﷽؛
#جایگاهحضرتمعصومه سلاماللهعلیها
👈 لقب #معصومه را #امامرضا علیهالسلام به خواهر خود عطا فرمود .
آن #حضرت در روایتى فرمود :
{ مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ كَمَنْ زَارَنى ¹
هر كس #معصومه را در #قم زیارت كند ، مانند كسى است كه #مرا زیارت كرده است } .
#اینلقب ، كه از سوى #اماممعصوم به این بانوى بزرگوار داده شده ، گویاى جایگاه والاى ایشان است .
#امامرضا علیهالسلام در روایتى دیگر مىفرماید :
{ هر كس نتواند به زیارت #من بیاید ، #برادرم را در رى یا #خواهرم را در قم زیارت كند كه ثواب زیارت #مرا در مىیابد } .²
👈 یکی از مهم ترین القاب #حضرتمعصومه سلاماللهعلیها #كریمهاهلبیت است . این لقب نیز بر اساس رؤیاى صادقانه یكى از بزرگان ، از سوى #اهلبیت علیهمالسلام به این بانوى گرانقدر داده شده است .
#ماجراىاینرؤیاىصادقانه بدین شرح است :
#مرحومآیتاللّهسیّدمحمودمرعشىنجفى ، پدر بزرگوار #آیتاللّهسیدشهابالدینمرعشى بسیار علاقهمند بود كه محل قبر شریف #حضرتصدّیقهطاهره سلاماللهعلیها را به دست آورد . ختم مجرّبى انتخاب كرد و چهل شب به آن پرداخت . شب چهلم پس از به پایان رساندن ختم و توسّل بسیار ، استراحت كرد . در عالم رؤیا به محضر مقدّس #حضرتامامباقر علیهالسلام و یا #امامصادق علیهالسلام مشرّف شد .
#امام به ایشان فرمودند :
{ عَلَیْكَ بِكَرِیمَةِ اَهْلِ الْبَْیتِ
#یعنى به دامان كریمه اهل بیت چنگ بزن } .
ایشان به گمان این كه منظور #امام علیهالسلام #حضرتزهرا سلاماللهعلیها است ، عرض كرد :
قربانت گردم ، من این ختم قرآن را براى دانستن محل دقیق قبر شریف #آنحضرت گرفتم تا بهتر به زیارتش مشرّف شوم .
#امام فرمود :
منظور من ، قبر شریف #حضرتمعصومه سلاماللهعلیها در قم است .
سپس افزود :
به دلیل مصالحى ، خداوند مىخواهد محل قبر شریف #حضرتزهرا سلاماللهعلیها پنهان بماند ؛ از این رو قبر #حضرتمعصومه سلاماللهعلیها را تجلّىگاه قبر شریف #حضرتزهرا سلاماللهعلیها قرار داده است . اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتى براى آن مقدّر بود ، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر #حضرتمعصومه سلاماللهعلیها داده است .
#مرحوممرعشىنجفى هنگامى كه از خواب برخاست ، تصمیم گرفت رخت سفر بربندد و به قصد زیارت #حضرتمعصومه سلاماللهعلیها رهسپار #ایران شود . وى بىدرنگ آماده سفر شد و همراه خانوادهاش #نجفاشرف را به قصد زیارت #كریمهاهلبیت ترك كرد .³
#پےنوشت
¹ ناسخ التواریخ، ج 3، ص 68، به نقل از كریمه اهلبیت، ص 32.
² زبدة التصانیف، ج 6، ص 159، به نقل از كریمه اهل بیت، ص 3.
³ کریمه اهلبیت، ص 43.
#داستانک
🚌 اتوبوس از ایستگاه اول حرکت کرد،
تمام صندلیها پر بود
و به ناچار وسط راهرو ایستادم.
چند ایستگاه اول،
همچنان به جمعیت اضافه میشد
و من هم خستهتر،
البته دیدن صحنهی احترام نوجوان،
که جایش را به پیرمردی عصا به دست داد، خستگی را از تنم به در کرد!
هر چه به ایستگاه پایانی نزدیکتر میشدیم،
شلوغی هم رو به خلوتی رفته و از جمعیت کاسته میشد!
کنار پیرمردی که از ایستگاه اول،
سرش را به شیشه تکیه داده بود،
یک صندلی خالی شد و نشستم.
هوا کم کم رو به تاریکی میگذاشت
و فضا کمی دلگیر شده بود!
پیرمرد که انگار از همان اول حرفی در دل داشت، رو به من کرد و با لحنی پدرانه گفت:
«جَوون دیدی ایستگاه اول چه قدر شلوغ بود؟!»
گفتم:
«بله پدرجان.»
گفت:
«میبینی الآن که داریم به آخر خط میرسیم، چه قدر خلوت شده؟!»
من که از این سوال و جواب حسابی گیج شده بودم، گفتم:
«بله؛ چه طور مگه؟!»
لبخندی روی لبش نشست و گفت:
«آخرالزمان هر چی به ایستگاههای آخر نزدیکتر میشیم،
آدمای بیشتری از قافلهی حق پیاده میشن!
از علما شنیدم حدیث داریم که دین نگه داشتن تو آخرالزمان
مثل نگه داشتن آتش توی دست میمونه!
پس تا جوونی مراقب خودت باش تا منحرف نشی، خسته نشی.
ضمنا از کم شدن آدم های توی مسیر حق نترس!»
من که حسابی از نگاه عمیق پیرمرد تعجب کرده بودم،
یاد حدیثی #امامصادق(علیهالسلام) افتادم که فرمودند:
«به خدا سوگند! شما خالص میشوید؛
به خدا سوگند! شما از یکدیگر جدا میشوید؛
به خدا سوگند! شما غربال خواهید شد؛
تا این که از شما شیعیان باقی نمیماند جز گروه بسیار کم و نادر!»
❤️@zendegikob