eitaa logo
پزشکی و اطلاعات دارویی و عمومی
179 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
4.2هزار ویدیو
14 فایل
📞 09190139934 ☎️ 09379094658
مشاهده در ایتا
دانلود
.. ✅✅ ✍️ دو خاطره متفاوت از گم‌ شدن مداد سیاه در مدرسه : 🔻مرد اول میگفت : 🔹چهارم ابتدایی بودم در مدرسه مداد سیاهم را گم کردم وقتی به مادرم گفتم ، سخت مرا تنبیه کرد و به من گفت : بی‌مسئولیت و بی‌حواس هستم . 🔸 آنقدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچوقت دست خالی به خانه برنگردم و مداد‌های دوستانم را بردارم . 🔹 روز بعد نقشه‌ام را عملی کردم ، هر روز یکی‌ دو مداد ، کش میرفتم تا اینکه تا آخر سال از تمامی دوستانم مداد برداشته بودم . 🔸 ابتدای کار خیلی با ترس این کار را انجام میدادم ، ولی کم‌کم بر ترسم غلبه کردم و از زیادی استفاده کردم تا جایی که ، مداد‌ها را از دوستانم میدزدیدم ، و به خودشان میفروختم . 🔹 بعد از مدتی این کار برایم عادی شد . تصمیم گرفتم کار‌های بزرگ‌تر انجام دهم و کارم را تا کل مدرسه و دفتر مدیر مدرسه گسترش دادم . 🔸خلاصه آن سال برایم تمرین عملی دزدی حرفه‌ای بود تا اینکه حالا تبدیل به یک سارق حرفه‌ای شدم ! 🔻 مرد دوم میگفت : 🔹 دوم دبستان بودم ، روزی از مدرسه آمدم و به مادرم گفتم : مداد سیاهم را گم کردم . یکی 🔸 مادرم گفت : خب چه کار کردی بدون مداد ؟ 🔹 گفتم : از دوستم مداد گرفتم . 🔸 مادرم گفت : خوبه. دوستت ازت چیزی نخواست ؟ خوراکی یا چیزی ؟ 🔹 گفتم : نه. چیزی از من نخواست . 🔸 مادرم گفت : پس او با این کار سعی کرده به دیگری نیکی کند ، ببین چقدر زیرک است . پس تو چرا به دیگران نیکی نکنی ؟ 🔹 گفتم : چگونه نیکی کنم ؟ 🔸مادرم گفت : دو مداد میخریم ، یکی برای خودت و دیگری برای کسی که ممکن است مدادش گم شود . آن مداد را به کسی که مدادش گم میشود ، میدهی و بعد از پایان درس پس میگیری . 🔹 خیلی شادمان شدم و بعد از پیشنهاد مادرم، احساس رضایت خوبی داشتم . آنقدر که در کیفم مداد‌های اضافی بیشتری میگذاشتم تا به نفرات بیشتری کمک کنم . 🔸 با این کار ، هم درسم خیلی بهتر از قبل شده بود و هم علاقه‌ام به مدرسه چند برابر شده بود . ستاره کلاس شده بودم . به گونه‌ای که همه مرا صاحب مداد‌های ذخیره میشناختند ، و همیشه از من کمک میگرفتند . 🔹 حالا که بزرگ شده‌ام و از نظر علمی در سطح عالی قرار گرفته‌ام ، و تشکیل خانواده داده‌ام ، صاحب بزرگترین جمعیت خیریه شهر هستم .✔️ ☑️☑️ .