..
خاطره ای « از یک #جاکش »
با عرض #معذرت از شما🙏
یک راننده تاکسی
خاطره ای از #دهه 40 شمسی
تعریف میکرد : روزی از
« #مرکز_فاحشه_خانههای شهر
مردی را سوار کردم
همان ابتدای مسیر
دو زن هم قصد داشتند
سوار شوند که مسافر گفت
آنها را سوار نکن
خودم کرایه دو تا
صندلی خالی را میپردازم
به مقصد که رسیدیم
مسافر کرایه سه نفر را پرداخت
و در پاسخ به علتِ
سوار نکردنِ آن دو زن گفت :
چون #شغل_من_جاکشی هست
و اینجا بسیاری از مردم
مرا میشناسند
بنابراین #برای_حفظ_آبروی
آن دو تا #زن که به نظر
#محترم_بودند
نباید با من توی تاکسی دیده میشدند .
من #تحت_تاثیر اخلاق و غیرت آن
#جاکش_محترم قرار گرفتم
و کرایه دو نفر را به او برگرداندم .
ای کاش #مدعیان_ایدئولوژی
محور #حاکم بر ایران
به #اندازه یک جاکش در
فکر #آبرو و اعتبار #مردمی
با #تمدنی چندین هزار ساله بودند
و اینقدر با #فراموش کردن
مردمان آبرودار کشور ،
موجبات #سقوط
همه ارزشهای #اخلاقی و انسانی
و #دین_گریزی مردم
و دین ستیزی #جوانان نمیشدند .
#صد_آفرین به شرف
جاکشهای آن #روزها .👌👏👏
.