eitaa logo
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
3.8هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
3.8هزار ویدیو
5 فایل
_اینجا؟اکیپِ دهه هشتادیا؛🤏😜 وگوشه دنج از احوالاتمون👀💘 [سعی میکنیم انگیزه بهتون تزریق کنیم جانا🦦😌] کپی از پستا؟حلاله🤌 کپی از روزمرگی؟فرهنگِ فور🤝 با جان و دل شنواییم گیانم:)❤️ https://daigo.ir/secret/6185937938 ❌️ورود آقایون راضی نیستیم❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیلی ها گفتن تو ناشناس چنل همش پستاش دخترونه شده و..... دیگه امام حسینی نمیزارید به خاطر همین امروز کلا قراره مذهبی طور بزارم براتون
"خشم" ۳ حرف داره "عشق" هم همینطور "گریه" ۴ حرف داره "خنده" هم همینطور دروغ ۴ حرف داره، "راست" هم همینطور "منفی" ۴ حرف داره، "مثبت" هم همینطور "دشمنی" ۵ حرف داره، "دوستی" هم همینطور "ناکامی" ۶ حرف داره، "پیروزی" هم همینطور زندگی دو طرفه ست، "طرف درستش رو انتخاب كن" ‌𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷ 『 @pezeshk313
ما‌شیعـہ‌زاده‌ایم‌خـدارا‌هزار‌شڪر؛ این‌شیعـہ‌زادگۍ‌؛ شرف‌خاندان‌ماست . .‌ ! أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِکَ ألْفَرَج 🌱 ‌𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷ 『 @pezeshk313
-خواهرم‌در‌این‌بمباران‌فرهنگی، برای‌اینکه‌تیروترکشی‌به‌شمااصابت‌نکند، چادرت‌رامحکم‌وسفت‌بگیر🌾 ‌𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷ 『 @pezeshk313
+تاحالا‌شده‌شدیدادلتنگِ‌مکانی شده‌باشی،که‌تجربش‌نکردی؟! _آره،کربلا! ‌𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷ 『 @pezeshk313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پایان فعالیت
سلام پارت میقولین؟🌝
‹ ﷽ › 🤍 🤌🏻 نویسنده: فاطمه مولایی🌱✍🏻 آن روز ها مثل برق و باد گذشت... یک روز زهرا طی یک تماس تلفنی با مهدیا ،از او خواسته بود که به جشن تکلیف یکی از دختران حوزه بروند و آنجا يکديگر را دیدار کنند.. گفته بود کار مهمی با او دارد. جشن تکلیف دخترِ مشکات،بهترین لحظات را برای بشری به همراه داشت. دخترک،،۹ ساله شده بود و شادمانی می‌کرد..از اینکه همه به او بابت فرا رسیدن محدوده‌ی سنی ای که او را آماده‌ی بر عهده گرفتن تکالیف الهی،،تبریک می‌گفتند و آن را خجسته می‌نهادند. مهدیا هم با دین آن لحظات یاد روزی افتاد که چادر رنگی،،مملو از پروانه‌اش را به سر کرده بود و حجاب را از همیشه بیشتر پاس داشته بود. با مرور آن اتفاقات،لبخندی روی لب مهدیا نشست. زهرا هدیه یک روسری و یک گیره و مهدیا یک چادر رنگی و یک عطر حرم امام رضا را برای بشری کنار گذاشته بودند. بعد از مماشاتی که با هم داشتند مهدیا پرسید: +«کار مهمت چی بود سید؟» زهرا دستانش را بهم مالید و شروع کرد: -«ازدواجت!» مهدیا بهت زده به زهرا چشم دوخته بود و تکه ای از شیرینی ای که در دهانش بود،در حلقش پرید. چند سرفه کرد و متعجب پرسید: +«چی گفتی؟» زهرا لیوانی آب ریخت و به دست مهدیا داد: -«مهدیا ببین من بلد نیستم مقدمه چینی کنم...ببین..من می‌خوام یه بنده خدایی رو بهت معرفی کنم. ازش مطمئنم..مثل چشمام.همونطور که تو رو تو این چند ماه شناختم و ازت مثل چشمام مطمئنم،از اونم همینطور مطمئنم! مهدیا خنده ای کرد و گفت: +«خوب اون کیه که اینقدر ازش اطمینان داری و مطمئنی؟» زهرا سادات مکثی کرد و گفت: +«برادرم!» ❌کپی و نشر به هر شکل حرام است❌
‹ ﷽ › 🤍 🤌🏻 نویسنده: فاطمه مولایی🌱✍🏻 مهدیا همانطور که به گُلِ فرش،،با چشمانی گشاده نگاه می‌کرد و گفت: +«برادرت؟» نفس زهرا سادات گرم شد: -«آره برادرم..طلبه‌س! بخدا هر چی ازش بگم کمه.سید محمد حسن،نور چشم همهٔ ماست. مهدیا!سید هم مثل تو،در ازدواجش خیلی وسواس داشت. بیا ‌و به برادرِ ۳۱ ساله من جواب مثبت بده.» مهدیا نمی‌دانست باید چه کار کند یا چه بگوید.. به آن صحبت های زهرا سادات،چه واکنشی باید می‌داشت. بشقاب میوه اش را روی میز گذاشت و گام هایش را به سمت حیاط برداشت. دمی بازدم کرد. زهرا به سمتش آمد و گفت: +«نمی‌خوای چیزی بگی؟» -«نمیدونم واقعا چی بگم؟ تو جای من بودی چی میکردی اصلا» +«جواب مثبت می‌دادم.» در آن مدت زهرا سادات را به خوبی شناخته بود. می‌دانست که او سیدی عزیز است و بد او را نمی‌خواهد. در آن مدت،زهرا سادات شده بود دوست صمیمی اش. +«اجازه میدی برسیم خدمتتون؟» مهدیا در ذهنش علامت تعجب لبریز شده بود... -«نمیدونم..باید خانواده‌م رو در جریان بزارم.!» ❌کپی و نشر به هر شکل حرام است❌
@Mah_Ana17 جهت نقد و نظر در مورد رمان 🕊🦋 «لطفاً صرفا جهت نظر دهی به پی وی مراجعه کنید🤌🏻»
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
@Mah_Ana17 جهت نقد و نظر در مورد رمان #مَه‌آنا🕊🦋 «لطفاً صرفا جهت نظر دهی به پی وی مراجعه کنید🤌🏻»
نظرتون در مورد رمان چیه؟ نقدی یا نظری دارید؟ قطعا اینطور میتونید با اظهار نظرتون به نویسنده کمک کنید🤍💕
ادتب میشم ✨ امار 2k+ پیوی: @Mamamafd
مراقب قلب های تان باشید برای چه کسی و‌کجا قرار است به تپش بیوفتد...❤️🤏 ‌𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷ 『 @pezeshk313
بِـسمِـ ربِّــ الحُسـینـ♥ ‌𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷ 『 @pezeshk313
آهای‌دختࢪخانوم‌ که🧕🏻 تابحث‌آقاامان‌زمان‌🤲🏻و...میشه ؛ پروفایلت‌ࢪو‌مذهبی‌میکني ، بیوگࢪافیت‌ࢪو‌تغییر‌میدی !🤔 اسمت‌📱ࢪو‌میزاری‌خادم .‌. مهم‌این‌نیـ❌ـست‌که‌دࢪفضای‌ مجازي👀چگونه‌می‌زیستي . . ‌ مهم‌اینه دࢪقلب‌تـ♥️ـو چي‌میگذࢪه ! 🙃 بله‌پروفایلت‌،اسمت‌،بیوگࢪافیت👣 مذهبی‌هست‌اما قلبت‌چی؟☝️🏻 حاضري‌همین‌الان‌بمدت‌یك‌هفته؛🚶🏿‍♂ گوشیتو📱بدی‌آقا‌امام‌زمان؟ محض تغییر☝️ اگه هستی اجرت با خدا اگه نیستی بسم الله🙂 ‌𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷ 『 @pezeshk313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الله همه غماش ماله من ⁦😍❤️ استوری ویژه دلبررررری🧨 ‌𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷ 『 @pezeshk313
آرام میگیرد، دلم در بارگاهت... از مشهدِ تو، جان پناهِ اهل عالم..💔🚶🏻‍♀ 🥺❤️‍🩹 ‌𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷ 『 @pezeshk313
چه قوتِ قلبی میده این آیه: «وَ لَن تَجِد مِن دُونِه مُلْتَحَدا‌» و هرگز جز خدا پناهی نخواهی یافت❤️‍🩹 ‌𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷ 『 @pezeshk313
گاهی‌وقتابایدآروم‌بودو همه‌چیزوسپرددست‌خودش؛ اون‌که‌واسه‌مابدنمیخواد! . .❤️☁️ ‌𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷ 『 @pezeshk313
خودت را باور داشته باش... اگر نداشته باشی دیگران هم، دلیلی برای باور داشتنِ تو نخواهند داشت...🙈❤️ ‌𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷ 『 @pezeshk313
‌ ‌‌خودمم نمی‌دونم حس دوست داشتنت از‌ کجا شروع شد یهو به خودم امدم دیدم این حس شبیه هیچ حسی که تا به حالا تجربه کردم نیست درست همون لحظه بود که فهمیدم عاشقت شدم تو اومدی و نگات صدات دستات شدن تمام من تو شدی تمام رویای من شدی امیدم شدی همه جونم تو اولین احساس قشنگ قلبمی😌❤️ ‌𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷ 『 @pezeshk313
ولی من اگه هزار بارم برگردم به عقب بازم انتخابم تویی نه فقط بخاطر اینکه خیلی عاشقمی چون تنها کسی هستی که آرامشُ باهاش میفهمم🙈❤️ ‌𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷ 『 @pezeshk313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آخرین ساعات را در هوای دولتت نفس کشیدیم جبران نمی‌شوی حتی به گریه های عمیق💔 ‌𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷ 『 @pezeshk313
سلام بر ابراهیم روزی که صمیمانه آمد روزی که مخلصانه خدمت کرد و روزی که مظلومانه سوخت امروز دولت مبارک پایان یافت اما مکتب مدیریتی سید شهیدان اهل خدمت در مسیر بی‌پایان عصر ظهور آغاز شد...ملتها رئیسی را زنده‌تر از همیشه خواهند یافت ‌𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷ 『 @pezeshk313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جای خالی شهید رئیسی و امیر عبداللهیان در مراسم ❌ عده ای دارند ایشون تخریب میکنن که در ذهن مردم به فراموشی سپرده بشه، ولی هنوز خدماتش در میان این مردم داره روشن تر و پر رونق تر میشه.... ‌𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷ 『 @pezeshk313
رفقا یه صحبتی با کسی‌که‌ دیشب میدونسته من ُسلوا انلاین نیستیم و رفته تو ناشناس‌ها خودشو جای ما جا زده داشتم ! .