🔹تاریخچه اصالت وجود
🔻حکمای ما از راه دیگری وارد شدهاند که بکلی غیر از این راههاست. آنها مطلبی رابه ثبوت رسانیدهاند که صد در صد در دوره اسلامی مستحدث است و حتی متعلق به بعد از دوره ابن سیناست و به نام «اصالت وجود و اعتباریت ماهیت» معروف است که البته مسئلهای مفصل و طولانی است.
🔻ما در اصول فلسفه ثابت کردهایم که بر خلاف آنچه که معروف است، مسئله «اصالت وجود» یک مسئله قدیمی و کهن نیست. صدرالمتألهین همیشه دأبش این است که وقتی مطلبی را اثبات میکند، برای اینکه خودش را از تنهایی خارج کند و دیگران حرفش را قبول کنند، کوشش میکند که از گوشه و کنار حرفهای بزرگان، قرائن و شواهدی بیاورد. چون اغلب این طور است که سخن کسی را که حرف تازه میگوید قبول نمیکنند، لذا میگوید بزرگان پیشین هم نظر به همین حرف داشتهاند. بعدها برای دیگران این تخیل پیدا شده که شاید اصلا مسئله «اصالت وجود» به همین شکل مطرح بوده است.
🔻نه اینکه بخواهم بگویم قبلیها اصالت وجودی نبودهاند، بلکه اصلا قبل از اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری، مسئلهای به نام «اصالت وجود» یا «اصالت ماهیت» مطرح نبوده است. شما اگر در تمام کتابهای ابن سینا که یک فیلسوف بزرگ درجه اول است، از اول تا به آخر بگردید، نه کلمه «اصالت وجود» و نه کلمه «اصالت ماهیت» و نه یک کلمه دیگری که مفید این معناها باشد پیدا نمیکنید و اصلا این مسئله مطرح نیست. آن چیزی هم که ملاصدرا میگوید این است که بعضی از حرفهایی که بوعلی گفته است با «اصالت وجود» جور در میآید؛ من هم قبول دارم، کما اینکه بعضی از حرفهای دیگر او هم با «اصالت ماهیت» جور در میآید.
🔻از کتاب توحید شهید مطهری
#کتاب📚
#شهید_مطهری
🆔@philosophymazaheb ایتا
🆔@philosophy_mazaheb تلگرام
🆔@philosophymazaheb اینستاگرام
💠فلسفه مکانیکی دکارت: جهان به مثابه یک ماشین
✒️فلسفه مکانیکی دکارت یکی از مهمترین جنبههای تفکر این فیلسوف بزرگ است. او تلاش میکرد تا با استفاده از ابزارهای ریاضی و مکانیک، طبیعت را به طور کامل درک کند و جهان را به مثابه یک ماشین عظیم تصور میکرد.
🔻اصول اصلی فلسفه مکانیکی دکارت
🔸️1. ماده بهعنوان امتداد: دکارت معتقد بود که ماده تنها یک ویژگی اساسی دارد و آن هم امتداد هندسی است. به عبارت دیگر، ماده چیزی نیست جز اشغال فضا.
🔸️2. جهان بهعنوان یک ماشین: دکارت جهان را به عنوان یک ماشین پیچیده میدید که تمام اجزای آن بر اساس قوانین مکانیکی عمل میکنند. حتی بدن انسان نیز به عنوان یک ماشین پیچیده تلقی میشد.
🔸️3. کاهش همه پدیدهها به حرکت: دکارت تلاش میکرد تا همه پدیدههای طبیعی را به حرکتهای مکانیکی ساده کاهش دهد. به نظر او، تمام تغییرات در جهان نتیجه برخورد و حرکت اجسام مادی است.
🔸️4. استفاده از ریاضیات: دکارت معتقد بود که ریاضیات تنها زبان قابل اعتماد برای توصیف جهان است. او از ابزارهای ریاضی برای مدلسازی و تحلیل پدیدههای طبیعی استفاده میکرد.
🔻 تأثیر فلسفه مکانیکی دکارت
فلسفه مکانیکی دکارت تأثیر شگرفی بر علم و فلسفه پس از او داشت. برخی از مهمترین تأثیرات آن عبارتند از:
🔸️انقلاب علمی: فلسفه مکانیکی دکارت یکی از پایههای انقلاب علمی بود و به پیشرفت علومی مانند فیزیک و فیزیولوژی کمک شایانی کرد.
🔸️توسعه مکانیک کلاسیک: نظریات دکارت در مورد حرکت و نیرو، پایه و اساس مکانیک کلاسیک نیوتن را تشکیل داد.
🔸️ تغییر نگاه به طبیعت: فلسفه مکانیکی دکارت باعث شد تا انسانها به طبیعت به عنوان یک سیستم قابل درک و قابل کنترل نگاه کنند.
🔻 انتقادات از فلسفه مکانیکی دکارت
با وجود اهمیت فلسفه مکانیکی دکارت، این فلسفه نیز با انتقاداتی روبرو بود. برخی از مهمترین انتقادات عبارتند از:
🔸️کاهشگرایی بیش از حد: برخی منتقدان معتقد بودند که کاهش همه پدیدهها به حرکت مکانیکی، سادهسازی بیش از حد طبیعت است.
🔸️ نادیده گرفتن کیفیتها: فلسفه مکانیکی دکارت بیشتر بر کمیت و اندازه تمرکز داشت و کیفیتها و ویژگیهای ذهنی را نادیده میگرفت.
🔸️ عدم توانایی در توضیح برخی پدیدهها: این فلسفه در توضیح برخی پدیدههای پیچیده مانند حیات و ذهن با مشکل مواجه بود.
🆔@philosophymazaheb ایتا
🆔@philosophy_mazaheb تلگرام
🆔@philosophymazaheb اینستاگرام
حجة الحق ،ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیامی نیشابوری معروف به خیام فیلسوف و ریاضیدان و احتمالا شاعر بوده است و شهرت جهانی دارد اما متأسفانه شهرت خیام به اشعار منسوب به اوست نه به فلسفه و ریاضیات مخصوصا ریاضیات که ارزش فراموش ناشدنی در این فنون داشته است اشعار منسوب به خیام که اکثریت قریب به اتفاق آنها از خود او نیست به او چهره ای داده کاملا مغایر با چهره واقعی ،او یعنی چهره یک انسان شکاک پوچیگرای دم غنیمت شمار غیر مسئول.
شاعری انگلیسی بنام فیتز جرالد که رباعیات او را بنابر گفته آقای تقی زاده گاهی با تحریف و تغییر معنی به زبانی فصیح به شعر ترجمه کرده، بیش از هر کس دیگر موجب این شهرت کاذب شده است.
از خیام برخی رسالات فلسفی باقی مانده که طرز تفکر او را روشن میسازد یکی رساله ای است بنام کون و تکلیف که در پاسخ سؤال ابونصر محمد بن عبدالرحیم ،نسوی قاضی نواحی فارس است. وی از خیام درباره حکمت خلقت و غرض آفرینش و هم درباره فلسفه عبادات سؤال کرده است و ضمنا ابیاتی در مدح خیام سروده است که این چند بیت از آنها باقی مانده است
ان كنت ترعين ياريح الصباذ ممى
لدیه تراب الارض خاضعه بوسی
فهو الحكيم الذي تسقى سحائبه
فاقرى السلام على العلامة الخيم
خضوع من يجتدى جدوى من الحكم
ماء الحيوه رفات الاعظم الرمم
عن حكمة الكون والتكليف يأت بما
تغنی براهينه عن ان يقال لم؟
خیام حکیمانه مطابق مبانی استادش بوعلی یا استاد استادش پاسخ گفته است، هر کس بر مبانی بوعلی در این مسائل وارد باشد میداند که خیام تا چه اندازه وارد بوده است خیام در آن رساله از بوعلی بعنوان (معلم) یاد میکند و در مسائل مورد سؤال که ضمنا سر (تضاد در عالم) و مسأله شرور هم مطرح شده مانند فیلسوفی جزمی اظهار نظر میکند و میگوید من و و آموزگارم بوعلی در این باره تحقیق کرده و کاملا اقناع شده ایم، ممکن است دیگران آنرا حمل بر ضعف نفس ما نمایند اما از نظر خود ما کاملا قانع کننده است.
این رساله را با چند رساله دیگر در اتحاد جماهیر شوروی چاپ کرده و منتشر کرده اند و قبلا هم در مصر در ضمن مجموعه ای به نام جامع البدایع چاپ شده بوده است، ناشر روسی مدعی است که ناشران مصری اشتباه کرده پنداشته اند رساله (تضاد) رساله مستقلی است در صورتی که متمم رساله کون و تكليف و جزئی از آن است.
اتفاقا آنچه خیام در این رساله قاطعانه اظهار کرده است همانها است که در اشعار منسوب به او درباره آنها اظهار تحیر شده است و به همین جهت است که برخی از محققان اروپائی و ایرانی انتساب این اشعار را به خیام نفی میکنند و برخی براساس یک سلسله قرائن تاریخی معتقدند که دو نفر به این نام بوده اند یکی شاعر و دیگری حکیم و فیلسوف شاعر به نام خیام بوده است و حکیم و ریاضیدان بنام خیامی و بعقیده بعضی شاعر علی خیام بوده است و حکیم و ریاضیدان عمر. خیامی
اینکه بعضی مدعی شده اند که خیامی تلفظ عربی خیام است مردود ،است زیرا او خود در مقدمه رساله فارسی که در (وجود) نوشته است میگوید «چنین گوید ابوالفتح عمر ابراهيم الخيامي». و شاید این اندازه را بتوان مسلم دانست که وی مانند اکثر اینگونه دانشمندان در عین کمال ایمان اعتقاد به مبانی دینی که از همه کتب او ظاهر ولائح است حتی نوروز نامه منسوب به او با متعبدان قشری سربسر میگذاشته و همین برای او زحمت و دردسر فراهم می کرده است.
بیهقی مینویسد:
اوتالی بوعلی بود اما در خلق ضیقی داشت و در تعلیم و تصنیف نتی... روزی به حضرت شهاب الاسلام، الوزير عبدالرزاق بن الفقیه درآمد و امام القراء ابوالحسين الغزالي حاضر بود، در اختلاف قراء درباره آیتی بحث رفت چون امام خیام حاضر شد شهاب الاسلام گفت علی الخبير سقطنا... او وجوه اختلاف قراء بیان کرد و هر وجهی (را) علتی ،بگفت پس امام ابوالفخر گفت کثر الله مثلک فی العلماء. تاریخ تولدش معلوم نیست تاریخ وفاتش را ۵۱۷ و ۵۲۶ گفته اند قدر مسلم اینست که طويل کرده (در حدود نود سال) اما اینکه محضر درس بوعلی را درک کرده باشد بسیار بعید است. اگر او بو علی را (معلم) خود میخواند از آن جهت است که شاگرد مکتب بوعلی است نه شاگرد شخص او و علی الظاهر نزد شاگردان بوعلی تحصیل کرده است.
#کتاب📚
#شهید_مطهری
[خدمات متقابل ایران و اسلام]
🆔@philosophymazaheb ایتا
🆔@philosophy_mazaheb تلگرام
🆔@philosophymazaheb اینستاگرام
🔹اصالت وجود
🔻ملاصدرا میگوید اصلا آنچه که در خارج حقیقت دارد نفس هستی است؛ اشیاء دیگر (هرچیز دیگری که ما میگوییم) مثل جلوهها و اعتباراتی است از هستی که در ذهن ما میآید. ما میگوییم انسان هست، درخت هست، سنگ هست، و خیال میکنیم که آنچه متن واقع را تشکیل میدهد انسان است که دارای صفتی است به نام هستی، درختْ خودش چیزی است با صفتی به نام هستی، سنگ چیزی است با صفتی به نام هستی، در حالی که این طور نیست بلکه هستی وجود دارد؛ آن هستی سنگ که وجود دارد، یک هستی خاصی است و ذهن شما وقتی با آن هستیبرخورد میکند، از آن جلوهای پیدا میکند و آن نقشی که در ذهن شما میآید سنگ (ماهیت) نامیده میشود. در واقع نباید بگوییم «سنگ هست»، بلکه اگر بخواهیم حقیقت را بگوییم باید بگوییم:
هستی در یک جا سنگ است، در جای دیگر انسان است و در جای دیگر درخت است. هستی تنوعات مختلفی پیدا میکند؛ درست مثل امواج دریا که آب، امواج مختلف پیدا میکند، در یک جا این شکل را پیدا میکند و در جایی شکل دیگر؛ آن که واقعا وجود دارد خودِ همین آب دریاست و این رنگها و شکلها و تعینات به علل خارجی پیدا میشوند. این یک معنی اجمالی از «اصالت وجود» است.
🔻ملاصدرا حرفش را روی تصور نیاورده که ما تصوری داریم از ذات کامل، تصوری داریم از وجود مطلق، تصوری داریم از لایتناهی، بلکه بعد که ثابت میشود تمام معانی و مفاهیمی که از اشیاء خارجی داریم تعیناتی است که ذهن ما از هستیها درک میکند و آن که واقعا وجود دارد خودِ هستی است، روی هستی تأملی میکند که خود هستی چیست، و روی هستی در ذات خودش حساب میکند.
🔻در تقسیم اوّلی در ذهن انسان این طور میآید که هستی ممکن است دو جور باشد: یکی آنکه ناقص و محدود باشد، دیگر آنکه کامل باشد. آنچه طبیعت هستی ایجاب میکند که لازمه هستی بودنِ آن است، کمال مطلق و ضدیت با «نیستی» و ابدیت و همیشگی بودن است. محدودیت، عدم و نیستی است؛ باید ببینیم این عدم و نیستی از کجا پیدا میشود، و الّا اگر ما در ذات هستی تعمق کنیم، ذات هستی مساوی با وجوب وجود و لانهایی و کامل مطلق بودن است. پس ناقص بودن و محتاج بودن ناشی از جای دیگر است؛ ناشی از چیست؟ وقتی که ذات هستی علیت پیدا میکند (یعنی هستی دیگری به وجود میآورد)، آن هستی دیگر لازمه معلولیتش تأخّر و نقص و عدم است، نه لازمه ذاتش. اصلا لازمه ذات هستی کمال مطلق است.
🔻در اینجا همین قدر خواستم مقایسهای شده باشد میان آن برهانی که دیگران از راه تصور وجود وارد شدهاند و نام آن را «برهان وجودی» گذاشتهاند و این راهی که به نام «برهان صدّیقین»
معروف است، که این هم از راه وجود است و حکیم مشرقزمینی خودمان از این راه وارد شده است. خواستم عجالتا تفاوت این دو راه معلوم شود.
#کتاب
#شهید_مطهری
[ کتاب توحید]
🆔@philosophymazaheb ایتا
🆔@philosophy_mazaheb تلگرام
🆔@philosophymazaheb اینستاگرام
⚜️ایدئالیسم، رئالیسم، نومینالیسم و کثرتگرایی⚜️
✒️این چهار مکتب فلسفی، دیدگاههای متفاوتی درباره ماهیت واقعیت، دانش و ارزشها ارائه میدهند:
🔻1. ایدئالیسم:
▫️مفهوم اصلی: ایدئالیسم معتقد است که واقعیت اساساً ذهنی یا معنوی است. به عبارت دیگر، واقعیت از آگاهی، ذهن یا ایدهها سرچشمه میگیرد. آنچه ما به عنوان جهان فیزیکی تجربه میکنیم، بازتابی از ذهن یا یک ذهن مطلق (مانند خدا در برخی از اشکال ایدئالیسم) است.
🔻2. رئالیسم:
▫️ مفهوم اصلی: رئالیسم بر وجود یک واقعیت مستقل از ذهن تاکید میکند. این واقعیت، صرف نظر از اینکه ما آن را درک میکنیم یا نه، وجود دارد و ویژگیهای عینی و مستقلی دارد.
🔻3. نومینالیسم:
▫️مفهوم اصلی: نومینالیسم، ماهیت کلیات یا مفاهیم انتزاعی را رد میکند. این مکتب معتقد است که تنها چیزهایی که وجود دارند، افراد یا اشخاص خاص هستند و کلیات تنها نامها یا برچسبهایی هستند که ما برای راحتی به گروهی از افراد مشابه میچسبانیم.
▫️مثال: به جای اینکه "گربه" را به عنوان یک مفهوم انتزاعی و کلی در نظر بگیریم، نومینالیستها تنها به گربههای فردی و خاص اشاره میکنند. "گربه" تنها یک نام جمعی است که ما برای راحتی به این گربههای فردی میچسبانیم.
🔻4. کثرتگرایی:
▫️ مفهوم اصلی: کثرتگرایی به وجود چندین واقعیت یا روش صحیح برای درک واقعیت معتقد است. این مکتب دیدگاههای متضاد را همزمان قبول میکند و معتقد است که هیچ دیدگاه واحدی نمیتواند به طور کامل واقعیت را توضیح دهد.
▫️مثال: در فلسفه اخلاق، کثرتگرایی ممکن است قبول کند که چندین نظام اخلاقی وجود دارد و هر کدام در زمینههای خاصی میتواند معتبر باشد.
🔻مقایسه:
این چهار مکتب با هم در تضاد و در عین حال مکمل هم هستند. ایدئالیسم و رئالیسم دیدگاههای متضادی درباره ماهیت واقعیت ارائه میدهند. نومینالیسم به چالش کشیدن مفهوم کلیات میپردازد که در بسیاری از سیستمهای فلسفی استفاده میشود. کثرتگرایی نیز به دنبال ترکیب و هماهنگی این دیدگاههای مختلف است. انتخاب یکی از این دیدگاهها به زمینه، موضوع و مسئله مورد بحث بستگی دارد و هیچ کدام از آنها به تنهایی قادر به پاسخگویی به تمام سوالات فلسفی نیستند.
🆔@philosophymazaheb ایتا
🆔@philosophy_mazaheb تلگرام
🆔@philosophymazaheb اینستاگرام