پژوهشکده فلسفه و کلام
✅حجتالاسلام والمسلمین سید حسن اسلامی عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب با خبرگزاری قرآنی (ایکنا)
ثانیاً اینکه موفقیت مکتب تفکیک به معنای نفی یا حذف مطلق فلسفه و عرفان است، با کدام مستند قابل اثبات است؟ از قضا بسیاری از منتقدان تفکیک، آن را یک عرفان یا فلسفه میدانند و آثار میرزای اصفهانی را شاهد میآورند.
ثالثاً، منظور شما از «تفکر شبیه به وهابیت» چیست؟ بیگمان منظورتان نفی توسل و زیارت قبور که نیست، و حتماً نمیخواهید بگویید که منظورتان از وهابی، اخباری است که بین این دو فاصله بسیار است، پس حتماً میخواهید بگویید که آنها اهل تکفیر هستند و جمود و تحجر را حاکم میکنند! میپرسم که شما این ادعا را از فقه آنان فهمیدید و یا از احکام کلامی آنها و یا سیره و حیات بزرگان این مکتب را بررسی کردهاید؟! سیره بزرگان تفکیک در عمل بر خلاف این گفتهها را اثبات میکند: میرزای اصفهانی هرگز کسی از معاصران خود را تکفیر نکرد و در تعطیلی درس فیلسوفان عصر خود نکوشید. او و شاگردانش چون شیخ مجتبی خود به تعلیم کتب یا آرای فیلسوفان و عارفان میپرداختند و زمانی که مرحوم میرزا مهدی آشتیانی به مشهد آمد، میرزای اصفهانی شاگردانش را به درس او دعوت کرد و با آنان در مجلس درس نشست؛ شیخ مجتبی قزوینی اولین کسی در مشهد بود که با روی گشاده به استقبال نهضت امام در پانزدهم خرداد رفت و او همان کسی است که مقام رهبری که او را از نزدیک میشناخت، به این عبارت ستود که «فلز او فلز امام بود و میشد بار اداره یک جامعه بزرگ را بر دوش او گذاشت»( نقل به مضمون). وانگهی، در زمانی که فتوای فیلسوفانی چون علامه طباطبایی علیه دکتر شریعتی در کشور پخش میشد و همفکران ایشان در مشهد علیه او مجالس لعن میگرفتند، نه تنها تفکیکیها با او از سر گفتوگو درآمدند، بلکه استاد حکیمی وصی او در بازبینی آثارش شد و... .
البته هیچکدام از اینها به معنای تقدیس این افراد نیست بلکه قطعاً اشتباهاتی نظیر دیگران داشتند، اما سخن در نقد تکفیری خواندن آنها است. اما اگر منظورتان از «شبیه وهابیت» این است که آنان مثل وهابیان، فلسفه و عرفان کنونی را رد میکنند اولاً این سخن توتولوژیک است چون از نظر شما تفکیک به معنای کسی است که فلسفه و عرفان کنونی را نمیپذیرد و ثانیاً در این اتهام که تفکیکیان، فلسفه و عرفان کنونی را نمیپذیرند، با بسیاری از فقیهان و متکلمان بزرگ نظیر شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، علامه حلی و صدها فقیه و متکلم و حتی عارف دیگر شریک هستند و باید آنان را هم شبیه وهابیت بنامیم!
5. اما این سخن که «تفکیکیان به صراحت میگویند ما عین اسلام هستیم و هرکس با ما مخالفت کند، در مسیر بنیامیه و بنیعباس قرار دارد، واقعاً از آن سخنان نغز اخلاقی و علمی است که تنها از یک معلم مبرز اخلاق علمی میتوان شنید! با این وصف، بسیاری از خوانندگان که به پوچی این ادعاها واقفاند، میپرسند پس چرا جناب آقای اسلامی چنین سخن میگوید و ریشه این ستیزهجویی با اهل تفکیک از سوی ایشان چیست؟ بنده میتوانم دو پاسخ بدهم: یکی اخلاقی و دیگری معرفتشناختی. جناب آقای اسلامی با استاد حکیمی یک مشکل اخلاقی دارد و اختلاف معرفتیاش با تفکیکیان در این است: «معارف وحیانی به دلیل گذر از کانال تفسیر من و شما آشفته میشود».
@philtheo
#مکتب_تفکیک|#محمد_تقی_سبحانی
پژوهشکده فلسفه و کلام
✅نقش و جایگاه مکتب تفکیک در روزگار ما به دنبال نقد استادسبحانی به شیوه منتقدان مکتب تفکیک، درباب نقش
✅پاسخ استاد محمد تقی سبحانی به اشکال برخی از دوستان در مورد تعبیر «اندیشه ورزِ نص شناس و متن کاو» درباره میرزای اصفهانی:
در پاسخ به نوشته منتقدی که به تعبیر بنده درباره میرزای اصفهانی «اندیشه ورزِ نص شناس و متن کاو» خرده گرفته بود و ایشان را یک «نص گرای محض» دانسته بود، چند نکته ای را تقدیم می کنم:
۱.اتفاقا برخی از همین مواردی که منتقدان مثال می آورند و نشان می دهند که برخی مستندات ایشان در کتب معروف روائی یافت نمی شود، خود نشان می دهد که او «نص گرای محض» نیست؛ چرا که یک نص گرای محض تنها هر آنچه از میراث روائی می بیند نقل می کند و تبیین و تحلیل دقیق و عمیقی از درونمایه های نصوص ندارد. اما میرزای اصفهانی:
اولا، برخلاف نص گرایان محض، نه همه نصوص را می پذیرد و نه همه متون را صرفا به معنای ظاهری آن می گیرد، بلکه با تکیه بر روایاتی که تواتر یا تضافر دارند و یا وضوح بیشتری دارند، مضمون روایات دیگر را توضیح می دهد و عملا آنها را کنار می گذارد.
ثانیا، میرزای اصفهانی به منابع وحیانی، نگاه دستگاهمند دارد و با همین نگرش، پس از استنباط عناصر اصلی و کشف روابط درونی و بیرونی یک اندیشه از درون آیات و روایات، به تحلیل مبانی و لوازم آن اصول اعتقادی می پردازد. بهره گیری میرزا از متن هائی که گاه شاذ به حساب می آید و یا بعضا در منابع روائی نیست، غالبا در جائی است که یا او برای تبیین سایر عناصر معرفتی کتاب و سنت، بدانها نیازمند است( که البته بدون آن نصوص هم از نظر ایشان چنین معرفتی را لزوما باید به منظومه معارف نسبت داد) و یا در جائی است که ایشان مضمون آن متن را همچون جمع بندی مجموعه ای از معارف مستنبطه می داند.
۲. داوری ما در مورد نص شناسی میرزا، تنها در صورتی درست است که روش اعتبارسنجی او را در منابع حدیثی بشناسیم. بی گمان در کنار شیوه اعتبارسنجی فقهاء - که او خود یک اصولی و فقیه تراز اول عصر خویش بود- در حوزه عقاید به قاعده های تکمیلی در بازشناسی روایات باور داشت. این بحث نیازمند یک مقاله مستقلی است ولیکن علاقه مندان می توانند برای نمونه به رساله «المواهب السنیه» و یا دو رساله «الافتاء و التقلید» مراجعه کنند. در عمق دقت های حدیثشناسی ایشان همین بس که آیت الله سیستانی بر مواهب السنیه شرح یا حاشیه ای نگاشته و بسیاری از آرای حدیث شناختی ایشان را مختار خویش گرفته اند.
۳. در اندیشه ورزی و متن کاوی میرزای اصفهانی همین بس که با غور در معانی کتاب و سنت، منظومه ای از معارف وحیانی را به دست داده که دست کم در طول سده های گذشته کم نظیر است. وانگهی، او افزون بر این نظام اندیشی، در تحلیل مفردات معارف وحیانی نیز یک شخصیت کم مانند در تاریخ تفکر معاصر شیعه است. در مقدمه معارف القران به ۱۲ اصل مهم از اندیشه های او اشاره شده است که البته جزئیات آن فراوان است. از جمله می توان به تبیین های دقیق ایشان از :
- عقل و ماهیت وجودشناختی و دامنه معرفت شناختی آن
- فطرت و نسبت آن با هویت انسان و معرفت الله
- تبیین معنای «رؤیت» و «لقاءالله» و تفسیر دقیق از روایات «قرب نوافل»
- توضیح دقیق از «مراتب فعل الهی» و تبیین دقیق از «اراده، مشیت، قدر، قضا و ...»
- نقد دیدگاه فیلسوفان و عارفان در جبر و نقد معتزلیان در تفویض و اثبات «امربینامرین»
- تبیین موضوع «بداء» و احادیت «تردد» و امثال آن.
-تبیین ماهیت «نفس» و مراتب آن
- تبیین دقیق ماهیت «موت» و نسبت آن با «نوم» و توضیح انحاء حالات روح با بدن و انواع موت اختیاری و اضطراری
- و دست کم بیست موضوع دیگر...
به گمان بنده تنها بخشی از این اجتهادات و تعاملات کافی است تا او را یک «متکلمِ متناندیش» و یا یک «متنکاو اندیشورز» بدانیم.
۴. این نکته را هم باید افزود که میرزا در زمان نگارش آثارش از دو جهت دسترسی گسترده به منابع حدیثی نداشت: یکی، به دلیل تنگناها و تلاطم روزگار و کمبود منابع در دسترس، افزون بر سختی و تنگدستی در معیشت. و دیگری، فرصت اندک ایشان برای تدوین نهائی آثار خویش.
در مورد عامل اخیر باید گفت که حجم تدریس های فقهی، اصولی، معارفی و اخلاقی ایشان که همگی با نوآوریهائی هم همراه است، فرصت بررسی های جزئی و خرد را به ایشان نمی دهد، و اساسا نقش موسس در یک مدرسه فکری جز این نیست که چارچوب ها و روش و راه را نشان دهد تا دیگران بر همان مسیر مشی کنند.
ناگفته نماند که میرزا غالب آثارش را نه برای نشر و توزیع، بلکه تنها به عنوان متن هائی برای تدریس خصوصی می نگاشت و فرصت بازنگری کامل آنها را نداشت.
#مکتب_تفکیک
@philtheo
✍گفتمان تفكيكيها، گفتمان ارعاب و مرعوب كردن است.
🈯️محسن آزموده
✅هجمه عليه فلسفه، چنان كه در گفت وگوي حاضر تاكيد مي شود، عمري به درازناي خود اين شاخه از معرفت بشري دارد، به دلايل و انحاي گوناگون. داستان فلسفه در فرهنگ و تمدن ما نيز از اين مخالفت ها و ستيزها مبرا نبوده است. مكتب تفكيك، جرياني معرفتي در يك صد سال اخير است كه با ادعاي تمايزگذاري ميان فلسفه و عرفان و دين به مخالفت صريح با فلسفه مي پردازد و آن را دست كم در شناخت معارف ديني ناتوان مي داند. به روايت استاد محمدرضا حكيمي، انديشمند معاصر ايراني و از پيروان اين مكتب، سرسلسه دار تفكيكي ها محمدمهدي غروي اصفهاني، مشهور به ميرزا مهدي اصفهاني از فقهاي اصولي معاصر شيعه است و نام هايي چون شيخ مجتبي قزويني، سيدموسي زرآبادي، ميرزا جواد تهراني، شيخ محمود حلبي و... از پيروان اين مكتب هستند. تفكيكي ها چه مي گويند؟ علت مخالفت شان با فلسفه چيست؟ چه دلايلي براي ادعاي خود عرضه مي كنند؟ آيا امروز نيز در ميان ما حضور دارند؟ نسبت تفكيكي هاي جديد با نسل هاي پيشين در چيست؟
سيدحسن اسلامي اردكاني، استاد تمام فلسفه و مدير گروه فلسفه اخلاق دانشگاه اديان و مذاهب، سال هاست كه به نقد و رويارويي با انديشه هاي تفكيكي مشغول است و اخيرا نيز مجموعه اي از مقالات و گفتارهايش در اين زمينه در كتابي با عنوان «سوداي تفكيك» از سوي نشر كرگدن منتشر شده است. به همين مناسبت كوشيديم پرسش هاي فوق را با او در ميان بگذاريم.
ادامه در سایت پژوهشکده مطالعه کنید
http://yon.ir/O3LRq
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام |#سید_حسن_اسلامی|#مکتب_تفکیک