eitaa logo
پیچَکِ‌قَلَمْ🍃
195 دنبال‌کننده
272 عکس
36 ویدیو
1 فایل
نیاز ساده‌ی من شنیدن صدای تو بود. تو دریغ کردی و من نوشتم... با من هم کلام بشید👈 @M5566M
مشاهده در ایتا
دانلود
17.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جان ناقابلی دارم که حاضرم برای حق و حقیقتی که شما از آن می‌گویید، فدا کنم حضرت عشق ❤️ @pichakeghalam
خواب دیدم دارم روزشمار جنگ را می‌نویسم، در حالی‌که شش روز‌ گذشته و من همه‌ی روزهای قبل را جا مانده ام! عیبی ندارد.خوابم را به فال نیک می‌گیرم. من، آدم نشانه‌ها و تلنگرهای گاه و بی‌گاهم ششمین روز جنگ، دقیقا همان روزی‌است که امامم از پشت قاب من را مخاطب کلمه‌هاش قرار داد و گفت: محزون نباش... بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم @pichakeghalam
پیچَکِ‌قَلَمْ🍃
ششمین روز بود امروز آقا. راستش توی این شش روز توی زندگی ما خیلی چیزها عوض شده! این‌ها را شاید روزهای بعد بیشتر برایتان تعریف کنم. من به هرچیزی که فکرش را بکنید فکر کرده‌ام این چند روز. از علت پیدایش زمین و آدم و خودم گرفته تا چشم‌های لرزان آدم‌های شهر. دست خودم نیست آقا! من هیچ‌وقت جنگ را این‌قدر از نزدیک ندیده بودم. ندیده بودم چون توی همه‌ی این سال‌ها طعم شیرین امنیت مثل هوا برایم عادت بود! حالا این را نمی‌گویم که یک‌وقت خدا نکرده خیال کنید دلم برای امنیت و جان خودم و بچه‌ها لرزیده؛ نه! همه‌ی ما فدای سلامتی وجود نازنین شما! اما آقا راستش من دلم برای در و دیوار این سرزمین بدجور لرزیده! برای مردمک‌های نگران همین مردم که شاید تا هفته‌ی پیش بد و بیراه از دهانشان نمی‌افتاد. شش روز گذشته و من با هرشب بیداری، دلم شور ایرانم را می‌زند. دلم شورِ خیلی چیزها را زده این چند روز. اما راستش دارم به در و دیوار می‌زنم که نگویم...همه‌ی دغدغه‌ام...فقط شمایید! من به شما بیشتر از هرچیز و هرکسی فکر کرده‌ام. هی طول و عرض خانه را بالا و پایین رفته‌ام و به همه‌ی توصیه‌های چندساله‌ی شما فکر کرده‌ام. به اینکه کتابم را اگر بتوانم بنویسم لابد ته دلتان کمی ذوق می‌نشانم. از شما چه پنهان دیروز از تصور آن لبخندی که بعد از دیدن کتابم به لب می‌آورید با آن حال خراب نشستم و چند صفحه نوشتم! تمام این شش روز، اگر بلند شدم و دستی به خانه کشیدم و دل بچه‌ها را آرام کردم نذر سلامتی شما بوده. می‌دانید آقا؟! سنگر من، جبهه‌ی من، زیادی کوچک است. اما من همه‌ی در و دیوار آن را، با همه‌ی دلواپسی‌هام با همه‌ی دل‌لرزه‌هام به نام شما آویزان کرده‌ام! @pichakeghalam
روز هفتم هم تمام شد آقا. چیزی از اذان صبح نگذشته بود که جنگنده‌ی دشمن از بالای سر خانه‌‌مان رد شد. پلک‌هام تازه سنگین شده بود و وسط خلسه‌ی خواب و بیداری باورش نکردم. به گمانم هیچکدام از مردم شهرم باورش نکردند. آن‌قدر که خودش هم خودش را باور نکرد و تا دو سه تا تکه پرت کرد به آن محل خیلی خاص، جانش درآمد و هزار تکه شد! امروز رفتیم مهمانی و مثل همه‌ی مهمانی‌های قبل از جنگ از هر دری سخنی و خنده‌ای و ... تنها فرقی که داشت این بود که اسم چندتا عزیز وسط تعریف‌هایمان تکرار می‌شد و چیزی توی گلویمان ورم می‌کرد و تا بخواهد به اشک برسد قورتش می‌دادیم. و این‌که تهِ خوش و بش‌ها به یک سوره‌ی فتح دسته جمعی برای پیروزی رزمنده‌ها و سلامتی شما ختم شد. آخرشب به قصه‌ی مباهله گذشت و به ذوق بچه‌ها از داشتن محبت اهل بیت. ما امروز به توصیه‌ی پدرانه‌ی شما به زندگی عادی ادامه دادیم آقا. خیالتان راحت آقا. ما لابه‌لای این همین زندگی عادی حواسمان به همه چیز هست! @pichakeghalam
امشب برای سلامتی آقا ویژه دعا کنیم صدقه هم فراموش نشه
یک هفته از پرکشیدن مظلومانه‌ی سردارهامون گذشته. هنوز نشده براشون مجلس بگیریم و عزاداری کنیم و اونقدر توی سینه بکوبیم بلکه این قلب الو گرفته یک‌ذره آروم بگیره! من حتی نتونستم توی سینیِ عاقبت‌به‌خیرم چندتا کاپ حلوای فاتحه‌ای بذارم و توی کوچه خیابون پخش کنم! همه‌ی این کارها رو گذاشتم برای روزهای بعد از نابودی اسرائیل ان‌شاالله! اما، هرچی هم که بغضم‌و خفه کنم، نمیتونم روزی هزار بار به زبون نیارم که چقدررررر دوستتون دارم سردارهای همه‌چیز تمامِ ایرانم! و چقدررررر بیشتر و بیشتر دوستت دارم سردار حاجی‌زاده‌ی عزیززززززم❤️🖤 @pichakeghalam
ماشاالله به این جمعیت واقعا مردم دیگه نه دین‌و قبول دارن نه جمهوری اسلامی رو😁 @pichakeghalam
همین مادربزرگمون با دعا و عصاش طومار اسرائیل‌و پیچید😊 @pichakeghalam
به جای دیشب👇