eitaa logo
سبک زندگی اسلامی
18.8هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
865 ویدیو
23 فایل
کانال آموزشی موسسه فرهنگی سریر ققنوس ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست ارتباط برای: ✔️تنظیم وقت #مشاوره و #تست ها ✔️ فروش فایل و کتاب ✔️همکاری اشتغال ادمین👇 @Phoenixadmin 🔴نقل مطالب بدون آدرس و لینک و نام مولف،جایز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
💠گنج حکمت ✨️اصل خویش✨️ وقتی بافنده‌ای به مقام وزیری رسیده بود. هر روز صبح زود از خواب بیدار می‌شد و کلید برمی‌داشت و در خانه‌ای را باز می‌کرد و ساعتی را تنها آنجا می‌ماند. سپس بیرون می‌آمد و پیش پادشاه می‌رفت. به پادشاه خبر دادند که وزیر این کار را انجام می‌دهد. برای پادشاه سوال پیش آمد که چرا این کار را انجام می‌دهد و در آن خانه چیست؟ ناگهان روزی پادشاه بعد از وزیر وارد آن خانه شد. گودالی را در آن خانه دید که برای بافندگی بود. وزیر را دید پایش را درون گودال فروکرده است. پادشاه به او گفت این چیست و چرا این کار را انجام می‌دهی؟ وزیر گفت: این مقامی که اکنون برای من است همه از پادشاهی چون شما است. من هر روز گذشته خودم را به یاد می‌آورم تا به اشتباه نیفتم و راه نادرستی را در پیش نگیرم. امیر انگشتری از انگشت بیرون کرد و گفت بگیر و در انگشت کن. تاکنون وزیر بودی، اکنون امیری! ✅ موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
💠گنج حکمت تفکر مثبت ➕️ روزی استادی وارد کلاس شد و از دانشجویان خواست برای یک آزمون برنامه ریزی نشده آماده شوند. استاد برگه های امتحان را برعکس روی میزها گذاشت و از دانشجویان خواست برگه ها را برگردانند. دانشجویان متعجبانه دیدند که هیچ سوالی در برگه نیست و فقط یک نقطه سیاه در مرکز آن است. استاد که آنها را متعجب دید گفت: درباره آنچه می بینید بنویسید. دانشجوها شروع به نوشتن کردند. بعد از اتمام زمان، استاد برگه ها را گرفت و با صدای بلند شروع به خواندن کرد. همه آنها بدون استثنا نقطه سیاه و موقعیت آن را در صفحه توصیف کرده بودند. خواندن همه برگه ها که تمام شد استاد شروع به توضیح دادن کرد و اینکه هدف من از امتحان این بود که شما موضوعی برای تفکر داشته باشید. هیچ یک از شما درباره قسمت سفید کاغذ چیزی ننوشته بودید، همه توجهات به نقطه سیاه بود. درست مانند زندگی واقعی که همیشه اصرار به تمرکز روی نقطه های سیاه زندگی داریم، بی پولی، بیماری، مشکلات در روابط با دیگران، ناامیدی، در حالیکه اینها در مقایسه با داشته هایمان بسیار کوچکند اما ما اجازه می دهیم ذهن ما را آلوده کنند. ✅ موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
💠گنج حکمت 📝خاطره ای به نقل از فرزند استاد فاطمي نيا زماني كه ازدواج كردم ، هديه اي كه پدرم به من دادند تابلويي بود كه خودشان به عربي برايم نوشته بودند و مضمونش اين بود: "بپرهيز از به كسي جزخدا ياوري ندارد" اين كلامي است كه امام حسين (ع) در لحظات آخر حيات مباركشان بيان كردند. بعدها يكي از علماء اين تابلو را مشاهده كردند و فرمودند كه حاج اقا (استادفاطمي نيا) اين را اشاره به همسر فرزندشان نوشته اند تا هميشه در ذهن او باشد زمانيكه يك زن تمام داشته اش را به شوهر مي آورد ، بايد بدانيم جز خداوند ياوري ندارد و نبايد به اين زن حتي گفته شود " بالاي چشمت ابروست!" و اگر به زن کردیم ، وارد جنگ با خدا شده ايم ! ☀️خداوند در هيچ چيز شتاب نميكند مگر ياري مظلومان! ✅ موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
💠گنج حکمت شبلی و کودکان شبلی عارف معروف به مسجدی رفت که دو رکعت نماز بخواند. در آن مسجد کودکان درس می‌خواندند و وقت نان خوردن کودکان بود. دو کودک نزدیک شبلی نشسته بودند؛ یکی پسر ثروتمندی بود و دیگری پسر فقیری. در زنبیل پسر ثروتمند پاره‌ای حلوا بود و در زنبیل پسر فقیر نان خشک. پسر فقیر از او حلوا می‌خواست. آن کودک می‌گفت: اگر خواهی که پاره‌ای حلوا به تو دهم، سگ من باش و چون سگان بانگ کن. آن بیچاره بانگ سگ کرد و پسر ثروتمند پاره‌ای حلوا بدو می‌داد. باز دیگر باره بانگ می‌کرد و پاره‌ای دیگر می‌گرفت. همچنین بانگ می‌کرد و حلوا می‌گرفت. شبلی در آنان می‌نگریست و می‌گریست. کسی از او پرسید: ای شیخ تو را چه رسیده است که گریان شده‌ای؟ شبلی گفت: نگاه کنید که به مردم چه رسانَد؟ اگر آن کودک بدان نان تهی قناعت می‌کرد و طمع از حلوای او برمی‌داشت، سگ همچون خویشتنی نمی‌شد. ✅ موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
💠گنج حکمت آیت الله نجابت می فرمودند: " در سفری که آیت الله شهید دستغیب به همدان داشتند، یک عبا برای آقا(مرحوم انصاری همدانی) هدیه برده و آنرا روی طاقچه اتاق گذاشته بودند. سال دیگر که دوباره به همدان می روند، می بینند آن عبا درست در همان جایی است که خودشان گذاشته بودند. می پرسند : آقا عبا اندازه تان نبود؟ به درد نمی خورد؟ می فرمایند : شما که نگفتی این را برای من آوردی، مطمئن نبودم برای من است." تا این اندازه مقید به شرع بودند. 📙 کتاب سوخته ، ص ۶۰ ✅ موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
💠گنج حکمت رسول خدا صلى الله عليه و آله با جمعى از ياران از مدينه خارج شدند، هوا به شدّت گرم بود، فرمودند: در مقابل خود چه مى بينيد؟ عرضه داشتند: جز يك شبح چيزى به نظر ما نمى رسد، فرمود: مردى است بيابانى، مقصدش مدينه است، در حدود شش روز است آب و نان نيافته. شتر سوار نزديك شد، حضرت به او فرمودند: كجا؟ عرضه داشت: مدينه، فرمود: براى چه؟ پاسخ داد: زياد از شخصى كه مبعوث به رسالت شده خير و خوبى شنيده ام، عاشق زيارت او هستم، بروم تا به جمال دلارايش نظر كنم، فرمود: آن كه به دنبالش هستى، منم، آيا حاضرى از بت پرستى دست بردارى؟ عرضه داشت: آرى، حضرت شهادتين را به او تلقين كرد، چون شهادتين گفت از حال رفت، نزديك بود از شتر به زمين افتد، حضرت فرمود: آرام او را از روى شتر به زمين بگذاريد، چون او را خواباندند، فرمود: آب تهيه كنيد تا غسلش دهيم، زيرا از دنيا رفت. پس از مراسم غسل و كفن همان جا قبرى آماده كردند، چون وى را دفن نمودند حضرت فرمود: چه آسان و راحت و بى رنج و زحمت به بهشت رفت! ✅ موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
💠گنج حکمت آزادگی ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻛﻴﺴﻪ ﭘﻮﻟﻰ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻏﻠﺎﻣﺎﻧﺶ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﺩﻫﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﺪﻳﻪ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﻳﺮﺩ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ. ﺑﻨﺪﻩ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻛﻴﺴﻪ ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﺁﻭﺭﺩ، ﺍﻣّﺎ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩ ﺍﻭ ﻧﭙﺬﻳﺮﻓﺖ. ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ: ﺍﻯ ﺍﺑﻮﺫﺭ! ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻛﻴﺴﻪ ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﻳﺮﻯ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﻰ ﺁﺯﺍﺩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ. ﺍﺑﻮﺫﺭ ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ ﺗﻮ ﺁﺯﺍﺩ ﻣﻰ ﺷﻮﻯ ﺍﻣّﺎ ﻣﻦ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﻡ. (۱) ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻛَﻢْ ﻣِﻦْ ﺍِﻧْﺴﺎﻥٍ ﺍِﺳْﺘَﻌْﺒَﺪَﻩُ ﺍِﺣْﺴﺎﻥٌ. ﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺍﺣﺴﺎﻥ، ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﻰ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ. (۲) منابع 📚: ۱) ﻛﺸﻜﻮل ﺷﻴﺦ ﺑﻬﺎﻳﻰ، ﺝ 1، ﺹ 310 ۲) ﻏﺮﺭﺍلحکم ✅ موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
💠گنج حکمت بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم شخصی به نام حسین مکاری می گوید: در بغداد نزد امام جواد علیه السلام رفتم. در آن زمان امام به دلیل ازدواج با ام فضل، دختر مأمون، در رفاه و آسایش ظاهری به سر می‌برد. وقتی وضعیت امام را دیدم، پیش خود گفتم این مرد دیگر هرگز به وطن خودش، مدینه، بر نمی‌گردد. امام جواد علیه السلام مدتی سر پایین انداخت، سپس سرش را بلند کرد و با چهره‌ای برافروخته فرمود: ای حسین، خوردن نان جو و نمک در کنار حرم رسول الله (مدینه) برای من محبوبتر است از وضعیتی که اکنون مرا در آن مشاهده می‌کنی. ✅ موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
💠گنج حکمت 🔹️ حکایت شیخ رجبعلی خیاط ✍ جوانی پارچه ای را نزد پیرمرد خیاط برد واز او خواست با آن پارچه کت و شلوار برایش بدوزد خیاط قبول کرد ، اجرت کار ۱۵ تومان مشخص شد و جوان چند روز بعد برای تحویل لباسش آمد و مبلغ ۱۵ تومان پرداخت کرد پیر مرد خیاط با لبخند ۵ تومان پس داد وقتی جوان علت را جویا شد گفت: ما طی نمودیم اجرت ۱۵ تومان باشد و من راضی هستم چرا ۵ تومان پس دادید ؟ پیرمرد خیاط گفت گمان میکردم این کت و شلوار یک روز و نیم کار میبرد ولی یک روزه تمام شد دستمزد من در یک روز ده تومان کافی است . این گونه میشود پیرمرد خیاطی میشود شیخ رجبعلی خیاط و حضرت امام عصر برای دیدنش به مغازه اش میرود و با او نشست و برخواست می‌کند. ✅ موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
💠گنج حکمت و گفت: از جوی‌های آب روان آواز می‌شنوی که چگونه می‌آید. چون به دریا رسد، ساکن گردد و از در آمدن و بیرون شدن او دریا را نه زیادت بود و نه نقصان. ✅ موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
💠گنج حکمت 🔷️مراقب دستت هستی...؟! 🌷یک روز در فرودگاه، شهید حاج احمد کاظمی را دیدم. ایشان بعد از احوالپرسی از من پرسیدند: حاج مرتضی دستت چطور است؟ مواظبش هستی؟ گفتم: بله یک دست مصنوعی گذاشته‌ام که به عصب‌های قطع شده دستم آسیبی نرسد و زیاد درد نکند. حاج احمد گفتند: خدا پدرت را بیامرزد این را نمی‌گويم. می‌گويم مواظبش هستی که با ماشینی، درجه‌اى، پست و مقامی تعویضش نکنی؟ سرم را به پایین انداختم و سکوت کردم. 🌷ایشان ادامه دادند: اگر یک سکه بهار آزادی در جیبت باشد و هنگام رانندگی یک مرتبه به یادت بیفتد سریعاً دستت را از فرمان برنمی‌داری و روی جیبت نمی‌گذارى که ببینی سکه سر جایش هست یا نه؟!! آیا این دستی که در راه خدا داده‌ای ارزشش به اندازه یک سکه نیست که هر شب ببینی دستت را داری، دستت چطور است؟ سر جایش هست یا با چیزی عوضش کرده‌ای؟ پس مواظب باش با چیزی عوضش نکنی. 🌹خاطره ای به یاد سردار شهید فرمانده حاج احمد کاظمی : آزاده سرافراز و جانباز قطع دست راست حاج مرتضی حاج باقری ✅ موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
💠گنج حکمت 🔹️انصاف داشته باشید ▫️خواجه‌‏اى غلامش را ميوه‌‏اى داد. غلام ميوه را گرفت و با رغبت تمام میخورد. خواجه، خوردن غلام را میديد و پيش خود گفت: كاشكى نيمه‌‏اى از آن ميوه را خود می‌‏خوردم. بدين رغبت و خوشى كه غلام، ميوه را میخورد، بايد كه شيرين و مرغوب باشد. ▫️پس به غلام گفت: يك نيمه از آن به من ده كه بس خوش میخورى. غلام نيمه‌‏اى از آن ميوه را به خواجه داد؛ اما چون خواجه قدرى از آن ميوه خورد، آن را بسيار تلخ يافت. روى در هم كشيد و غلام را عتاب كرد كه چنين ميوه‏اى را بدين تلخى، چون خوش می‌خورى. ▫️غلام گفت: اى خواجه! بس ميوه شيرين كه از دست تو گرفته‌‏ام و خورده‌‏ام. اكنون كه ميوه‌‏اى تلخ از دست تو به من رسيده است، چگونه روى در هم كشم و باز پس دهم كه شرط جوانمردى و بندگى اين نيست. صبر بر اين تلخى اندك، سپاس شيرينی‌هاى بسيارى است كه از تو ديده‌‏ام و خواهم ديد. 👌همیشه از خوبی ادمها برای خودت دیوار بساز، هر وقت در حق تو بدی کردند فقط یک اجر از دیوار بردار، بی انصافیست اگر دیوار را خراب کنی !!!. ✅ موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7