eitaa logo
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
4.1هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
2 فایل
_اینجا؟اکیپِ دهه هشتادیا؛🤏😜 وگوشه دنج از احوالاتمون👀💘 [سعی میکنیم انگیزه بهتون تزریق کنیم جانا🦦😌] کپی از پستا؟حلاله🤌 کپی از روزمرگی؟فرهنگِ فور🤝 با جان و دل شنواییم گیانم:)❤️ https://daigo.ir/secret/9857715145 ❌️ورود آقایون راضی نیستیم❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
◈ ━━━━━━━ ⸙ - ⸙ ━━━━━━━ ◈ #تسبیح_فیروزه_ای #پارت45 وارد سالن شدم ،زهرا خانم با دیدنم اومد سمتم زهرا
◈ ━━━━━━━ ⸙ - ⸙ ━━━━━━━ ◈ آبرو چرا؟ آخر هفته که اومدن ،دیگه میشه مایه افتخار نرگس: باز چه دیونه بازی تو درآوردی دختر - هیچی نرگس: من برم تا باز با خبرای داغت خودکشی نکردم - برو بابا،راستی واسه آخر هفته چی بپوشم خوبه ؟ نرگس: رهاااااااا کارامو رسیدم رفتم سمت اتاقم درو باز کردم خشکم زده بود نگار بود - وااییی نگار تو اینجا چیکار میکنی؟ نگار: سلام به دوست بی معرفت ،منو باش فکر کردم گم و گور شدی رفتی ( بغلش کردم) وایی که چقدر دلم برات تنگ شده بود ( دستمو نیشگون گرفت): آییی چته دیونه؟ نگار: تو الان باید زیر مشت و لگدم له بشی ،این که چیزی نبود یعنی نباید میگفتی،برگشتی، واااییی از اون بدتر ،زلیل شده نباید میگفتی شوهر کردی؟ ( خندم گرفته بود از حرفا یه نفس داشت میگفت) :شرمندتم نگار جون نگار : کوفت و شرمندم ، بشین تعریف کن برام کل ماجرا رو - چشم (همه ماجرا رو واسه نگار تعریف کردم) نگار: خوب احیانا یه برادر شوهر نداری بیاد مارو بگیره - شرمنده ،یه خواهر شوهر دارم ،اونم واسه یه نفر دیگه است.. نگار: ولی خدا خیلی بهت رحم کرد،حقش بود اون نوید عوضی - بیخیال ،از خودت بگو ،چیکارا میکنی ؟ نگار: هیچی از وقتی تو غیب شدی ،منم زیاد دانشگاه نمیرفتم ،البته بیشتر از ترس نوید بود ،احتمالن همه درسارو ترم بعد با هم برمیداریم - من دیگه نمیخوام ادامه بدم نگار:چرا؟ - دلم میخواد اینجا باشم،پیش بچه ها،اینقدر شیرینن که نگو نگار: دیونه ای به خدا - خواهر شوهرمم میگه نگار: حالا عروسیت دعوتم میکنی دیگه ؟ - عروسی نمیخوام بگیرم ،ولی اگه یه مهمونی ساده گرفتیم حتمن خبرت میکنم نگار: چقدر این شاه دوماد تغییرت داده، مهره مار داره حتمن - اره خیلییییی نگار: باشه ،من دیگه برم ،دیدمت خیالم راحت شد - قربونت برم،بازم شرمندم که خبر ندادم نگار: باشه ،تلافی میکنم این کارتو - بازم بیا اینجا ببینمت نگار: شعور نداری دیگه،یه دعوت نمیکنی بیام خونت ،میگی بیا اینجا.. - وای از دست تو نگار: فعلن خداحافظ - به سلامت ◈ ━━━━━━━ ⸙ - ⸙ ━━━━━━━ ◈
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
#پارت45 #پسربسیجی_دخترقرتی نگاهم پا که به اتاقش گذاشتم قلبم از بوی عطرش ریخت جای جای اتاق بوی امیرع
چشم بستم و نیت کردم آن ترک پری چهره که دوش از برما رفت آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین کس واقف ما نیست که از دیده چها رفت بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش آن دود که از سوز جگر بر سرما رفت دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت از پای فتادیم چو آمد غم هجران در درد بمردیم چون از دست دوا رفت دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت اشکی که از چشمم چاری شد رو با انگشت گرفتم تا بی بی نبینه بی بی چه با سوز میخونی عزیزم لبخندی به روش زدم بی بی غم رو خونه دلت نکن دخترم خدا بزرگه -میدونم بی بی میدونم آهی کشیدم و کتاب رو سرجاش قرار دادم امیر علی درست میگه و چه قشنگ حال دل من رو هم گفت گفته بود حافظ حرف دل آدما. رو *** از زبان امیر علی تقریبا کارم تموم بود و باید به خونه بر میگشتم هروز، جویای حال بیبی از خودش بودم خدا رو شکر حالش خوب بود و حسابی با خانم مجد گرم گرفته بود بار آخری که زنگش زدم کلی ذوق کرد و گفت: - امیر این دختر عروسه خودمه ها گفته باشم بی بی بیخیال کم نقشه برا دختر بیچاره بکش شاید اصلا شوهر داشته باشه - نه نداره خودم از زیر زبونش کشیدم خندیدم و گفتم : کاراگاه شدی بی بی ؟ -حالا هرچی ، میخوای امروز که اومد برات خواستگاریش کنم؟ با صدای بلند شده ای گفتم: چی میگی بی بی من هنوز یه بارم صورت این بنده خدا رو ندیدم هنوز دوماه نشده همکارمه چه شناختی دارم که برم خواستگاری بیخیال -خیالت راحت همه چی تمامه هم مومنه هم قشنگه هم دکتره دیگه میخوای چی -بی خیال بی بی مگه نگفتی خوبه آدم دل به جفتش بده بزار منم جفتم رو پیدا کردم خبرت می کنم خیلی باید بی سلیقه باشی دل به این عروسک ندی