با شروع عملیات بدر، رژیم عراق ضمن بی توجهی به درخواست دبیرکل سازمان ملل، به منظور جبران شکست خود در جبهه زمینی، بر شدت و گستره حملات خود به مناطق مسکونی و غیرنظامی ایران افزود و عملا به درخواست دبیرکل سازمان ملل پاسخ منفی داد. در چنین وضعیت پیش آمده ای مقابله به مثل موشکی در دستورکار یگان موشکی سپاه پاسداران قرار گرفت و در ۲۱ اسفند ۱۳۶۳ راس ساعت ۳:۲۰ بامداد اولین موشک میان برد ( اسکاد بی ) جمهوری اسلامی ایران، دقایقی پیش از آغاز مهلت مقرر آتش بس و به منظور نمایش قدرت موشکی ایران، به سمت پالایشگاه کرکوک عراق هدف گیری و پرتاب و ده دقیقه پس از آن از ساعت ۳:۳۰ حملات تلافی جوانه خود را متوقف نمود
🔸 به دنبال اولین اقدام مقابله به مثل موشکی ایران به پالایشگاه کرکوک، امید این می رفت تا سردمداران رژیم بعث عراق با اطلاع از توان موشکی ایران، مقاعد به توقف حملات غیر انسانی خود علیه مناطق مسکونی شهرهای ایران شوند ولی با بی اعتنایی به این هشدار و همچنین آتش بس اعلام شده توسط سازمان ملل اقدام به بمباران تهران و برخی از شهرها و و مناطق مسکونی غیرنظامی شهرهای ایران کردند. با تداوم حملات رژیم بعث عراق علیه شهرهای ایران خصوصا تهران، دومین موشک اسکاد بی جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۲۳ اسفند ماه ۱۳۶۳ راس ساعت ۲:۴۰ بامداد به سمت مناطق اقتصادی و اداری بغداد شلیک و به ساختمان سیزده طبقه بانک رافدین اصابت کرد. وجود اسناد و مدارک تجارت خارجی و قرار گرفتن مرکز شنود و استراق سمع سازمان اطلاعات و امنیت عراق در طبقه فوقانی این بانک و انهدام آن در اثر این حمله، اهمیت بانک رافدین را بیشتر می کرد. پایان قسمت اول
#حامیان_محمدحسین_پیکانی
#ما_ملت_شهادتیم
🌱سرباز امام زمان(عج)باشید.
https://eitaa.com/peykani_hamiyan
(قسمت دوم)
(به مناسبت ۲۳ اسفند، سالروز پرتاب اولین موشک جمهوری اسلامی ایران به بغداد در بامداد ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ است.)
🔸 رژیم عراق بعد از این پرتاب بازهم متنبه نشد و از ۲۴ اسفند با حمله هوایی به ۱۳ شهر ایران، به حملاتش علیه مناطق مسکونی شهرهای ایران ادامه داد.
در پاسخ به این جنایات، یگان موشکی سپاه پاسداران هم با اخطار قبلی به عملیات های مقابله به مثل موشکی خود ادامه داد و تا ۱۶ فروردین ۱۳۶۴ تعداد ۸ فروند موشک دیگر به سمت مراکز مهم نظامی و اداري بغداد شلیک کرد. بالاخره این مقابله به مثل ها موثر واقع شد و رژیم بعث عراق مجبور به توقف حملات هوایی و موشکی به مناطق مسکونی شهرهای ایران در مقطع اول جنگ شهرها شد.
🔸 جمع بندی و نتیجه گیری
جنگ شهرها در شش مقطع انجام شد.
مقطع اول جنگ شهرها با حس برتری اولیه ای که عراق به لحاظ نظامی نسبت به ایران داشت، آغاز گردید اما با مقابله به مثل جمهوری اسلامی ایران جنگ شهرها به توازن خود رسیده و متوقف شد.
در مقاطع بعدی جنگ شهرها نیز رژیم عراق بار دیگر و از روی همان حس و خوی ددمنشانه خود، آغازکننده آن بوده است و علیرغم این مسئله مجدداقدرت مقابله به مثل ایران، به ویژه از نوع موشکی آن، منجر به آن شد که وضعیت طرفین به نقطه تعادل و توازن کشیده شده و در ادامه آن توقفی هرچند کوتاه پیش آید و به طرفین فرصتی دهد که در طول مدت این توقف ها به سازماندهی مجدد خود اقدام نماید. جنگ شهرها در مقطع چهارم آن به لحاظ شدت حملات از سوی عراق به اوج رسیده و در مقطع ششم آن طرفین به افق های جدیدی در روند آن دست یافتند. پرتاب موشک های دوربرد و جدید « الحسین » توسط عراق به تهران و برخی از شهرهای مرکزی و دوربرد ایران و نیز نواخت بالای پرتاب موشک اسکاد از سوی ایران، وضعیت جنگ شهرها را به نقطه خاص خود رساند که نهایتا به پایان خود نزدیک شد.
در مقطع چهارماهه پایان جنگ، آتش جنگ شهرها خاموش بود و شاید یکی از علل آن افزایش توانمندی عملیاتی و تجهیزاتی یگان موشکی سپاه و به تبع آن برتری نسبی ایران در مقابله به مثل موشکی و تهدید و نا امن سازی بالقوه شهرهای عراق به ویژه بغداد بود و عراق با علم بهاین توانمندی جرئت حمله به شهرهای ایران را نداشت.
در یک تحلیل کوتاه باید خاطرنشان نمود که رژیم عراق با آغاز جنگ شهرها و تضعیف پشتوانه مردمی ایران قصد داشت کار جنگ را در کوتاه مدت به نفع خود به اتمام برساند، اما در مواجههبا قدرت مقابله به مثل موشکی جمهوري اسلامی، این طرح ناکام ماند، چراکه این توان راهبردی و موثر عملیات موشکی ایران در محاسبات اولیه عراق پیس بینی نشده بود. بروز چنین شرایطی منجر به شکل گیری ابعاد تازه و گسترده تری در روند. جاری جنگ شد.
در نهایت همان طور که قبلا نیز اشاره شددر مقطع چهارماهه پایانی جنگ، ارتش عراق علیرغم موفقیت اولیه در نبردهای زمینی و بازپس گیری برخی از مناطق مهم و راهبردی خود از ایران، به جهت توقف اجباذی جنگ شهرها که خود ناشی از به تحلیل رفتن توان حملات موشکی عراق در مقابل افزایش توان مقابله به مثل موشکی ایران بود، نتوانست از آن علیه شهرهای مهم و مرکزی ایران استفاده کند و تنها با تکیه بر قوای زمینی قصد رسیدن به اهداف شوم خود را داست که در برابر مقاومت بی نظیر سپاه، ارتش و نیروهای مردمی متحمل شکست شد و در آخر مجبور به قبول قطعنامه ۵۹۸ گردید.در کل می توان نتیجه گرفت که پایان جنگ شهرها تاثیر عمیقی در پایان جنگ داشت.
#محمدحسین_پیکانی
#جنگ_شهرها_و_دفاع_موشکی
#حامیان_محمدحسین_پیکانی
https://eitaa.com/peykani_hamiyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله حائری شیرازی :
پول اعتباری(ریال و دلار و یورو و....),پول طاغوت است .
گروهی که انقلابیند نمی خواهند ساختارهای بازمانده از میراث طاغوت را بزک کنند .
اول انقلاب در پول انجام می دهند .
ائمه جمعه این را به مردم بگویند ،
اسلام خودش پول دارد .
لازم نیست زیر سلطه ی دلار باشیم
پول اسلامی را پول جهان می کنیم .
#پول_اسلامی
#زکات_نقدین
#پول_اعتباری_شرک
حتما در این کانال عضو بشید👇👇👇
https://eitaa.com/poole_eslami
•┈┈••••••••••✾•🦋•✾•••••••••┈┈•
#ما_ملت_شهادتیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
🌱سرباز امام زمان(عج)باشید.
#محمدحسین_پیکانی
https://eitaa.com/peykani_hamiyan
🔹تمام پنجره ها رو به آسمان باز است
ببار حضرت باران که فصل اعجاز است
🔹کجا قدم زده ای تا ببوسم آنجا را
که بوسه بر اثر پایت عین پرواز است
🚨 به کانال محمدحسین_پیکانی بپیوندید
https://eitaa.com/peykani_hamiyan
ثواب تلاوت یک صفحه از قرآن کریم را هدیه میکنیم به شهدای گرانقدری که در امروز آسمانی شدند
•┈┈••••••••••✾•🦋•✾•••••••••┈┈•
#ماملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#حامیان_محمدحسین_پیکانی
🚨 #محمدحسین_پیکانی عضو شوید 👇
https://eitaa.com/peykani_hamiyan
May 11
May 11
.
+| با این ستاره ها می توان راه را پیدا کرد...💫
#جان_فدا❤
#شهیدالقدس
#ماملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
🚨 #محمدحسین_پیکانی عضو شوید 👇
https://eitaa.com/peykani_hamiyan
💐 #مجید_بربری 💐
زندگی داستانی حُرّ مدافعان حرم
شهید مجید قربان خانی
✨به جای مقدمه:
سلام آقا مجید،سلام برادر،نه،بگذار مثل خانواده ات صدایت کنم،سلام داداش مجید،
داداش مجید،پهلوان ها فقط توی افسانه ها نیستند. قهرمانان این روزها،همان آدم های ساده دیروزند.همان آدم هایی که چقدر ساده از کنارشان گذشته و میگذریم و آن ها چه ساده تر،از دنیای ما دل میبُرند.تو قهرمان این شهر و محله بودی و هستی و شاید کمتر کسی،به پهلوانی ات پی برده باشد.
قصّه تو قصه کوچه پس کوچه های یافت آباد است.قصه تو از آن قصه هایی بود که ما بارها با چشم های ظاهر بین مان،درباره ات قضاوت کرده بودیم.اما تو صدای((هل من ناصر ینصرنی))حسین ع را که شنیدی،تمام جاده را با سر دویدی،تا از قافله عقب نمانی.تو وقتی یک باره کوله بارت را بستی،هیچکس نمی دانست در سرت چه میگذرد. اما تو تصمیمت را گرفته بودی،پس قید دنیای پشت سرت و همه آرزوهایت را زدی.حتی جیب هایت را هم خالی کردی که سبک تر بروی،تا یک محله و یک نسل را رو سفید کنی.قصه تو قصه این روزهای بچه های (یافت آباد )تهران است و عکس هایت ،زینت کوچه هایی است که کودکان خردسالش،هنوز به امید آمدنت ،اسباب بازی هایشان را توی کوچه بساط میکنند.هنوز با دیدن ماشینت،که تو دیگر سوارش نیستی،شادمانه بالا و پایین میپرند. حتی به امید آمدنت برایت نامه مینویسند.در مقابل،بزرگترها مدام از خود میپرسند،
راستی!چه چیزی مجید را با خودش برد؟
مادرت،هرروز،خطی تازه،کنار چین های صورتش می نشیند و پدر هرروز که میگذرد،موهایش سفید و سفیدتر میشود.
انگار دارد به زبان حال میگوید:
((موی سپید را فلکم رایگان نداد...))
بچه مشتی محله! نمیدانم بدنت کی برمیگردد،تا این همه دوری و درد تمام شود.هنوز که هنوز است،مادرت نیمه شب ها،دل آشوب تا سرکوچه می آید،به خیال آن که همین شب هاست که برگردی،ولی کدام برگشت،کدام آمدن؟!
ادامه دارد.......
#جان_فدا❤
#شهیدالقدس
#ماملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
🚨 #محمدحسین_پیکانی | عضو شوید 👇
https://eitaa.com/peykani_hamiyan
کانال محمدحسين پیکانی
💐 #مجید_بربری 💐 زندگی داستانی حُرّ مدافعان حرم شهید مجید قربان خانی ✨به جای مقدمه: سلام آقا مجید،س
💐 #مجید_بربری
#قسمت_1
حلب، الحاضر،خان طومان،۱۳۹۴/۱۰/۲۱
ساعت سه چهار بعدازظهر، دود و مه غلیظی همه جا را گرفته بود.نم نم باران،سوز سرما را چندین برابر میکرد.بوی خون و خاک ،کم کم به مشام میرسید،پای هرکدام از سنگرهای کوچک یک متری،که با تکه های سنگ ساخته اند،بیست سی متر گود بود.مجید روی تپه ای نزدیک یکی از سنگرها،آرام و بی حرکت خواب بود.نه،خواب نه!چیزی شبیه خواب.در تمام روزهای قد کشیدنش ،شاید اولین بار بود که آرام و بی حرکت و بدون جنب و جوش،دیده میشد. دست ها و صورتش گِلی بود.انگشتری را که شب قبل،از حسین امیدواری گرفته بود،هنوز توی انگشت داشت.صدای شلیک تیرها و انفجار نارنجک ها،همچنان فضای آسمان را پر میکرد.از رگبار تیرها،بدجوری گوش آدم تیر می کشید.صدا به صدا نمیرسید. همهمه بی سیم های رها شده و بی صاحب ،از جای جای دشت می آمد:(بچه ها عقب نشینی کنید،بکشید عقب!).
کسی نمیتوانست مجید را حرکت بدهد،کاج های سبز و زیتون های خشک دشت،کم کم خیس باران می شدند.سیزده نفر از بچه ها شهید شده بودند و چند نفری هم مجروح.مرتضی کریمی با آن بدنِ اربا اربا،یک تنه عاشورایی به پا کرده بود.برای خیلی ها از قبل روشن بود.که مجید و چندتا از بچه ها،فردایی نخواهند داشت .این را از چهره و آرامش شب آخرشان ،حدس زده بودند.... و همین طور هم شد.
#داستان_زندگی_شهید_مدافعحرم
#مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
#جان_فدا❤
#شهیدالقدس
#ماملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
🚨 #محمدحسین_پیکانی | عضو شوید 👇
https://eitaa.com/peykani_hamiyan
♦️ سلام امام زمانم🌺🤚🏻
🔹همه هست آرزویــم شـــرف لقای مهدی
چه خوشست گر ببینم رخ دلربای مهدی
🔹چه خوشست روزی، ز ڪنار بیت ڪعبه
به تمــام اهــل عــالم برسد صدای مهدی
#ماملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
🚨 #محمدحسین_پیکانی عضو شوید 👇
https://eitaa.com/peykani_hamiyan
ثواب تلاوت یک صفحه از قرآن کریم را هدیه میکنیم به شهدای گرانقدری که در امروز آسمانی شدند
•┈┈••••••••••✾•🦋•✾•••••••••┈┈•
#ماملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
🚨 #محمدحسین_پیکانی | عضو شوید 👇
https://eitaa.com/peykani_hamiyan
کانال محمدحسين پیکانی
💐 #مجید_بربری #قسمت_1 حلب، الحاضر،خان طومان،۱۳۹۴/۱۰/۲۱ ساعت سه چهار بعدازظهر، دود و مه غلیظی همه
💐#مجید_بربری
#قسمت_2
سرنوشت شهید مدافع حرم مجید قربانخانی. حرّ مدافعان حرم 🌸🌿
تهران-۹۴/۱۰/۲۲
خبرهای ضد نقیضِ خان طومان،در فضای مجازی و بین مردم پرشده بود. یکی میگفت بیست تا شهید دادند،دیگری میگفت نه،پنجاه تا،کسی هم میگفت:اصلا شهید ندادند.در این همهمه شایعه و حقیقت ،مهرشاد دایی کوچک مجید،اولین کسی بود که فهمید.رفیقش در پارکینگ دادسرا گفته بود:
_میگن دیروز ده دوازده نفری،توی سوریه شهید شدن.
_واقعا؟این همه!حتما عملیات بوده.
_این پسره را می شناسی توی یافت آباد،محله خودمون قهوه خونه داشت؟خیلی شلوغ پلوغ بود،با نصف محل هم سلام و علیک داشت.اولِ بچه خفن ها بود و آخر صفا و مرام.
دل مهرشاد ریخت.با خودش گفت:(توی یافت آباد کسی جز مجید،با این خلقیات نداریم). همه خاطرات خواهرزاده،جلوی چشمش قطار شد،از اولین روزهای بچگی شان،تا همین اواخر که کمی سرسنگین شده بود.نبودن مجید،چقدر سخت و نفس گیر بود.مهرشاد حالش بد شد.تا چنددقیقه چیزی نمی فهمید.با آب قند و تکان و سیلی ،کمی حالش جا آمد.گلویش خشک شده بود و زبانش نمی چرخید.با این حال،فوری گوشی را برداشت و شماره پدر مجید را گرفت:
_الو آقا افضل کجایی؟چه خبر از مجید،زنگ نزده؟
_الحمدلله خوبم،اتفاقا دیروز زنگ زد،باهم صحبت کردیم.ضمنا گفت شاید تا سه چهار روز ،نتونم زنگ بزنم. یه وقت بلند نشید راه بیفتید این طرف و اون طرف،این گردان و اون گردان!
_آقا افضل!مگه قرار نبود سر یه هفته مجید رو برگردونن،چرا خبری ازشون نیست؟
_نمیدونم والله، حتما برمیگردونن.
مهرشاد به یکی از رفقای نظامی اش زنگ زد و آنجا بود که دستش آمد،خواهرزاده اش شهید شده.دیگر پاهایش توان نداشت.دو دستی محکم به سرش و مثل بچه های دوساله،زار زار افتاد به گریه😭
می دانست دیگر مجیدی،وجود نخواهد داشت.اما افضل و آبجی مریم،هنوز نمیدانستند پسرشان شهید شده.مثل مرغ سرکنده بودند.دل هر دو،مثل سیر و سرکه میجوشید.دلشوره رهایشان نمیکرد.مهرشاد دلواپس خواهر بود.((خدایا!حالا آبجی ام بعد از مجید چه می کنه؟افضل چی...،روزهای سختی در انتظارشان است )).
#داستان_زندگی_شهید_مدافعحرم
#مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
#جان_فدا❤
#شهیدالقدس
#ماملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
🚨 #محمدحسین_پیکانی عضو شوید 👇
https://eitaa.com/peykani_hamiyan
کانال محمدحسين پیکانی
💐#مجید_بربری #قسمت_2 سرنوشت شهید مدافع حرم مجید قربانخانی. حرّ مدافعان حرم 🌸🌿 تهران-۹۴/۱۰/۲۲ خبر
💐 #مجید_بربری
#قسمت_3
شهید مدافع حرم مجید قربانخانی
شب۹۴/۱۰/۲۱
شب عجیبی بود،عمو سعید مثل همیشه،برای شناسایی میرفت. فردا موعد عملیات بود.عمو سعید هرشب که میرفت،امیدی به برگشتش نبود.موقع رفتن،مجید سرکوچه آتش درست میکرد. عمو سعید که از کوچه رد میشد،مجید میپرید جلو و چنددقیقه ای ،او را به حرف میکشید:
_چاکر حاج سعید!عمو بریم؟
_کجا مجید جون؟
_اِ عمو سعید!همون جایی که میری شناسایی دیگه!خودت گفتی امشب خواستم برم،تو رو هم با خودم میبرم. به همین زودی یادت رفت؟
_نه مجید جون،نمیشه تو را ببرم.ان شاالله عملیات بعدی.
آن شب مجید،جلوی عمو سعید نپرید.آرام پای دله ء آهنیِ آتش ایستاده بود.کلاهش را تا نزدیک چشمانش پایین کشیده بود و گاهی با آتش ور میرفت.مجید و عمو سعید باهم دست دادند.حسین امیدواری هم از راه رسید.مجید شیطنتش گل کرد.
_حسین،حسین،حسین!
حسین پسری آرام و سربه زیر بود،درست نقطه مقابل مجید.بچه ها میگفتند:حسین خواب شهادت خودش و بقیه را دیده است.
_حسین انگشتر را از دستش درآورد،نگاه معنی داری به آن انداخت.
_مجید جون!بی خیال شو.
_چشم منو بدجوری گرفته.
_بیا دادمش به تو،ولی تو هم انگشتر را بده به یکی،دست خودت نکن!
مجید ذوق زده انگشتر را از حسین گرفت.
عمو سعید رو به حسین کرد و یواشکی پرسید:برای چی انگشترت رو به مجید دادی؟
_عمو سعید صداش رو درنیار!این انگشتر نه به من وفا میکند،نه به مجید.دادمش که مجید بده به کسی دیگه،تا نیفته دست دشمن..😔عمو سعید هاج و واج به بچه ها نگاه می کرد.یعنی قرار بود فردا چه خبر شود؟حسین رفت و مجید با انگشترِ توی دستش، کنار عمو سعید ماند.
_عمو سعید امشب شب آخره،من رو هم با خودت ببر!
_مجید جون،فردا عملیات داریم، باید زود برم.بمونه عملیات بعدی.من هیچ کی رو با خودم نمیبرم، فقط تو رو،دو تایی باهم میریم.عمو سعید قولش را داد و بعد پرسید:مجید !یه چیزی بگم؟
_چاکریم عمو جون!بفرما.
_مجید!داریم به عملیات نزدیک میشیم،ترسیدی؟
_نه عمو سعید،ترسِ چی،داش مجید و ترس؟
_مجیدجون!عجیب امشب ساکتی،من به مجیدِ به این آرومی رو تا حالا ندیده ام.نمیدونم چرا ،چه خبر شده که داداش مجید ما رو آروم کرده؟
_نه عمو سعید،چیزی نیست.خیالتون راحت.😔
مجید این را گفت و ادامه داد؛
_راستی حاجی! نمیدونم با این دردسری که برا خودم درست کردم،چی کارکنم؟
عمو سعید یک آن جا خورد پرسید:
_چی داری میگی؟دردسر چی؟
#داستان_زندگی_حر_مدافعانحرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
#جان_فدا❤
#شهیدالقدس
#ماملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
🚨 #محمدحسین_پیکانی | عضو شوید 👇
https://eitaa.com/peykani_hamiyan
ثواب تلاوت یک صفحه از قرآن کریم را هدیه میکنیم به شهدای گرانقدری که در امروز آسمانی شدند
•┈┈••••••••••✾•🦋•✾•••••••••┈┈•
#ماملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
🚨 #محمدحسین_پیکانی | عضو شوید 👇
https://eitaa.com/peykani_hamiyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
+| با این ستاره ها می توان راه را پیدا کرد...💫
بیاد شهید سید محمد موسوی و #شهدای #عملیات_بیت_المقدس۳
#به_سبک_شهدا
#شهید_سید_محمد_موسوی
#شهیدسیدمحمدموسوی
#جان_فدا❤
#شهیدالقدس
#ماملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
🚨 #محمدحسین_پیکانی عضو شوید 👇
https://eitaa.com/peykani_hamiyan
💐 #مجيد_بربری
#قسمت_4
حرّ مدافعان حرم،شهید مجید قربانخانی✨
مجید به جای جواب،آستینش را بالا زد.روی دستش خال کوبی عجیبی بود.عمو سعید تا به حال ندیده بود.شنیده بود بین بچه ها،کسی هست که خال کوبی دارد،اما فکرش را هم نمیکرد آن آدم،مجید با حال و با مرام باشد.
_هیچی مجید جون،کاری نمیخواد بکنی!
_نمیدونم چی کار کنم.ابروم رو برده.
_ناراحت نباش،خداوند توبه پذیره،خدا می بخشه،اگه نبخشیده بود که اینجا نبودی،مدافع حرم نمی شدی.قدر جایی رو که هستی بدون.اصلا فکر این رو که خدا تو را نبخشیده،نکن.چرا اینقدر خودت را اذیت میکنی؟
_خدایا!یا پاکش کن،يا خاکش کن!
_مجید،به خدا قسم پاک شده،باور کن!
عمو سعید خداحافظی کرد و رفت،به سمت تو تویاتی که از قبل منتظرش بود.چند قدم رفت و ایستاد.دستی برای مجید تکان داد و دوباره خداحافظی کرد.توی آن ظلمات شب،تنها نور چراغ های ماشین بود که غلظت تاریکی را گرفته بود.حاج سعید در ماشین را که بست و خواستند راه بیفتند،صدای مجید را شنید که پرده ی شب را می شکافت و پیش می آمد:
_حاج سعید،حاج سعید،عمو سعید!به مولا قسم خودت فردا میبینی این درد سر رو،هم خاکش میکنن،هم پاکش می کنن!
مجید از بین تجهیزات،چراغ قوه ای را که پیدا کرده،به پیشانی اش بسته بود.توی تاریکی شب،برای شوخی و خنده،به اتاق مرتضی کریمی آمد.با ادا و اطوارش که وارد اتاق شد،برای شوخی و خنده،به اتاق مرتضی کریمی آمد.با ادا و اطوارش که وارد اتاق شد،صدای خنده ی بلند بچه ها،تا چند اتاق دیگر هم رفت.همه به کار مجید میخندیدند و او هم نور چراغ را،تیز میکرد توی چشم بچه ها.از خنده،غش و ریسه میرفتند.شلوغی و هیاهو،اتاق را پر کرده بود.چند دقیقه ای نگذشته بود،که حال و هوای اتاق عوض شد.هيچکس نفهمید چه شد که بحث به روضه کشید.مرتضی کریمی میخواند و بقیه گریه می کردند.مجید،کارش از ضجه و جیغ هم گذشته بود.عربده می کشید،((لبیک یا زینب))میگفت و عینهو ابر نیسان،اشک میریخت. آن قدر صدای گریه بچه ها،بالا گرفته بود که بیشتر رزمنده ها،از اتاق شان بیرون آمدند.پشت اتاق مرتضی کریمی ازدحام بود.از هم می پرسیدند؛(خدایا چه خبر شده).حسین امیدواری بی صدا و آرام،در اتاق را باز کرد و با همان نگاه آرام و محجوبش،تک تک بچه ها را از نظر گذراند.یکی از داخل صدا زد:
_حسین جان!تو هم بیا تو،بیا استفاده ببر برادر!
_حسین در را تمام باز کرد و آمد توی اتاق.آرام گوشه ای نشست و شانه هایش شروع کرد به لرزیدن.
#داستان_زندگی_حر_مدافعانحرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
#جان_فدا❤
#شهیدالقدس
#ماملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
🚨 #محمدحسین_پیکانی عضو شوید 👇
https://eitaa.com/peykani_hamiyan
ثواب تلاوت یک صفحه از قرآن کریم را هدیه میکنیم به شهدای گرانقدری که در امروز آسمانی شدند
•┈┈••••••••••✾•🦋•✾•••••••••┈┈•
#ماملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
🚨 #محمدحسین_پیکانی | عضو شوید 👇
https://eitaa.com/peykani_hamiyan
در آخرین روز سال هر چه آسایش روح،
هر چه آرامش دل، هر چه تقدیر بلند،
هر چه ترفیع و مقام… هر چه از لطف خداست،
همه از عمق وجود تقدیم شما باد
سال نو مبارک
با احترام
طاعات و عبادات قبول فرارسیدن بهار طبیعت وبهار قرآن مبارک.
در بهار دعا و نیایش برای پیروزی مردم غزه و نابودی رژیم صهیونسیتی دعا بفرمایید. 🌹🌹🌹
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#محمدحسین_پیکانی
🚨 #محمدحسین_پیکانی عضو شوید 👇
https://eitaa.com/peykani_hamiyan
کانال محمدحسين پیکانی
💐 #مجيد_بربری #قسمت_4 حرّ مدافعان حرم،شهید مجید قربانخانی✨ مجید به جای جواب،آستینش را بالا زد.رو
💐 #مجید_بربری
#قسمت_5
سه نصفه شب_۹۴/۱۰/۲۱
بچه ها همه شان جمع بودند،سیّد فرشید ،گردان به گردان میرفت و توجیهات عملیات و شرایط خط مقدم را،به رزمنده ها گوشزد میکرد.اما هیچ کجا مجید را ندید.اصلا در فکر مجید نبود.از این طرف به آن طرف میرفت،آن قدر عجله داشت که راه نمیرفت،میدوید.تقریبا همه آماده بودند.قرار نبود مجید را ببرند.اصلا قرار نبود مجید،توی عملیات باشد.فرمانده هان گفته بودند،مجید را توی خانه هایی که ساکنیم،نگهبان می گذاریم تا برویم عملیات و برگردیم.مجید ولی به قول خودش،قرار بود همه را بپیچاند،که پیچاند.دم رفتن هم دست از شوخی برنمیداشت، حاج قاسم را دید کلاه نظامی سرش نگذاشته بود.
_حاجی!چرا کلاه نذاشتی؟
_مجید جون!برای چی کلاه سرم بذارم؟
مجید کلاهش را پایین تر کشید و محکم ترش کرد.ذوق زده گفت:
_دیروز به بابام زنگ زدم، بابام گفت:دیگه حالا با اجازه یا بی اجازه ما رفتی سوریه؟اشکالی نداره،ولی بابا هرجا رفتی،کلاه از سرت ورندار،محکم ببندش که یه وقت تیر نیاد بشینه تو سرت!
_خب مجید جون،بابات به تو گفته ،به من که نگفته!
_از ما گفتن بود حاجی جون!
ده دوازده تایی تویوتا آمد دم کوچه.بچه ها یکی یکی سوار تویوتا ها شدند.دو نفر عقب و هفت هشت نفری هم عقب نشستند و راه افتادند به سمت خان طومان. مجید هم توی یکی از همین تویوتا ها بود و کسی از سوار شدن و آمدنش به منطقه عملیاتی خبر نداشت.شرايط منطقه، اصلا مناسب نبود.هرکسی نمازش را به طریقی خواند.کسی از یک ساعت بعدش،خبر نداشت که آیا زنده می ماند یا نه؟
#داستان_زندگی_حر_مدافعانحرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
#جان_فدا❤
#شهیدالقدس
#ماملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
🚨 #محمدحسین_پیکانی عضو شوید 👇
https://eitaa.com/peykani_hamiyan