☀️مجموعه اي از دروس و مباحث فلسفه و عرفان مشتمل بر:
🔅تلخيص و تقرير کتب فلسفي و عرفاني+صوت.
🔅تشريح لطائف عرفان نظري و عملي در کلام بزرگان.
🔅شرح اصطلاحات فلسفي و عرفاني+طرح درس.
🔅پي دي اف مقالات و کتب.
🔅معرفي آثار.
و...
💢کانال فِي الحِکمَة
http://eitaa.com/joinchat/955580427C0848a4fbff
@felhekmat
✍فصلنامه صدرا، حسین سوزنچی عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم(ع) به مناسبت پنجمین سالگرد انتشار فصلنامه صدرا درباره این نشریه یادداشتی را به نگارش درآورده که در ادامه آن را می خوانید.
بازتاب واپسین تحولات علوم انسانی اسلامی (بخش اول)
✅در جوامعی که علم در روالی طبیعی رشد میکند و مجلات واقعاً با یک رتبهبندی معقول دستهبندی میشوند، مجلات علمی بر سه گونهاند: مجلات علمی- پژوهشی، مجلات علمی - ترویجی و مجلات علمی – مروری.
در دسته اول مهمترین نوآوریهای علمی ارائه میشوند که محصول پژوهشهای نظری یا کاربردی هستند و دادهای بر دادههای علم میافزایند؛ در دسته دوم، دادههای علمیِ ارائهشده در مجامع علمی به زبانی عمومیتر در اختیار جامعه قرار میگیرند؛ و در دسته سوم، رشد سالیانه علم در عرصه مورد نظر مرور میشود. این دسته سوم نه محلی برای ارائه نظریات جدید است و نه مخاطبش عمومی و غیرتخصصی است، بلکه برای آن است که مخاطبِ خاص، از واپسین تحولات علم در آن عرصه تخصصی باخبر باشد و مروری است بر جدیدترین دستاوردهای علم در عرصه مورد نظر در سال یا نیمسال اخیر.
اما در جامعهای که دولتش نفتی است و نیازی به دانش برای ارتقای وضعیت خود و رفع مشکلات جامعه نمیبیند و دانشگاههای اصلیاش هم دولتی و نفتیاند و هزینههای هیئتعلمی و بودجههای پژوهشیشان بدون اینکه هیچ نیازی از نیازهای جامعه یا حکومت را برطرف کنند تأمین میشود، فقط یک هدف برای نگارش مقاله و نشر مجله جدی گرفته میشود: کسب امتیاز برای ارتقای اساتید و پژوهشگران!
درنتیجه از میان سه دسته مجله یادشده، تنها آن که امتیازآورتر است (مجلات علمی-پژوهشی) ارجوقرب مییابد؛ آن هم نه اینکه در آنها واقعاً یافتههای علمی جدیدی عرضه شود، بلکه صرفاً مقالات این اساتید و منسوبان آنها (دانشجویانی که رسالههایی را با راهنمایی این اساتید دفاع کردهاند، آن هم به شرط اینکه نام استاد را قبل از نام خود قرار دهند!) که ندرتاً حاوی مطلبی است که ارزش مطالعه داشته باشد، منتشر میگردند! معدود مقالات واقعاً ارزشمندی هم که توسط معدود اساتید و پژوهشگران دغدغهمند انتشار مییابند، در هیاهوی این مقالات بیخاصیت گم میشوند.
طبیعی است که در چنین فضایی و به لحاظ صوری، نه مجلات علمی- ترویجی ارجوقربی دارند و نه مجلات علمی- مروری؛ زیرا نه یافته واقعاً علمیای در کار است که به بازنشر آن به زبان ساده و یا گزارش فصلی از رشد علم نیاز باشد، و نه مقالات چنین مجلاتی امتیاز چندانی دارند که در راستای ارتقای اعضای هیئتعلمی به کار آیند.
2. در حوزه علوم انسانی و اجتماعی، درمجموع و با اندکی تسامح میتوان دو قبله آمال برای اندیشهورزان و مدعیان دانشجویی در جامعه ما یافت که افراد امید دارند با رجوع به آن پاسخی برای مسائل روز فراهم آورند: یکی غرب و اندیشههای غربیان و دستاوردهای علمی آنان؛ و دیگری تعالیم اسلام و میراث تمدنی مسلمانان.
به تَبَعِ این، با اندکی تسامح میتوان عموم اندیشهوران جامعه ما را در یک طیف قرار داد که با توجه به اینکه کدام منبع را برای یافتن پاسخهای خود غنیتر میدانند، میتوان یک سر آن را اسلامگرایان دانست و سر دیگر را غربگرایان (گرچه باید جای اغلب افراد را در این عرصه، در میانههای این طیف دید، اما صرفاً برای سهولت بحث، در ادامه از تعبیر اسلامگرایان و غربگرایان استفاده میکنم).
در مواجهه با مسائل روز، غربگرایان باید با دو معضل دستوپنجه نرم کنند و اسلامگرایان با سه معضل:
غربگرایان اولاً باید بکوشند مطالب غربیان را درست بفهمند (نه صرفاً با منابع دستدوم و…) و ثانیاً بتوانند مسائل جامعه ما را بر اساس آرای آنان و البته متناسب با آنچه در اینجا – و نه در آنجا – میگذرد، بازخوانی کنند؛
اما اسلامگرایان نهتنها باید بکوشند تعالیم اسلام و میراث دانشمندان مسلمان را درست بفهمند (باز نه صرفاً با منابع دستدوم و…) بلکه باید هم زمانه مدرن و هم تحولاتی را که مدرنیته در جامعه ما پدید آورده بهخوبی بفهمند و سپس مسائل جامعه ما را بر اساس آن تعالیم، و البته متناسب با این زمان – و نه آن زمان – بازخوانی کنند.
#سوزنچی|#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
eitaa.com/philtheo
.
بازتاب واپسین تحولات علوم انسانی اسلامی (بخش دوم)
٫
3 بخواهیم یا نخواهیم، با این نوع بسط کمی که در دانشگاههای کشور ایجاد کردهایم و در این بسط تنها و تنها طبقهبندی و الگوهای علمی غربی را پیش دیدگان خود گذاشتهایم، طبیعی است که روزبهروز بر قدرت اجتماعی جانب غربگرای این طیف میافزاییم؛ هرچند ازآنجاکه دانشگاههای جامعه ما دولتی و نفتیاند، اساتید و پژوهشگرانی که این دانشگاهها تربیت کردهاند، اقدامی جدی در پیشبرد علم غربی و یا تطبیق آن متناسب با جامعه ما انجام ندادهاند
حوزههای علمیه نیز همان مقدار که بودهاند هنوز نتوانسته و یا نخواستهاند خود را متناسب با وضعیت و نیازهای روز بازسازی کنند؛ بگذریم که با نظام آموزش اجباری مدرن در مدارس عمومی و تشویق ضمنی تمامی جوانان نخبه کشور به سوی تحصیل در دانشگاه، عملاً روند ارسال نخبه به حوزهها را نیز دچار چالش جدی کردهایم (متقاضی و ورودی دانشگاهها هر سال حدود یک میلیون نفر است، اما همین آمار در حوزه به زحمت به یکصدم آن، یعنی ده هزار نفر میرسد). در چنین فضایی اصلاح چندان معنادار نخواهد بود!
شاید پدید آمدن این وضعیت بدان سبب است که هنوز امید اصلی در جریان اسلامگرا، امید به فعالیتهای پراکنده افرادی است که از روی دغدغه به فعالیت علمی مشغولاند، نه در پروژههای علمیِ کذا و کذا.
۴٫ اگر بخواهیم مسیر علمی در کشور جدی شود، شاید یکی از گامهای اولیه این است که نشریات علمی- مروری جدی گرفته شوند؛ آن هم علمی- مروریِ واقعی.
در فضایی که نشریات علمی – پژوهشی واقعی وجود ندارند، کار چنین نشریهای آن میشود که بگردد و فعالیتهای پراکندهای را که به نظر میرسد در مسیر تولید علم رخ داده، به جامعه علمی (یا بهتر بگویم به معدود افراد دیگری که دغدغه واقعاً علمی دارند) معرفی کند.
به نظر میرسد در طیف غربگرای کشور، این کار چند سال پیش با ماهنامه مهرنامه آغاز گشت و البته انصاف این است که بهتدریج از آن قوت اولیهاش کاسته شد؛ شاید تا حدی بدین سبب که مبنای کار خود را بر «ماهنامه» بودن گذاشتند و دغدغه ترویجیشان بر دغدغه مروری غلبه کرد؛ و شاید بدین سبب که مطالبی که جریان غربگرای کشور برای عرضه داشت، کمکم ته کشید!
به نظر میرسد فصلنامه علوم انسانی اسلامی صدرا نیز با دو سه سال تأخیر تصمیم گرفته این وظیفه را در طیف اسلامگرای کشور بر عهده گیرد و تاکنون کوشیده در افق «فصلنامه» که مخاطبی تخصصیتر دارد، قدمهایی در این زمینه بردارد.
امید است که غلبه فضای غیرعلمی ارتقامحور، این دوستان را از ادامه این مسیر ناامید نسازد و دو جریان غربگرا و اسلامگرا نیز به جای مقابله منفی، تبادل آرا را در فضای گفتوگوهای حقیقتمحور جدی بگیرند.
#سوزنچی|#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
eitaa.com/philtheo
⚡️در دوره طلبگی ما کسی بهعنوان سیاست، آبروریزی نمیکرد
✔️آیتالله حسین مظاهری🔻
🔹طلبهها و روحانیّون، لازم است به مستحبّات اهمیّت بدهند تا تبلیغ آنها کاربرد داشته باشد و بتوانند در دل مردم نفوذ کنند و تأثیرگذار باشند. مخصوصاً ارتباط و انس با قرآن و اهمیّت به توسّل، با ادعیه و زیاراتی که مرحوم محدّث قمی در مفاتیح الجنان آورده است، برای طلبهها لازم است. درس خواندن برای طلاب علوم دینی واجب است، امّا آنچه برای آنها کاربرد دارد، عمل به مستحبّات است. طلبهای که با قرآن کریم و با روایات مأنوس نباشد، به هیچ جایگاهی نمیرسد.
🔹اهتمام به مستحبّات خیلی مهم است و باید ترک نشود. در زمان جوانی ما، همه به مستحبات اهمیّت میدادند. قبل اذان صبح که به حرم مطهّر حضرت معصومه«سلاماللهعلیها» مشرّف میشدیم، مسیر مدرسه تا حرم، مثل روزها خیلی شلوغ بود. گاهی مرحوم آیتالله مرعشی نجفی«رحمتاللهعلیه» را میدیدیم که در هوای سرد، در حالی که هنوز درب حرم بسته بود، پشت درب نشستهاند تا درب باز شود و به داخل حرم بروند. طلبهها، واقعاً تقیّد به نماز شب داشتند. آن وقتها ننگ بود کسی نماز شب نخواند یا نماز صبحش را قدری مانده به طلوع آفتاب بخواند. انس نداشتن طلاب با قرآن ننگ بود، نقص بزرگی محسوب میشد. مهمتر از آن، در جلسات عمومی و خصوصی، غیبت نبود، تهمت نبود، شایعه نبود. در حالی که ما به قول عوام، سیاستمدار هم بودیم، امّا کسی بهعنوان سیاست، آبروریزی و اهانت نمیکرد و غیبت و تهمت سیاسی در بین طلبهها رایج نبود.
🔹طلاب و روحانیّون در زمان حاضر نیز باید چنین باشند تا به پیشرفت معنوی و علمی دست یابند و به جایی برسند. من خیلی دلم برای طلبههای مبتدی میسوزد، امروزه کمتر به این مطالب توجه میشود. متأسفانه گاهی هنگام اتمام درس، فوراً چند نفر دور همدیگر جمع میشوند، یک نفر میگوید: چه خبر؟ ناگهان تهمت و غیبت و شایعه شروع میشود.
🔹استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی نقل میکردند: یک بچه گربه افتاده بود در چاه باران خانۀ ما، و من شب خوابم نمیبرد که چه کار بکنم؟ بالاخره خرج و مخارج بالایی کردم تا آن را از چاه در آوردم و به مادرش رساندم. ایشان میفرمود: من میدانم یکی از توفیقاتی که خدا به من عنایت کرد، همین است که به فریاد این بچه گربه رسیدم.
@namehayehawzavi
✍نظر استاد سید رضی شیرازی پیرامون کتاب شرح منظومه
✅اين شرح، به نظر من، دو ويژگي مهم دارد:
1. جامع است؛ يعني همة منظومه را دربر دارد، حتي فلكيات و طبيعيات و اخلاقيات. چون، نوعاً، اين سه بخش را تدريس نميكنند و از حواشي كه بگذريم، شرح فارسي جامع منظومه خيلي كم است. به عقيده من اگر كسي خواسته باشد، فلسفه بخواند، بايد اين بخشها راهم ببيند؛ زيرا اصطلاحاتي در فلسفه به كار ميرود كه برگرفته از همين بخشهاست و انسان ناآشنا به اين اصطلاحات را دچار مشكل ميكند.
2. خودآموز است؛ زيرا روش تدريس من به گونهاي بوده است كه اول مطالب متن را توضيح دادهام و بعد آن را، جزء به جزء، تطبيق و تشريح كردهام، به طوري كه به معناي واقعي كلمه، خودآموز است و شخص نياز به استاد ندارد.
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام |#سید_رضی_شیرازی|#شرح_منظومه
@philtheo
عاشورا و چگونگی ما
سالهاست که با آمدن ماه محرم، چندین پرسش هم به سراغ من میآید. از خود میپرسم: چرا عاشورا و هزار سال عزاداری برای امام حسین(ع) و لعن یزید و ابن زیاد، نتوانسته است تأثیری بر سرنوشت جمعی ما بگذارد؟ چرا عاشوراییان نتوانستند جامعۀ شیعی را رشک جهانیان کنند؟ دربارۀ عاشورا هر چندوچونی روا باشد، در این تردیدی نیست که شهدای کربلا، به قول مولانا در داستان عزاداران اهل حلب، انسانهایی «پاکباخته»، «دلیر»، «سبکبار»، «چشمسیر»، «متوکل» و «جانسپار» بودند؛ نه تنپرست و بردۀ دنیا و مضطرب. چرا مردمی که برای امام حسین میگریند، در پاکباختگی و سبکباری و فداکاری، تفاوتی مهم و معنادار با ملتهای دیگر ندارند، اگر نگوییم از ایشان عقبترند؟
برای این گونه پرسشها پاسخی اگر باشد، همان است که شاعر گفته است:
چو تیره شود مرد را روزگار
همه آن کند کِش نیاید به کار
(کِش = که او را)
جامعهای که دچار مناسبات غلط و ساختارهای منحط است و اسیر آرمانهای ویرانگر و فرهنگ نابارور، اگر دست به سوی زر برد، آن را خاکستر میکند.
کاملی گر خاک گیرد زر شود
ناقص ار زر بُرد خاکستر شود
عاشورا و دین و مانند آن، اینچنین را آنچنان نمیکند، «آنچنان را آنچنانتر میکند.»
رضا بابایی
۱۳۹۷/۶/۲۲
@RezaBabaei43
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
@philtheo
یادداشتی از دکتر نصرالله حکمت
⭕️ عاشورا
نهری از نور ، در ظلمت شب تاریخ (۱) :
🌑 رویداد فراتاریخی
السلام علیک یا اباعبدالله
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
واقعهٔ کربلا رویدادی فراتاریخی است . همهٔ رخدادهای تاریخی ، زندانیِ زمان و مکان ، و تابع صحت و سقمند . هر رویداد تاریخی را اگر از زمان و مکان خاصش خارج کنیم، معنای خود را از دست میدهد و انگار واقع نشده است . از این رو پژوهشهای تاریخی ، روش متناسب با خود را دارد و میخواهد وقایع تاریخی را در زمان و مکانشان ، و دقیقا همانگونه که رخ داده است بیابد و صحت و سقم آنها را معلوم کند .
اما رویداد فراتاریخی ، وضعیتی برونْتاریخی دارد و در محبس هیچ زمان و مکان خاصی گرفتار نیست . چنین رویدادی محدودههای زمانی و مکانی را درمینوردد و فارغ از هر حد و مرزی ، پیام خود را به گوش هر کس بخواهد بشنود ، میرساند و در آنسوی صحت و سقم ، و صدق و کذب قرار دارد .
واقعهٔ عاشورا هرچند در روزی خاص و در سرزمینی خاص ، رخ داده اما شکوه و عظمت ، و قدرت پیامش چنان است که در حصار جغرافیا و تاریخ ، محدود نمانده ، از همهٔ مرزها عبور کرده و امروز به دست ما رسیده است .
بنابراین ما نمیتوانیم صرفا با روشها و معیارهای مطالعات تاریخی ، به بررسی و قرائت عاشورا بپردازیم . امروز کسان بسیاری هستند که پارهای از جزئیات واقعهٔ کربلا را زیر سؤال میبرند ؛ اما توجه ندارند که این جزئیات ، هیچ اهمیتی ندارد و بود و نبود آنها نمیتواند این رخداد فراتاریخی را به رویدادی تاریخی تبدیل کند .
توصیهام به دلدادگان حضرت محبوب ، اباعبدالله الحسین علیه السلام این است که این واقعه را تاریخی نبینند و خود را مشغول جزئیات نکنند و در باب صحت و سقم آنها ذهنشان را گرفتار تردید و شبهه ننمایند .
برای کسانی که این واقعهرا صرفا تاریخی میبینند و از این راه میخواهند اصل آن را زیر سؤال ببرند و مخدوش کنند ، شما هر مقدار رفع شبهه کنید ، شبهات و تردیدها و سنگاندازی آنان افزایش مییابد .
⭕️ عاشورا ، نهری از نور است که در ظلمت ستبر شب تاریخ ، جریان یافته و اینک نرم و آرام ، دل تاریکیها را میشکافد و پیش میرود .
دکتر نصرالله حکمت
@nasrollahhekmat
@bashgahandishe
🔵 از منبر طلبهها تا منبر مدّاحها
✍ مهراب صادقنیا
✅ مرحوم خسرو شکيبايي در فيلم دلشکسته: دیالوگ ماندگاری دارد: " قبلاً به اين يقهها ميگفتند يقه آخوندي. اما امروز ميگن يقهی ديپلماتي. حالا معلوم نيست آخونداي ما ديپلمات شدن يا ديپلمات هاي ما آخوند."
✅ سالها پیش که قرار بود سیاست دینی بشود، سیاستمداران یقهی طلبهها را بردند. از آن پس هر وقت سیاستمدارانی برای مردم دشواری میآفرینند، این طلبهها هستند که به دلیل شباهت یقهی پیراهنشان با یقهی پیراهن آنها "ناسزا" میشنوند.
✅ حالا هم چند دهه است که به بهانهی دینی شدن صنعت مدّاحی، طلبهها منبرشان را به مدّاحها دادهاند، و آنان چشم میبندند و زبان میگشایند و هر رطب و یابسی را به نام دین به خورد مردم میدهند. بعید نیست که از این پس هر وقت خرافهای گریبان مردم را گرفت، این طلبهها باشند که به دلیل شباهت منبرشان با منبر مدّاحها، ناسزا بشنوند.
۹۷/۶/۲۲
@sadeghniamehrab
🔵چهار تفسیر از واقعه عاشورا و موانع درس آموزی آن
🔻پس از بنیانگذاری صفویه ، واقعه ای تلخ در تاریخ تشیع رخ داد و درس آموزی از قیام کربلا، تا حد زیادی فراموش شد. امروزه ما از این واقعه درس نمی آموزیم، بلکه هر کدام صرفا می کوشیم تفسیری از این واقعه به دست دهیم. چهار مورد از این تفاسیر بدین شرح است:
1️⃣اولین تفسیر، خوانش اسطوره ای از این واقعه است. این تفسیر که در آثار بسیاری از عرفا و حتی افراد غیرعرفانی، به کرّات مشاهده شده است، گویی نوعی به رخ کشیدن خداوند است و انواع بسیار دارد. یکی از موارد این تفسیر چنین است: می دانیم که در زمان آفرینش انسان، فرشتگان به خداوند اعتراض کردند و خداوند فرمود که من چیزی می دانم که شما نمی دانید. بر اساس این رویکرد، واقعه کربلا به آن سبب روی داد که خداوند به فرشتگان نشان دهد که از سلاله آدم و حوا، چنین انسان بزرگ و یاران وفاداری به دنیا آمده اند و اعتراض اولیه فرشتگان نادرست بوده است.
2️⃣نمونه دوم، تفسیری است که به الهیات دنیوی مربوط می شود. بر اساس این تفسیر، التزام به اسلام را تنها می توان از راه عزاداری نشان داد. پس عزاداری ما در این دنیا توجیه دارد. از این رو، امام حسین، متناسب با وقایع کربلا واکنشی نشان دادند تا بهانه ای برای عزاداری و اشک ریختن ما شود.
3️⃣نمونه سوم که من نام آن را تفسیر الهیاتی اخروی گذاشته ام، مدعی است که واقعه کربلا، به آن دلیل رخ داد که ما در آخرت، شفیعی برای گناهان خود داشته باشیم و از کیفر آنچه در دنیا کرده ایم، به وسیله تمسک به این بزرگان رها گردیم. این تفسیر، کاملا مطابق با تفسیری است که مسیحیان، از بر صلیب شدن حضرت عیسی بدست داده اند. نزد این افراد، مسیح با بر صلیب کشیده شدن، کفاره گناهان بشریت را داد و انسان ها برای بهره مند شدن از این کفاره بخشی، باید معتقد باشند که عیسی مسیح، به این جهت بر صلیب رفته است که کفاره کشی کند. این تفسیر نادرست، از زمان صفویه به میان آمده است.
4️⃣تفسیر چهارم، تفسیری است کاملا مصلحت اندیشانه و سیاسی. بنا بر این تفسیر، امام حسین قیام کرد، برای آنکه بعدها کسانی بتوانند کنش های خود را با وقایع کربلا شبیه سازی کنند. این تفسیر در ایران معاصر بسیار رایج است. برای مثال بارها شنیده ایم که وقتی می پرسیم چرا آیت الله بروجردی در برابر رژیم شاه قیام نکرد؟ پاسخ می دهند که چون به روش امام حسن عمل کرد. و وقتی می پرسیم که چرا امام خمینی قیام کرد؟ پاسخ می دهند که زیرا به روش امام حسین عمل کرده است. پس هر دوی این اعمال و رویه ها صحیح است. اما این شیوه، صرفا سبب می شود که از تبیین های دقیق علمی، سیاسی و تاریخی شانه خالی کنیم.این نحوه ی تحلیل، مانند آن است که کسی بگوید: مصطفی، تو چرا انقدر زشتی؟ و من پاسخ دهم که سقراط را می شناسی؟ من شباهت به سقراط دارم. در این پاسخ، من به حکمت و شیوه ی تعمق و تحلیل و قانون دوستی و سایر خصایل سقراط کاری ندارم. بلکه تنها می گویم که من زشتم و در نظر بگیرید که بزرگانی نیز در تاریخ زشت بوده اند. اما اگر سقراط بودنِ سقراط، به جهت زشتی اش بود، ما سقراط های بسیاری در تاریخ داشته ایم.
🔻چنان که واضح است، چه ما این تفسیرها را درست بدانیم و چه نادرست، هیچ درس آموزنده ای در آنان وجود ندارد.برای آنکه ما از واقعه عاشورا درس بیاموزیم و آن قیام را، صرفا به عنوان یک مورخ مطالعه نکنیم، لازم است سه مرحله را پشت سر بگذاریم.
1️⃣مرحله اول، توصیف واقعه است. یعنی در ابتدا باید بدانیم که در سال 61 هجری، واقعا چه رخ داده است. اما صرف توصیف واقعه، درس آموزی نخواهد داشت.
2️⃣مرحله دوم آن است که پس از این توصیف، ببینم آن واقعه، به چه علت رخ داده است و واقعه را تبیین کنیم. برای مثال در نظر بگیرید که من بگویم پسر من در کنکور قبول شده است. شما از این دانسته، نمی توانید درس آموزی کنید. اما اگر بگویم علت قبول شدن پسر من در کنکور فلان چیز بوده است، دیگر می توان از آن درس آموخت. پس در مورد ائمه هم باید گفت که چرا امام حسن صلح کرد و چرا امام حسین تا زمان زنده بودن معاویه به این صلح ادامه داد اما پس از آن، از صلح سر باز زد.
3️⃣پس از توصیف و تبیین، به مرحله سوم می رسیم که استنباطِ توصیه و تجویز است. از طریق این توصیه هاست که میتوان فهمید در شرایط کنونی، چه کاری را باید انجام داد. در این صورت است که می توان گفت ما داریم از امام حسین پیروی می کنیم.
🔻اما در مورد واقعه کربلا، ما در هر سه مرحله دچار مشکل هستیم.
1️⃣اولا چنان که مورخان گفته اند، واقعه کربلا بسیار مبهم تر از چیزی است که امروزه گفته می شود. امروزه به نظر می رسد که تمام وقایع پیش آمده در این واقعه، با جزئیات فراوان در دست است و گویی با هزاران دوربین فیلم برداری، ضبط شده است؛ به طوری که حتی صحنه های وداع، حالات چهره، حرکت سر و بسیاری از جزئیات دیگر هم موجود است.
(ادامه)👇👇👇
(ادامه)👇👇👇
🔻اما باید توجه داشت که با دستور عمر، در زمان خلافتش و تا یک قرن پس از آن، کتابت ممنوع بود. زیرا می پنداشتند که «کتاب خداوند برای ما کافی است». علاوه بر آن، تعداد کسانی که خواندن و نوشتن بلد بودند هم در آن زمان بسیار کم بود. پس مسلمات واقعه کربلا، بسیار اندک است.
2️⃣مشکل دوم آن است که بسیاری، در تصویر این واقعه، آن را به سود خود در می آورند. در این میان، مورخان معدودی سعی کرده اند وقایع را به نحو معقول بازخوانی کنند، اما عموما به عنوان افراد منحرف و کج اندیش طرد شده اند. همچنین علمای ما، توصیف راویان غیرشیعه را نمی پذیرند اما اتفاقا هرچه تنوع راویان بیشتر باشد، سخن معتبرتر خواهد بود. درواقع در تاریخ، تعداد راویان، به اندازه تنوع آنها مهم نیست. زیرا هرچه تنوع بیشتر شود، امکان نفع مشترک و غرض ورزی پایین می آید. آنچه ذکر شد، تنها چند مورد از موانعی است که در مقام توصیف قیام کربلا وجود دارند.
🔻اما فرض کنید که ما توصیف کامل را در دست داریم و اکنون می خواهیم به تبیین و توضیح علت ماجرا بپردازیم. در اینجا هم موانعی وجود دارد.
1️⃣نخست آنکه باید بدانیم تبیین، نیازمند دلیل است. یکی از بزرگترین مشکلات ما در باب تبیین واقعه کربلا، تکرار تبیین های بی دلیل است. و این تبیین ها در زمان صفویه به اوج خود رسید. صفویه از تشیعی که ناب و پاک و پاکیزه بود، برای تثبیت قدرت خود استفاده کرد و آن را آلود.
2️⃣مشکل دوم آن است که در تبیین نمی توان از نظریه ی «نور واحد بودن ائمه» استفاده کرد. بسیاری از افراد، در جواب این سوال که چرا امام حسن جنگ نکرد، می گویند اگر او در زمان امام حسین بود جنگ می کرد و برعکس. زیرا ائمه اطهار، نور واحدند. اگر این آموزه صحیح باشد، بدان معنا نیست که هیچ اختلافی میان امامان وجود نداشته و علایق شخصی، ذوق و سلیقه زیبایی شناختی آنان و شیوه سیاست ورزی شان هم یکسان بوده است. نور واحد بودن، تفاوت بین آدمیان را رد نمی کند. این تفاوت ها، در زندگی ائمه و شیوه مراوده آنان با حاکمان زمان خود نیز مشخص است.
3️⃣نکته بعدی آن است که باید دانست هدف با نتیجه متفاوت است. اگر فردی کاری را انجام داد و به نتیجه ای انجامید، نمی توان مدعی شد که هدفِ فرد، هم همان نتیجه ی بدست آمده بوده است. لزوما هدف بر نتیجه انطباق ندارد و نمی توان از نتیجه کار کسی، هدف او را استنتاج کرد و یا از هدف او، نتیجه عملش را دریافت.از آنکه نتیجه کار امام حسین در واقعه کربلا، الف بوده، نمی توان نتیجه گرفت که هدف آن حضرت هم، الف بوده است. این تمایز را در همه موارد می توان دید. مگر پیامبر اسلام در بسیاری از جنگ ها شکست نخوردند؟ اما ایشان به هدف پیروزی در آن جنگ ها شرکت کرده اند.
4️⃣مسئله دیگر، رویکرد ما به این واقعه است. در اسلام و در میان متکلمان سنی، دو شاخه پدید آمده است: اشاعره و معتزله. اختلافِ مهمِ میان این دو جریان، در نسبتی است که میان خداوند و اخلاق برقرار می دانند. معتزله معتقدند که خداوند کاری را انجام می دهد که خوب است. در برابر، اشاعره می گویند کاری خوب است که خداوند انجام می دهد.معتزله معتقدند انسان، بدون کمک خدا و پیغمبران و صرفا به واسطه ی عقل خود، می تواند خوبی و بدی را از هم تمیز دهد. اما اشاعره بر این باورند که اگر خداوند و پیامبرانش نبودند، ما نمی توانستیم کارهای خوب و بد را تشخیص دهیم. معتقدین به این رویکرد، تصریح می کنند که اگر در قیامت خدا سلمان را به جهنم و ابوجهل را به بهشت برد، می فهمیم کار خوب همین بوده است.
🔻ما شیعیان در این مسئله و بسیاری از مسائل دیگر، حق را به معتزله دادیم و کلام ما بیشتر معتزلی است تا اشعری. اما همانطور که استاد مطهری ذکر کرده اند، ما به ظاهر معتزلی هستیم، اما در باطن، چنان رفتار می کنیم که گویا عقل بشر خوب و بد را تشخیص نمی دهد.سخن شهید مطهری در باب نسبت ما با خداوند است و من می خواهم این را در مورد نسبت ما با ائمه نیز تعمیم دهم. به باور من، ما شیعیان، نسبت به ائمه مان هم اشعری هستیم. زیرا برای مثال می گوییم هر کاری که امام حسین انجام داده است، چون او انجام داده، خوب است؛ نه آنکه کار چون خوب بود، امام حسین انجام داد. این تلقیِ اشعری مآبانه، سبب می شود که ما وقتی نقلی از زندگی ائمه می شنویم، نپرسیم چرا ایشان چنین کرده اند. زیرا صرفا چون چنین کرده اند، پس خوب است. اما برای درس آموزی، باید به دنبال این «چرایی ها» بود.
🍏مصطفی ملکیان،سخنرانی روز عاشورا،بنیاد زینب،سال 93
@mostafamalekian
✍گفتمان تفكيكيها، گفتمان ارعاب و مرعوب كردن است.
🈯️محسن آزموده
✅هجمه عليه فلسفه، چنان كه در گفت وگوي حاضر تاكيد مي شود، عمري به درازناي خود اين شاخه از معرفت بشري دارد، به دلايل و انحاي گوناگون. داستان فلسفه در فرهنگ و تمدن ما نيز از اين مخالفت ها و ستيزها مبرا نبوده است. مكتب تفكيك، جرياني معرفتي در يك صد سال اخير است كه با ادعاي تمايزگذاري ميان فلسفه و عرفان و دين به مخالفت صريح با فلسفه مي پردازد و آن را دست كم در شناخت معارف ديني ناتوان مي داند. به روايت استاد محمدرضا حكيمي، انديشمند معاصر ايراني و از پيروان اين مكتب، سرسلسه دار تفكيكي ها محمدمهدي غروي اصفهاني، مشهور به ميرزا مهدي اصفهاني از فقهاي اصولي معاصر شيعه است و نام هايي چون شيخ مجتبي قزويني، سيدموسي زرآبادي، ميرزا جواد تهراني، شيخ محمود حلبي و... از پيروان اين مكتب هستند. تفكيكي ها چه مي گويند؟ علت مخالفت شان با فلسفه چيست؟ چه دلايلي براي ادعاي خود عرضه مي كنند؟ آيا امروز نيز در ميان ما حضور دارند؟ نسبت تفكيكي هاي جديد با نسل هاي پيشين در چيست؟
سيدحسن اسلامي اردكاني، استاد تمام فلسفه و مدير گروه فلسفه اخلاق دانشگاه اديان و مذاهب، سال هاست كه به نقد و رويارويي با انديشه هاي تفكيكي مشغول است و اخيرا نيز مجموعه اي از مقالات و گفتارهايش در اين زمينه در كتابي با عنوان «سوداي تفكيك» از سوي نشر كرگدن منتشر شده است. به همين مناسبت كوشيديم پرسش هاي فوق را با او در ميان بگذاريم.
ادامه در سایت پژوهشکده مطالعه کنید
http://yon.ir/O3LRq
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام |#سید_حسن_اسلامی|#مکتب_تفکیک