eitaa logo
پزشکی و اطلاعات دارویی و عمومی
179 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
4.2هزار ویدیو
14 فایل
📞 09190139934 ☎️ 09379094658
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✍️ تفاوت باغبان و رهگذران 🔹باغبان پیری باغ زردآلویی کنار جاده ترانزیت داشت 🔸روزی به پسرش که قصد رفتن به سربازی دارد پندی میدهد و میگوید پسرم هر ساله در بهار وقتی درختان شکوفه میدهند و در تابستان میوه‌شان زرد شده و میرسد ، رهگذران زیادی خودروی خود را متوقف کرده و با درختان من عکس یادگاری میگیرند 🔹ولی دریغ از مسافری که در پاییز و زمستان بخواهد این درختان را یاد کند جز پدرت که باغبان آنهاست 🔸در زندگی دنیا هم دوستان آدمی چنین هستند اکثر آنها رهگذران جاده زندگیند و هرگاه پولی یا جمالی بر تو بود که با آن بر آنان زینتی نقش بندد یا سودی رسد به تو نزدیک میشوند و تبسم مینمایند و در آغوشت میکشند 🔹آنگاه هرگز از آغوش آنها حس حرارت بر وجود خود مکن که لحظه‌ای بیش کنار تو نخواهند ماند 🔸اما والدین تو به سان باغبان عمر تو هستند که تو ثمره تلاش وجود آنان هستی آنان هرگز در روزهای سرد و گرم زندگی از کنار تو دور نخواهند شد و بالاترین باغبان خالق توست که بعد از مرگ آنان نیز همیشه همراه تو خواهد بود 🔹دوستان عکس یادگاریت را بشناس و بر آنان هرگز تکیه نکن .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.. 😁😁 از بس حرفای عاشقانه شنیده بیخ گوشش🤣😅 😂😂 .
.. لیستی از فواید بوسیدن : ۱= سلامت‌‌ و بهداشت دهان و دندان ۲= سوزاندن کالری در حد ۲ الی ۶ کالری ۳= تقویت عضلات صورت مثل گونه ۴= افزایش دوپامین و احساس وابستگی و عشق ۵= کاهش فشار خون و کاهش سطح  استرس ۶= از بین رفتن علایم آلرژی ۷= افزایش طول عمر ۸= افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس ۹= کاهش اضطراب و بیماریهای روانی ۱۰= جلوگیری از بیماریهای تنفسی و ریوی ۱۱= بالا رفتن سطح هورمون اکسی توسین ۱۲= آزاد شدن و بالا رفتن سطح هورمونهای شادی سرتونین ، اکسی توسین ، و دوپامین . .
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کلیپـهــای تبریک تولد اردیبهشت ماهی هــای نازنین😍🥰
.. 🔰⚜ دختری کتاب میفروخت و معشوقه‌اش را دید که به ‌سویش میاید ، در این حال پدرش در نزدیکش ایستاده بود . به معشوقه‌اش گفت : " آیا به ‌خاطر گرفتنِ کتابی‌ که نامش : " آیا پدر در خانه‌ هست " از يورگ دنيل نویسندۀ آلمانی ، آمده‌ ای ؟ " پسر گفت : خیر ! من به‌ خاطر گرفتنِ کتابی به اسم " کجا باید ببینمت " از توماس مونیز نویسندۀ انگلیسی ، آمده‌ام . " دختر در پاسخ گفت : آن کتاب را ندارم ، اما میتوانم کتابی‌ به نام " زیرِ درختِان سيب " از نویسندۀ آمریکایی ، پاتریس اولفر را پيشنهاد كنم . پسر گفت : " خوب است و اما ؛ آیا میتوانی فردا کتابِ " بعد از ۵ دقیقه تماس میگیرم " از نویسندۀ بلژیکی ، ژان برنار را بیاوری ؟ " دختر در پاسخش گفت : " بلی ! با کمالِ مَیل ، ضمنا توصيه ميكنم کتاب " هرگز تنها نمیگذارمت " از نویسندۀ فرانسوی میشل دنیل را بخوانى . بعد از آن ... ! " پدر گفت : " این كتابها زیاد است ، آیا همه‌اش را مطالعه خواهد کرد ؟ " دختر گفت‌: " بلی پدر ، او جوانى باهوش و کوشا است . " پدر گفت : " خوب است دختر دوست‌داشتنی‌ام ، در اينصورت بهتر است کتابِ "من کودن نیستم " از نویسندۀ هلندى فرانک مرتینیز را هم بخواند . و تو هم بد نيست کتاب " براى عروسی با پسرعمويت آماده شو " از نویسندۀ روسی ، موریس استانكويچ ، را بخوانی ! " ⚡️📚 .
.. 🌸🍃 روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گرانقیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی میگذشت . ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان ، یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد . پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد . مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است . به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند . پسرک گریان ، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو ، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند . پسرک گفت : " اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور میکند . هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم ، کسی توجه نکرد . برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم . " برای اینکه شما را متوقف کنم ، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم . " مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت . برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند ، سوار ماشینش شد و به راه افتاد . در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما ، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند ! خدا در روح ما زمزمه میکند و با قلب ما حرف میزند . اما بعضی اوقات زمانیکه ما وقت نداریم گوش کنیم ، او مجبور میشود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند . ✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا