ناگهان آیینه #حیران شد ، گمان کردم تویی
ماه پشت ابر #پنهان شد ، گمان کردم تویی
ردّ پایی تازه از پشت #صنوبرها گذشت
چشم آهوها #هراسان شد ، گمان کردم تویی
ای #نسیم بی قرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی #پریشان شد ، گمان کردم تویی
سایه #زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر #گلستان شد ، گمان کردم تویی
باد پیراهن کشید از دست #گلها ناگهان
عطر نیلوفر #فراوان شد ، گمان کردم تویی
چون گلی در باغ ، پیراهن دریدم در #غمت
غنچه ای سر در #گریبان شد ، گمان کردم تویی
کشته ای در پای خود دیدی #یقین کردی منم
سایه ای بر خاک #مهمان شد ، گمان کردم تویی
╭━⊰🌹❀🕊❀🌹🍀⊱━╮
๛🌼
•┈┈•❀🌸❀•┈┈•
Join✨ 📚https://eitaa.com/joinchat/2125201763C9d6e859d22🖌
╰━⊰🌹❀🕊❀🍀🌹⊱━╯