eitaa logo
فلسفه علوم اجتماعی
535 دنبال‌کننده
38 عکس
18 ویدیو
43 فایل
📱این کانال، فرصتی است برای: 🧩 تاملاتی در باب: #فلسفه، #امرـاجتماعی و #نظم مهدی سلطانی هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(علیه السلام) 📩 ارتباط با مدیر کانال: 📲 @msoltani41 ✉️ لینک دعوت: eitaa.com/philosophyofsocialscience
مشاهده در ایتا
دانلود
◀️ تفاوت های مبنایی ما با صهیونیسم 🌐 گفتگوی جامعه خبری تحلیلی الف 🎙 با دکتر مهدی سلطانی، هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(علیه السلام) https://www.alef.ir/news/4040403077.html ‌‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁••❁✧═┅ ❇️ تاملاتی در باب: «فلسفه، امر اجتماعی و نظم» ╭━━━⊰◇⊱━━━╮ eitaa.com/philosophyofsocialscience ╰━━━⊰◇⊱━━━╯
◀️ هایپرریلیتی(حادواقعیت) جنگ، نوع مواجهه با پدیده جنگ امثال ما اطلاعات زیادی برای تحلیل درباره واقعیت جنگ نداریم و از طرفی ذهنیت روشنی درباره مسائل جنگ هم نداریم. چیزی که الان امثال ما را درگیر کرده، واقعیت جنگ نیست بلکه هایپر ریلیتی جنگ است که انرژی مان را گرفته و مشکلات روحی و روانی ایجاد کرده است. درباره نوع مواجهه با پدیده هایپر ریلیتی که در دسترس ماست بیندیشیم. در جنگ با دو سطح از واقعیت درگیریم. سطح واقعیت جنگ که یک ارتشی یا کسی که در میدان است با آن مواجه است و ممکن است ما هم به علت انفجاری که در نزدیکی خانه مان رخ می دهد با این سطح از واقعیت مواجه بشویم. یا فرد نزدیکی از ما در جنگ کشته یا شهید شود. یک سطح دیگر هم از جنگ وجود دارد، و آن سطح، سطح هایپرریلتی جنگ است که امثال ما در این سطح از جنگ درگیریم. اینکه ذهن امثال من برود سطح تحلیل واقعیت جنگ، در حالی که خیلی از محتواهای مرتبط با جنگ در دسترس من نیست یا ذهن استراتژیک برای جنگ ندارم، مدام تحلیل کردن این سطح، آشفتگی برایم ایجاد خواهد کرد. در مواجهه با این سطح باید تقلید کنم. جای تحلیل من، سطح تحلیل هایپرریلیتی جنگ است که در دسترس من است. مساله سر نسبت مواجهه تحلیل‌گونه با این سطوح است. لذا نوع مواجهه امثال من که از سطح تحلیل واقعیت جنگ دورم، تقلید است، لکن در سطح دوم، که هایپرریلیتی جنگ است، ما باید تحلیل کنیم. لذا روایت صادق در اینجا لازم است ولی کافی‌نیست. اگر رابطه دورانی بین این دو سطح از واقعیت ترسیم کنیم، مساله شاید بهتر قابل درک باشد. در رابطه دورانی، مدام بین این دو سطح رفت و آمدهایی شکل می‌گیرد که همدیگر را تحت تاثیر قرار می دهد. ‌‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁••❁✧═┅ ❇️ تاملاتی در باب: «فلسفه، امر اجتماعی و نظم» ╭━━━⊰◇⊱━━━╮ eitaa.com/philosophyofsocialscience ╰━━━⊰◇⊱━━━╯
فلسفه علوم اجتماعی
بخش اول: طرح مسئله - رویارویی دو علوم انسانی و تفاوت هستی‌شناختی انسان ایرانی و اسرائیلی   بسم الل
نوشته فاضل ارجمند جناب آقای دکتر اشیری فضای جدید رژیم صهیونیستی با توجه به فضای کنش‌ها در لبنان و سوریه، حرکت به یک «هویت بلاکچینی» است. به این معنا که اسرائیل ابتدا با اقلیت‌های منطقه‌ای نوعی «ارتباط بلاک‌چینی هویتی» را شکل می‌دهد، یعنی شبکه‌ای از هویت‌های توزیع‌شده که به‌ظاهر مستقل‌اند اما در واقع تحت نظارت نود مرکزی اسرائیل عمل می‌کنند. در گام دوم، از طریق کنترل روایت‌ها، رسانه‌ها و ابزارهای شناختی، نوعی «هژمونی ارتباطی» برقرار می‌شود که به‌زبان لوفور، همان تسلط بر بازنمایی فضا در ذهن‌هاست؛ یعنی پیش از تسلط بر مکان، تسلط بر معنای آن به‌دست می‌آید. در مرحله‌ی سوم، این فرایند به «رسیدن به مکان» ختم می‌شود، جایی که اسرائیل با تکیه بر هویت‌ها و روایت‌های تثبیت‌شده، اقدام به ایجاد مرزهای جدید، مناطق حائل یا نفوذ فیزیکی در سرزمین‌ها می‌کند. به‌بیان دلوزی، این یک روند «سرزمینی‌سازی مجدد» است که پس از مرحله‌ای از بازتعریف نمادین و هویتی فضا صورت می‌گیرد؛ اشغال واقعی زمانی ممکن می‌شود که جنگ بر سر معنا و اعتبار از پیش برنده شده باشد. http://eitaa.com/philosophyofsocialscience
شاید بتوان گفت، ایده صهیونیسم به عنوان توده_هیوم‌ی، از ارض موعود عبور کرده و به صورت ریزوم در حال گسترش ایده است. ایده عقلی به مثابه توده از ایده‌های هیوم است. https://eitaa.com/philosophyofsocialscience
هدایت شده از فکرت
3.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨مشروطه 🤝 سلطنت ⚠️گوشه‌ای از تاک‌شوی جذاب فکرت با حضور دکتر محمدتقی چاووشی 🌱فکرت| گفت‌وگویی برای ساخت فردا 🔅@fekratmedia🔅
هدایت شده از حمید پارسانیا
📚 کتاب فلسفه و روش علوم اجتماعی 🖋 حمید پارسانیا 📍 ‌آنچه در دهه های اخیر در سپهر علم و دانش ایران رخ داده است، نحوی از مواجهه با جهان و علم مدرن بوده است که در نتیجه آن، علوم انسانی و اجتماعی در ایران معاصر، به نحو کلی در حاشیه این مواجهه شکل گرفته است. این پدیده توأمان سیلی از فرصت‌ها و تهدید‌ها را در برابر ما‌ ایجاد می‌کند. تهدید از این بابت که غرقه گشتن در این مواجهه نوعی از “از خود بیگانگی” را در نهاد علم ما ایجاد کرده و این غفلت از خود و عدم اعتماد به نفس در عرصه‌های علمی، ما را با جهانی از نا‌مساله‌ها و ناکامی‌ها در حل مساله‌ مواجه کرده‌است. اما از طرفی فرصتی در برابر ما نیز گشوده‌است، فرصت تامل و تعمقی نو در سنت و تراث خود و ارائه نظریاتی نو اما متانسب با فرهنگ و مسائل خودمان. 🆔 @parsania_net
هدایت شده از حمید پارسانیا
📚 کتاب فلسفه و روش علوم اجتماعی 🖋 حمید پارسانیا ♻️ کتاب حاضر می‌کوشد از دریچه‌ای نو به این مساله نگاه کند. هر نظریه علمی در شبکه‌ای از معرفت های مرتبط شکل گرفته و همچنین ناظر به مساله‌های جویندگان آن علم است. بر اساس ادعای این کتاب ۲ محور باید محل توجه قرار گیرد: اولا؛ توجه به بنیاد‌های نظری و مبانی فکری هر علم و نظریه. ثانیا؛ تناسب نظریه با فرهنگ میزبان و به عبارتی ناظر بودن به نیا‌زها و مسائل آن فرهنگ و جامعه. ♻️کتاب در ۱۰ فصل ذیل به این مساله حیاتی پرداخته و پس از بررسی عقبه‌های فکری علم مدرن، عقبه های فکری ناظر به فرهنگ اسلامی و ایرانی را نیز مدنظر قرار داده و به دنبال آن در تبیین هویت علمی که مورد نیاز جامعه اسلامی است نیز کوشیده‌است. 🔻 فصل اول: بازاندیشی در هویت و معنای علوم انسانی. 🔻 فصل دوم: تطورات معانی عقل. 🔻 فصل سوم: تاثیر تحولات معنای عقل در معانی مدرن فلسفه و علوم اجتماعی. 🔻 فصل چهارم: نسبت مفهوم عقل در قرآن و روایات با عقل در فرهنگ و تاریخ اسلام. 🔻 فصل پنجم: تطورات معنای علم و علوم انسانی در جهان مدرن و جهان اسلام. 🔻 فصل ششم: چیستی علم دینی. 🔻 فصل هفتم: روش‌شناسی علم دینی. 🔻 فصل هشتم: چیستی علوم انسانی اسلامی. 🔻 فصل نهم: عقلانیت شهود. 🔻 فصل دهم: العلم سلطان. 🆔 @parsania_net
هدایت شده از مجتمعنا
وحدت، بر سر چه بود؟ 1 از 3 1. طرح مسئله یکی از مسائلی که پس از دفاع مقدس 12 روزه 1404 مطرح شده است، وحدت و انسجام جامعۀ ایران در مقابل این تجاوز است. با این‌حال پرسش مهمی که در این باره مطرح می‌شود، موضوع این وحدت و انسجام اجتماعی است. درپاسخ به این پرسش، اغلب «ایران» به‌عنوان مهمترین دال گفتمان وحدت مذکور مطرح می‌شود. این دال اگرچه وجهی از حقیقت وحدت جامعۀ ایرانی را مخصوصاً با نظر به بعد تاریخی و هویتی‌اش نشان می‌دهد، اما اولاً در تقابل با ایدۀ امت قرار می‌گیرد که دوگانۀ امت‌گرایی-ملت‌گرایی را زاییده است و ثانیاً در نهایت منجر به انزوا یا به‌تعبیر دقیق‌تر، تنهایی ایران، در منطقۀ خاورمیانه یا غرب آسیا می‌شود. 2. مواجهۀ ایرانیان با دو سویۀ تمدن معاصرِ غربی برای یافتن پاسخی کامل‌تر به این پرسش، اگر مروری به حوادث معاصر تاریخ ایران داشته باشیم، درخواهیم یافت که ایران، همواره در معرضِ تجاوز استعمار غربی بوده است. بر اساس یک نگاه تاریخی، جامعۀ ایرانی از جنگ‌های ایران و روس به بعد، به دلیل ماهیت دوگانۀ استعمارِ غربی، همواره برخورد دوگانۀ میان شیفتگی و نفرت نسبت به غرب داشته است. همانطور که عبدالهادی حائری در «نخستین رویارویی‌های اندیشه‌گران ایران با دو رویه تمدن بورژوایی غرب» متذکر شده، تمدن غربی، مخصوصاً از وجه استعماری، همواره دارای دو رویۀ پیچیده است. این دو رویۀ پیچیده که در حقیقت، وجه اسرارآمیز جهانشمولی تمدن غرب نیز هست، باعث شده تا ملت‌ها و ممالکت غیرِ غربی، علیرغم آنکه در معرض تجاوز غربی‌ها قرار می‌گیرند، اما از خودِ متجاوز، طلبِ عمران و آبادانی کنند. استعمار که به‌معنای طلب عمران است، همواره توسط کشورهای مورد تجاوزِ غرب، مطرح شده است. این طلب که در عینِ دریافت ضربه از سوی غرب شکل می‌گیرد، دقیقاً ناظر به همین ویژگیِ پیچیده و دوگانۀ تمدن معاصر غربی است. اینکه ملت یا دولتی مورد تجاوز قرار بگیرد و در عینِ حال، از متجاوز، طلب عمران و آبادانی و نجات کند، یکی از معماهای مواجهه با غربِ معاصر است که پاسخ به آن، در گرو فهم عمیق از ماهیت مدرنیتۀ غربی است. 3. سکولاریسم و دوباره‌قدسیِ امور دنیوی در جهان مدرن بر اساس بعضی از تحلیل‌ها، مدرنیته در عینِ حال که تمدنی سکولار است، اما تمدنی دینی است. معمولاً جهان سکولار را محصول دنیوی‌شدنِ امور قدسی می‌دانند. امور قدسی نظیر علم، انسان، جهان و حتی جامعه و معیشت و نظایر آنها هنگامی که از هستیِ قدسی خود فاصله می‌گیرند و بنیادی این‌دنیایی می‌یابند، اصطلاحاً سکولار و دنیوی می‌شوند. با این‌حال این فرایند سکولار یا خدازدایی (dedivinization) تنها یک سویۀ جهان معاصر غربی است. اگر جهان مدرن متکی بر همین وجه و جنبه باقی می‌ماند، با نظر به اینکه امور دنیوی، خاص و جزئی و غیر جهانشمول‌اند، مولفه‌های مدرنیتۀ غربی، نظیر لیبرالیسم، اومانیسم، سکولاریسم یا حتی دستاوردهای آن در اقتصاد و صنعت و جامعه و خانواده و ... نیایستی جهانشمول می‌شد. این در‌حالی است که این آموزه‌ها یا دستاوردها، امروزه جهانشمول شده‌اند. تا پیش از مدرنیته، جهانشمول ارزش‌ها یا مولفه‌ها یا حتی دستاوردها، وابسته به ادیان الهی نظیر یهودیت و مسیحیت بود. ادیان الهی به دلیل اتصال با حقایق ماوراء انسان و جهان‌ها و فرهنگ‌های انسانی، این مجوز را داشتند که از ورای انسان‌ها و ارزش‌های عامِ انسانی، او را به ارزش‌های الهی دعوت کنند. ارزش‌های الهی، به دلیل متمایزبودنِ خدا از جمیع انسان‌ها، ارزش‌هایی جهانشمول محسوب می‌شوند و تمام فرهنگ‌ها و جوامع انسانی، علیرغم تنوع و تفاوتی که با یکدیگر دارند، اما همگی در مقایسه با ارزش‌های الهی، یکسان‌اند. این تمایز وجودی میان ارزش‌های الهی و ارزش‌های ناظر به فرهنگ‌ها و جوامع انسانی، مهمترین مجوز بسط ارزش‌های ادیان الهی به تمام فرهنگ‌ها و جوامع انسانی بود. به همین دلیل جوامع یا فرهنگ‌های آفریقایی، آمریکایی، ژرمنی، فرانکی، ایرانی، عراقی، عربی، ترکی و نظایر آنها هیچ‌کدام جز به واسطۀ زور و جنگ و قدرت، مجوز فراگیرشدن نداشتند. هر فرهنگی، شخصیت خاص خود را داشت و هیچ استدلال موجهی (جز غلبۀ خوی تجاوزگری و قدرت‌طلبی و جاه‌طلبی) نمی‌توانست دلیل سلطه و فراگیرشدن یک فرهنگ نسبت به فرهنگ‌ها یا جوامع دیگر را توجیه کرده یا توضیح دهد. تنها ارزش‌های الهی ادیان بود که می‌توانست به واسطۀ اینکه از منشاء فرانسانی شکل گرفته‌اند، مجوز جهانشمولی و بسط به فرهنگ‌ها و جوامع انسانی را داشته باشد. https://eitaa.com/mojtamaona/620
هدایت شده از مجتمعنا
وحدت، بر سر چه بود؟ 2 از 3 از این منظر ارزش‌های مدرنیتۀ غربی، به دلیل دنیوی‌شدن امر قدسی، ناگزیر در محدودۀ ارزش‌های فرهنگ و جوامع انسانی منحصر می‌شود. بنابراین اگر سکولاریسم و دنیوی‌شدن یکی از مهمترین بنیان‌های جهان مدرن غربی است، عملاً امکان جهانشمولیِ آن، جز از طریق زور و جنگ و جاه‌طلبی و قدرت‌طلبی محقق نخواهد شد. اگرچه حضور غرب و تمدن غربیِ معاصر همواره در میان دیگر فرهنگ‌ها و جوامع با تجاوز و زور نظامی و قدرت‌طلبی همراه بوده، اما معمای مسئله بر سر طلب و تقاضایی است که کشورهای مورد تجاوز، از فرهنگ و تمدنِ معاصر غربی می‌کنند و پروژۀ استعمار شکل می‌گیرد. در پاسخ به این معما شاید بتوان به فرایندِ دومی در کار سکولاریسم اشاره کرد و آن، دوباره قدسی‌سازی (redivinization) امور دنیوی درجهان مدرن است. در این فرایند که به لحاظ تاریخی در آثار متفکرین قرن نوزده و بیستم علوم انسانیِ غرب از جمله انسان‌شناسانی نظیر فریزر و فیلسوفان و جامعه‌شناسانی نظیر هگل و مارکس و آگوست کنت و دورکیم و روان‌کاویِ فروید و نظایر آنها و از جمله در پروژۀ شرق‌شناسی این دوره قابل پیگیری است، همۀ ارزش‌های سکولارِ غربی از علم و عدالت و آزادی و ترقی و نظایر آنها تبدیل به امور مقدس و به تبع، جهانشمول می‌شوند. دقیقا از همین دوره است که در پیِ تجاوز نظامی کشورهای غربی به ممالکت غیر غربی، شاهد پروژۀ استعمار غیرِ غربیان از غربی‌ها هستیم. دو جنبۀ تمدن غربی یا بورژوازی، اینچنین باعث شده است که در ذیل پروژۀ استعمار، ممالکت غیرِ غربی، علیرغم تحمل تجاوزِ غربیان، از آنها طلب عمران و آبادانی کنند. 4. نقاط آگاهی نسبت به سویۀ استعمارگرِ تمدن غربی با این‌حال مروری بر تاریخ ایران نشان می‌دهد که این پروژه و مواجهه با دو جنبۀ تمدن غربی، از جنگ‌های ایران و روس نیز در ایران رایج شد. با این‌حال مخصوصاً از دورۀ نهضت ملی‌شدن صنعت نفت است که جامعۀ ایرانی، به‌شکلی فراگیر در می‌یابد که در پسِ جنبۀ مترقیِ تمدنِ معاصر غربی، سویۀ خشونت‌بار و بنیان‌برافکنی وجود دارد که حتی اجازۀ کنترل منابع داخلی یک ملت را به آن ملت نمی‌دهد. تقریباً از این تاریخ به بعد است که جامعۀ ایرانی، از ایدۀ استعمار به سمتِ ایدۀ استقلال گام بر می‌دارد و در نهایت، هزینۀ سنگین ایدۀ استقلال را در جریان انقلاب اسلامی 1357 می‌پردازد. اگر از این منظر به تاریخ معاصر ایران بنگریم، همواره نقاط وحدت‌بخش جامعۀ ایرانی در آستانۀ فهم عمومی جامعه از این جنبۀ استعماریِ غرب رخ نموده است. وحدت جامعۀ ایرانی، موضوعی است که در متن جامعۀ ایرانی، همواره حاضر است، با این‌حال سویۀ استعماریِ تمدن غربی، باعث غفلت کلیت جامعه از آن می‌شود و در سایۀ این غفلت، وحدتِ جامعۀ ایرانی به حاشیه می‌رود. با آشکارشدنِ سویۀ خشونت‌بار و تخریب‌گرِ جهان استعماریِ غرب، این وحدت دوباره سربر می‌آورد. آنچه در دفاع مقدس 12 روزه آشکار شد و از لایۀ مستور جامعۀ ایرانی دوباره رخ بر نمود، وحدتی است که جامعۀ ایرانی در مواجهه با سویۀ تخریب‌گرِ جهانِ استعمارگرِ غربی بدان آگاه شد و اشراف یافت. این سویۀ قدسی‌زدایی شدۀ جهانِ غربی است که در این جنگ، نقاب برافکند و سویۀ دوباره‌قدسی شدۀ امر دنیویِ خود را به کناری نهاد. در پس این آگاهی جمعی بود که جامعۀ ایرانی، سویۀ تخریب‌کنندۀ استعمار غربی را دریافت و همچون گذشته در مقابل آن، وحدتِ درونیِ خود را آشکار نمود. از این جهت، اگرچه موضوع وحدت اخیر، «ایران» بوده است، اما این موضوع در پرتو خودِ آگاهی ملی ایرانی در مواجهه با سویۀ تخریب‌گرِ استعمارِ غربی آشکار شده است. https://eitaa.com/mojtamaona/621
هدایت شده از مجتمعنا
وحدت، بر سر چه بود؟ 3 از 3 5. سویۀ دینی وحدت ملی ایرانیان و آشکارگیِ وجه استعماریِ غرب با این‌حال این وحدت، ناگزیر بایستی بنیانی دینی داشته باشد. در فقدان بنیان دینی و مشخصاً اسلامی و توحیدی در ایران، امکان چنین آگاهی ملی وجود نداشت. همانطور که اشاره شد، ماهیتِ پیچیدۀ تمدن معاصر غربی که محصول دوباره قدسی‌سازیِ امور دنیوی است، مهمترین عامل غفلت ملت‌ها و تمدن‌های غیر غربی از ماهیتِ سکولار و استعمارگرِ غربی است. اشتراک الفاظ یا حتی معانیِ ظاهری مولفه‌های تمدن غربی با مفاهیم و معانی حاضر در آموزه‌های ادیان الهی از جمله علم و عدالت و آزادی و تکامل و حتی قدسیت و نظایر آنها همواره مهمترین عامل پذیرش فرهنگ استعمارگرِ غربی از سوی ملل غیر غربی، مخصوصاً ملت‌های دینی بوده است. بی‌وجه نیست که پذیرش فرهنگ استعمارگرِ غربی در میان ملل و تمدن‌های غیرِ غربی، اغلب زمانی رخ داده است که غنای دینیِ این فرهنگ‌ها و تمدن‌های غیرِ غربی، کاهش یافته و سطوحی از سکولاریسم در آنها، به دلایل مختلف از جمله فساد درونی سربرآورده است. در چنین شرایطی، مفاهیم دوباره‌قدسی‌شدۀ سکولارِ غربی، خود را در پوشش مفاهیم و مولفه‌های دینی به این جوامع و شرایط سکولارشده‌شان عرضه کرده و مورد استقبال قرار گرفته است. تنها با آشکارشدنِ لایه‌های عمیق دینی در میان ملت‌های غیر غربی است امکان فهم بعد و لایۀ سکولار و دوباره‌قدسی‌شدۀ فرهنگ غربی فراهم می‌شود. هنگامی که روایت غنی و قوی از دین در ملت‌های غیرِ غربی سربرآورد، چهرۀ بزک‌کرده و قدسی‌شدۀ ارزش‌ها و مولفه‌های دنیویِ غرب از چهره می‌‌افتد و حقیقت آشکار می‌شود. با این ‌تحلیل، اگرچه وحدتِ جامعۀ ایرانی در دفاع مقدس 12 روزه، وجهی ملی دارد، اما وجه دینیِ آن در مواجهه با سویۀ استعمارگرِ غربی قابل توضیح است. با این توضیح شاید بتوان بر دوگانۀ تصنعی امت‌گرایی-ملت‌گرایی غالب آمد. وجه استمعارگرِ غربی که در پروژۀ عادی‌سازیِ روابط رژیم صهیونیستی در منطقه با پیمان‌های ابراهیم و نظایر آن در حال پیگیری است، در این جنگ و تجاوز، نه تنها بر ملت ایران، بلکه بر ملت‌های آزادی‌خواه منطقه نیز آشکار شده و این به‌واسطۀ روایت عمیق و غنی از اسلام در ایران است که با تکیه بر ریشۀ تاریخی و هویتیِ خود، توانسته است سویۀ استعمارگر و تخریب‌کنندۀ تمدن معاصر غربی را آشکار کند. https://eitaa.com/mojtamaona/622 https://tn.ai/3368097 vtn.ir/001iXj
هدایت شده از مجتمعنا
آدام اسمیت بعنوان پدر اقتصاد جدید، ایده دست نامرئی را پیش از آنکه در ثروت ملل بعنوان سازوکار تنظیم روابط اقتصادی در بازار تعریف کند، در نظریه عواطف اخلاقی مطرح کرده بود. ما در ایران، کتاب اول را کمابیش می‌شناسیم اما کتاب دوم کمتر مورد توجه بوده است. مروری بر این دو کتاب نشان می‌دهد که بازار، نمود عینی تخیل اخلاقی آدام اسمیت در ذیل ایده همدلی است. تخیل اخلاقی به سوژه مدرن این امکان را می‌دهد که در عین دنبال کردن آزادی و نفع فردی، از خود برون آید و در موقعیت دیگران قرار گیرد و با دیگران همدلی کند و ایده بازار، تجلی چنین موقعیتی است. چون تخیل در قیاس با جهان محسوس سوژه، نامرئی است، موقعیت بازار با دست نامرئی شناخته می‌شود. با این حال تخیل در آدام اسمیت، تخیلی این‌دنیایی و در مقایسه با مفهوم تخیل در حکمت اسلامی، متعلق به خیال متصل است و ارتباطی به جهان ماوراء انسان ندارد. به تعبیر ساده، اخلاق اسمیت، ولو در ایده همدلی، سکولار است. در این مقاله با تکیه بر نسبت خیال متصل و منفصل در حکمت اسلامی و ایده تجرد مثالی، سعی کرده‌ام نشان دهم که می‌توان با توضیحی از خیال جمعی در سنت اسلامی، مبنایی برای مطالعه نظام‌های معیشتی و اقتصادی در سنت اسلامی در نسبت با اخلاق در سنت اسلامی داشت. تجرد مثالی امکان برون آمدن انسان از موقعیت فردی را برای همه انسان‌ها فراهم می‌آورد و در عین حال، سکولار و این‌دنیایی و گسسته از خیال منفصل نیست
فلسفه علوم اجتماعی
آدام اسمیت بعنوان پدر اقتصاد جدید، ایده دست نامرئی را پیش از آنکه در ثروت ملل بعنوان سازوکار تنظیم ر
مقاله ارزشمند از دوست فاضل جناب آقای دکتر قائمی نیک توجه داشته باشیم که همدلی در اسمیت به جای خیال منفصل و نفس الامر در حکمت اسلامی قرار گرفته است. دلیل کلامی آن را می توان در امتداد نداشتن انسان کامل یا امامت برای بعد از عیسی مسیح علیه‌السلام عنوان کرد. https://eitaa.com/philosophyofsocialscience