eitaa logo
✳️حکایات فرزانگان✳️
970 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
544 ویدیو
13 فایل
حکایات جالب ،پنداموز و شیرین از ائمه اطهار علیهم السلام ، بزرگان و فرزانگان @pharzanegan شالیزار سبز @shalizar_sabz ویراستی @azims برای ارتباط و ارسال پستهای مناسب این کانال ،از لینک زیر استفاده کنید. https://eitaa.com/a_sanavandi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆 سلیمان بن عبدالملک 🌼«سلیمان بن عبدالملک» (از خلفای بنی مروان) یک روز جمعه لباسی نو پوشید و خود را معطر کرد. دستور داد صندوق عمامه‌ی سلطنتی را بیاورند. 🌼آینه‌ای به دست گرفت و بارها عمامه‌ها را برمی‌داشت و هریک را که می‌پیچید، نمی‌پسندید باز عمامه‌ی دیگر برمی‌داشت تا این‌که به یکی از آن‌ها راضی گردید. به هیبت و شکل خاصی به مسجد رفت، بر روی منبر نشست و از شکل و هیکل خودش بسیار خوشش آمد و پیوسته خود را تنظیم و مرتب می‌کرد. خطبه‌ای خواند، خیلی از خواندنش خرسند بود. چند مرتبه در خطبه خودپسندی و تکبّر او را گرفت و گفت: 🌼من شهریاری جوان، بزرگی ترس‌آور و سخاوتمندی بسیار بخشنده‌ام. سپس از منبر پایین آمد و داخل قصر شد. در قصر شبیه یکی از کنیزان را مشاهده کرد، پیش او رفته و پرسید: مرا چگونه می‌بینی؟ کنیز گفت: «با شرافت و شادمان می‌بینم اگر گفته‌ی شاعر نبود.» 🌼گفته شاعر را سؤال کرد، کنیز بخواند: «تو خوب جنس و سرمایه‌ای هستی، اگر همیشه بمانی، امّا افسوس که انسان را بقایی نیست.» سلیمان از شنیدن این شعر در گریه شد. تمام آن روز می‌گریست. شامگاه کنیز را خواست تا ببیند چه علّتی او را وادار کرد این شعر را بخواند. 🌼کنیز قسم یاد کرد من تا امروز خدمت شما نیامده‌ام و هرگز این شعر را نخوانده‌ام؛ و سایر کنیزان هم تصدیق کردند. 🌼آنگاه متوجه شد این پیش آمد از جای دیگر بوده است، بسیار ترسید طولی نکشید که از دنیا با خودپسندی که او را گرفته بود، بی‌بهره رفت. |عضوشوید👇 @PHarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13903.mp3
985.5K
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 گوشه ی ویرونه شد منزل و ماوای من آبله زد پای من تار شده چشمای من هرشب به جای شونت سرم رو سنگ می زارم تا صبح بابا بیدارم زخم هام و من می شمارم یادم نمی ره بابا تو مجلس می نامرد با چوب به لبهات می زد خون از لبت میومد بابا جون وااا دور از چشای عباس خیلی کتک خرد عمه هزار دفه مرد عمه اسم تو می برد عمه دور از چشای عباس تو خیمه ها غوغا شد پای حرومی واشد خیلی جسار ت ها شد دور از چشای عباس کنیز به من گفت یک مست یه لاابالیه پست به معجرمن برد دست بابا جون واا دور از چشای عباس بال و پر من می سوخت چشم تر من می سوخت زخم سر من می سوخت دور از چشای عباس چه ازدحامی دیدم بازار شامی دیدم بی احترامی دیدم دور از چشای عباس زجر به سرم داد می زد حرمله فریاد می زد زجر به سرم داد می زد بابا جون واا رضا نصابی حضرت رقیه (س) شور |عضوشوید👇 @PHarzanegan
بانک استیکر فرزانگان PH @sticher_ph
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
96.2K
اصطلاحات پرکاربرد 🇮🇶اشگَد الکَروَه مِنّا الکَربَله؟ کرایه از اینجا تا کربلا چقدره؟ لیست آموزش لهجه عراقی |عضوشوید👇 @PHarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
075.mp3
1.33M
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» 📖 تلاوت نور هر روز تلاوت ترتیل صفحه ای از قرآن کریم. امروز: صفحه ۷۵ 🎙استاد شهریار پرهیزکار ━━━━━━━━━━━━━━━━━━ برای تلاوت صفحات قبل قرآن کریم اینجا را کلیک کنید. نذر سلامتی صلوات ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ برای نوشتن دیدگاه تان اینجا را کلیک کنید.📝 حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇 ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ @PHarzanegan━🚥