ا
🎙متن سخنرانی حجت الاسلام عالی
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: طلبکار خدا بودن تو را به مقصود نمی رساند..
در اصول کافی مطلبی است که بسیار عجیب است خداوند متعال میفرماید بعضی از بندگان من خیلی در راه من سعی و تلاش دارند. اهل تلاش و تحجد و شب زندهداری و عبادات و..... هرشب مثل فنر از جا برمیخیزد ناخداگاه دچار اوج میشود کمکم از خدا طلبکار میشود خدا میفرماید: إنّ مِن عِبادِيَ المؤمنينَ لَمَن يَجتَهِدُ في عِبادَتِي یکی دو شب او را به خواب میاندازم همین کسی که هرشب برای نماز شب از خواب بلند میشد یکمرتبه میبیند که زمانی از خواب بلند شده است که نماز صبح هم غذا شده است شروع میکند به خودش بد و بیراه گفتن زارع لنفسه ماغط علیه خشمگینانه خودش را سرزنش میکند خاک بر سرت این شد مسلمانی این شد بندگی نماز صبح هم رفت شروع میکند این بدوبیراهها را به خودش گفتن خدا میگوید حالا قشنگ شد آن وقتی که هرشب بلند میشدید و تختگاز به سمت من میآمدید آن وقت کمکم دچار غرور میشدید حالا بر روی زبانت نبود ولی ته دلتان بود که من هرشب بلند میشوم داشتی دچار غرور میشدید و از ما فاصله میگرفتید الان که اینطوری شکستی نزد خدا میگویید من هیچ چیزی نیستم کوتاهی دارم در بندگی تو الان قشنگ شدی برادر بزرگوار گاهی اوقات ما خیال میکنیم وصل هستیم به خدا قطع هستیم گاهی اوقات فکر میکنید به خدا قطع هستی اما وصل هستید حسابهای خدا با حسابهای ما فرق میکند یک موقعهایی هست که ما فکر میکنیم حالت خوشی داریم فکر میکنیم خیلی وصل هستیم معلوم نیست شاید قطع باشیم یک موقعهایی آدم از در و دیوار برایش بلا میبارد یکجا نمازش رفت یکجا خدایی نکرده گناهی کرد خورد زمین یکجا مشکلی در زندگیش گرهای افتاد مثل این بوکسورهایی که گوشه رینگ چپ و راست میشوند آدم در زندگی یک مرتبه میبیند چپ و راست شده است حس میکند از چشم خدا افتاده است حس میکند از در و دیوار برایش بلا میآید خیلی من بد هستم اینجا چه بسا وصل هستید اینجا در نزد خدا منیت نداری شکسته هستید
آقای سیدحمید روحانی تاریخنویس انقلاب اسلامی ایشان خاطرهای از امام شنیده بود خیلی شنیدنی بود نقل میکرد آن شب که حضرت امام را سال ۴۲ دستگیر و به سمت تهران میآوردند نصفشب ریختن منزل امام در قم و به طرف تهران میآوردند امام به من میگفت من را عقب نشانده دو طرفم ماموران ساواک و دو نفر هم جلو نشسته بودند در جاده قم به تهران داشتیم میآمدیم اذان صبح شده بود و موقع نماز شد به ماموران گفتم در مکانی توقف کنید من نماز صبح خود را بخوانم گفتند نخیر ما دستور داریم شما را ببریم هیچ جا ماشین توقف نکند امام میگوید من به ماموران گفتم حداقل سرعت ماشین کم کنید توقف نکنید من در ماشین باز کنم دستم را به زمین بزنم تیمم کنم گفتند نخیر ما این کارم نمیتوانیم انجام دهیم اجازه نداریم با همان سرعت میرفتند امام میگفت من همان جا که نشسته بودم رو عبا تیمم کردم عبا که خاک ندارد گفتند رو عبا تیمم کردم نماز صبح را خواندم آنهایی که از قم به سمت تهران میآیند دقت کردید پشت به قبله میشود از قم که به سمت تهران میآید از جنوب میآید پشت به قبله است ایشان میگفتند دو رکعت نماز خواندم با آن وضعیت پشت به قبله نشسته تو ماشین خیلی دلم شکسته بود گفتم خدایا این بندگی ماست آقای حمید روحانی از امام نقل میکرد میگفت اگر امیدی داشته باشم به عباداتم به همون دو رکعت نماز است به همان دو رکعت خیلی امید دارم چون آن لحظه که داشتم نماز میخواندم یک ذره از خدا طلبکار نبودم شکسته بودم خدایا این چه نمازی است اگر امیدی هم داشته باشم همان است
در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس
هرچه آدم در خانه خدا شکستهتر و افتادهتر باشد بیشتر طالب دارد بیشتر خریدار دارد
در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس
بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است
کبریا مال خداست بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است کبریا به ما نیامده
#معارف
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@pezvakhadi
🆔@yazahra4949