🔼 همهچیز درباره فرمانده
«لشکر ۱۰ حضرت سیدالشهداء علیه السلام »
زمانی که پاسداران درجهدار شدند حاجعلی فضلی، چون فرمانده لشکر بود از همان ابتدا درجه سرتیپ تمامی گرفت.
به گزارش خبرگزاري رسا، سردار حاج علی فضلی از جمله فرماندهان دوران دفاع مقدس است که پس از جنگ هم دست از جهاد و مبارزه برای خدا برنداشت و نمیدارد. «حاج علی فضلی» علیرغم سبک زندگی نظامیای که دارد اما بسیار خوش برخورد و گرم با مخاطبان خود برخورد میکند. سردار علی فضلی در فتنه های مختلف نیز با مدیریتهای به جا و درستش توانسته جلوی بسیاری از خسرانها را در جامعه بگیرد.
این فرمانده دوران دفاع مقدس اکنون مدتی است بر اثر بیماری ناشی از جراحات جنگ در بستر است. به همین علت فرصت را مغتنم شمردیم تا با دوستان و همرزمانش در مورد شخصیت او صحبت کنیم. در گفت وگو با «اکبر عاطفی» از همرزمان حاج علی سعی شده تا با زوایای دیگری از اخلاق این سردار رشید اسلام آشنا شویم.
« ۱ »
ادامه دارد...
http://eitaa.com/photo_430
🔼 از سمت راست تصویر:
سردار حاج علی فضلی
برادر حاج اکبر عاطفی
🌹 شهید مصطفی زواره ای
حاج علی فضلی پنجمین فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا
وقتی جنگ و درگیری در غرب کشور و سر پل ذهاب آغاز شد من به همراه تعدادی از دوستان همراه شهید محمد بروجردی عازم غرب شدیم و تا پایان درگیری ها بین تهران و آن مناطق در حال رفت و آمد بودیم.
همان ایام جنگ در جبهه جنوب نیز بالا گرفته بود و می رفت که عملیات فتح المبین آغاز شود. تیپ های سپاه رفته رفته در حال شکل گرفتن بود و تیپ 27 محمد رسول الله(ص) متشکل از رزمندگان تهران به فرماندهی حاج احمد متوسلیان، شهید همت و شهید شهبازی در پادگان دو کوهه تشکیل شد. مدتی بعد عملیات فتح المبین با موفقیت انجام شد و پس از آن تصمیم فرماندهان سپاه بر این شد تیپ دیگری از بچه های تهران تشکیل شود به نام لشکر 10 سید الشهدا(ع) که حکمش به نام شهید محسن وزوایی زده شد.
اما با توجه به اینکه عملیات الی بیت المقدس که منجر به فتح خرمشهر شد، در پیش بود حاج احمد متوسلیان فرمانده لشکر 27 با فرماندهان تهران رایزنی کرد که فعلا تیپ 10 سیدالشهدا(ع) تشکیل نشود، بگذارید بعد از عملیات الی بیت المقدس.
در همین عملیات و پس از فتح خرمشهر محسن وزوایی به شهادت رسید و حکم فرماندهی تیپ 10 سیدالشهدا(ع) به نام شهید علیرضا موحد دانش خورد. در واقع اگر چه اولین حکم به نام شهید وزوایی زده شد اما اولین فرمانده عملا شهید موحد دانش بود.
« ۲ »
ادامه دارد...
http://eitaa.com/photo_430
🔼 رزمندگان لشکر ده حضرت سیدالشهدا علیه السلام
بعد از شهید رستگار، محمد خزایی فرمانده تیپ شد و تا اواخر سال 63 فرماندهی را بر عهده داشت. او نیز از تیپ جدا شد و قرعه پنجمین فرمانده تیپ 10 سیدالشهدا (ع) به نام «سردار علی فضلی» که موضوع صحبت ما نیز پیرامون این شخصیت بزرگوار است، افتاد. آن زمان من فرمانده گردان زهیر تیپ بودم و وصف او را قبل از دیدنش شنیده بودم.
*از من خواستند فرمانده شوم
حاج علی فضلی اصلیتش برای تویسرکان همدان است و در سن جوانی با شروع جنگ به آبادان می آید تا به مقاومت مردمی آنجا کمک کند. همچنین در منطقه خوزستان و گچساران هم حضور می یابد و همراه حسین دقیقی، شهید موحد دانش می رود تا در برقراری امنیت این منطقه نفتخیز کمک کند.
« ۳ »
ادامه دارد...
http://eitaa.com/photo_430
تیپی در همان منطقه گچساران تشکیل میشود به نام المهدی که حاجعلی فضلی فرمانده اش می شود و در عملیات فتح المبین هم شرکت می کنند. تا اینجا خبر داشتم کجا بوده و چه کرده اما پس از این عملیات دیگر از او خبر نداشتم و نمیدانم کجا رفته.
این خاطره ای که میگویم مربوط است به اوایل سال 64. من آن زمان در لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بودم تا شهادت کاظم رستگار که محمد خزایی فرمانده شد. یک روز به همراه تعدادی از دوستان در ساختمان سپاه تهران نشسته بودیم که حاجعلی فضلی را دیدیم. بعد از سلام و احوالپرسی علت حضورش در آنجا را جویا شدیم، گفت از من خواسته اند فرماندهی تیپ 10 سیدالشهدا(ع) را بر عهده بگیرم. آقای خزاعی میخواست از تیپ کنار برود. از فرماندهانی که در تیپ سیدالشهدا(ع) مانده بودند به تعداد انگشتان دست بود. همانجا با حاجعلی فضلی صحبت کردیم و قرار شد تعدادی از دوستان دیگر را هم جمع کنیم تا فرماندهی او اعلام شود. چند روز بعد در مسجد پادگان ولیعصر تهران که در خیابان شریعتی است بچه ها جمع شدند و حاج علی فضلی به عنوان فرمانده تیپ معرفی شد.
« ۴ »
ادامه دارد...
http://eitaa.com/photo_430
🔼 بوسه فرمانده کل سپاه به دستان سردار فضلی
*داستان های پادگان دوکوهه
از روزی که حاج علی معرفی شد، بنده این توفیق را داشتم که حدود 20 روز همراهش به بخشهای مختلف تیپ در پادگان دوکوهه سر بزنم. با او بودم تا زمانی که حاجعلی نسبت به مکانها و محل استقرار گردانها آشنا شد. استقرار اولیه ما در پادگان دوکوهه خوزستان بود، جایی که خودش داستانهایی دارد و چه شهدایی را به خود دیده است.
به دلیل اتفاقاتی که پیش از آمدن سردار فضلی در تیپ 10 سیدالشهدا(ع) افتاده بود، تیپ از رفتن به عملیات ها کنار گذاشته شده بود. حاج علی با آمدنش خیلی سریع تیپ را آماده کرد و عملیاتی را در منطقه فکه انجام دادیم. این عملیات حدوداً 15 روز برای کارهای اطلاعات عملیات طول کشید. در کمتر از دو روز بعد از آن عملیاتی انجام شد با نام عاشورای 3 که موجب شد تیپ هم در نگاه فرماندهان داخل و هم نیروهای عراقی مجدد با فرماندهی حاج علی به عنوان یک قوه عملیاتی دیده شود.
آمدن سردار فضلی همزمان بود با آماده سازی عملیاتی به نام والفجر 8. قرار بود در فاو و جزیره ام الرصاص عملیات شود. من فرمانده گردان زهیر ایشان بودم و روابط نزدیکی با هم داشتیم. برای توجیه مانورها و جلساتی که پیش از عملیات گذاشته میشد با هم بودیم. قرار شد یک تیپ از مشهد به فرماندهی محمدباقر قالیباف و یک تیپ هم از یزد همراه ما یک شب قبل از عملیات اصلی، 22 بهمن سال 64 در جزیره ام الرصاص عملیات فریبی را انجام دهیم. برادران ارتش هم در کنار ما بودند.
« ۵ »
ادامه دارد...
http://eitaa.com/photo_430
شناسایی و کسب اطلاعات از جزایر همجوار و عبور از رودخانه کارون و اروند کار بسیار دشواری بود که نیروهای عملیاتی نگران بودند نکند ابعادی از توانمندیهای دشمن برای آنها ناشناس بماند. مسؤول اطلاعات لشکر 10 شهید کیان غلامپور این شیر میدان جنگ در صحنه جبهههای حق علیه باطل با تعدادی از دوستان اطلاعاتی از جزیره میآمد، خود حاجعلی فضلی حساسیت زیادی نسبت به این موضوع پیدا کرده بود زیرا گردانها باید از رودخانه عبور میکردند و وارد جزیره ام الرصاص میشدند. باید دشمن را از این جزیره پاکسازی میکردند و دو تیپ سمت چپ و راست ما الحاق میشد. دو جزیره که بعد از جزیره ام الرصاص به نام امالباقی شرقی و غربی باید به تصرف نیروها در میآمد. قبل از این هم باید یک گروهان غواص آموزش میدید به فرماندهی آقای خادمحسینی که آنها خطشکن بودند، یعنی ابتدا غواصها باید از خط عبور میکردند، از اروند عبور میکردند، خط اول دشمن را منهدم میکردند و وارد جزیره ام الرصاص میشدند.
« ۶ »
ادامه دارد...
http://eitaa.com/photo_430
🔼از سمت چپ تصویر:
🌹شهید حاج قاسم سلیمانی
سردار حاج علی فضلی
سردار محمد باقری
*عملیات فریب جواب داد
حاجعلی فضلی با اینکه خودش از مجروحان سخت عملیاتها بود و بدنش چند بار به شدت مجروح شده بود و از نظر جسمانی نباید خیلی تلاش میکرد، اما دائم در رفت و آمد بود. از اهواز به جبهه آبادان و خرمشهر میرفت که نزدیک منطقه باشد و آموزش بچههای غواص را نیز نظارت کند. همزمان اطلاعات نیروهای اطلاعاتی را هم بگیرد، یا اینکه بررسی کند جزر و مد آب و سرعت آن برای عملیات چقدر است. مجموعا سه چهار ماه برای عملیات ام الرصاص تلاش کردیم، چه کسانی که قرار بود عملیات فاو را انجام دهند و چه ما که میخواستیم عملیات فریب را انجام دهیم.
یک شب پیش از عملیات فاو ما در جزیره ام الرصاص عملیات کردیم و وارد جزیره شدیم همان تقریبا شب یا صبح آن، بچههایی که قرار بود به شهر فاو بروند، مسجد فاو را به تصرف درآوردند. عملیات فریب تیپ سیدالشهدا، تیپ امام رضا (ع) و تیپ الغدیر یزد واقعاً جواب داد و تمام حواس و امکانات دشمن را به خود جلب کرد. دشمن احساس میکرد در فاو عملیاتی انجام نمیشود بنابر این عملیات ما موفق بود و دستور ادامه عملیات بیش از آن به ما داده نشد. آمدیم عقب و خط پدافندی را تأمین کردیم و رفتیم که به دوستانمان در عملیات فاو بپیوندیم.
« ۷ »
ادامه دارد...
http://eitaa.com/photo_430