داستان دنباله دار پیک خانواده
#تجربه_ازدواج_من
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#حرف_مردم
#قسمت_دوم
من توی دوران عقد همچنان مدرسه میرفتم ولی مجبور شدم مدرسه مو عوض کنم، بعد از عروسی هم مدرسه میرفتم و کلاس دهم بودم، ازدواج مانع تحصیل نیست😁
هرچند که هم خودم هم مادرم خیلی از فاااامیل😒 و غریبه حرف شنیدیم ولی هم خودم هم مادرپدرم میدونیم که درستش این بوده و الان خیلی خوشحالم از این انتخابم🌟
نزدیکای اولین سالگرد عروسیمون، من خیلی یهویی باردار شدم🤭 موقع امتحانات خرداد سال دهم🤦🏻♀😂
هیچی دیگه، مجبور شدم سال یازدهم رو غیرحضوری بخونم و امتحان بدم و این کارو کردم😊
خلاصه گذشت بارداری خوبی داشتم و دی ۱۴۰۲ دخمل نازم زینب سادات خانوم چشم به جهان گشود😍🥳 توی ۱۷ سالگیم.
دوران سخت و در عین حال خیلی شیرینی بود. تغییرای بزرگ همیشه سختن. از قدم دخترمون، ماشینمونو عوض کردیم و برکت به زندگیمون سرازیر شد✨
آبان ۱۴۰۳، دهمین ماهگرد دخترم، متوجه شدم دوباره باردارم. توی ۱۸ سالگیم😁
درسمو دارم آروم آروم پیش میبرم و ممکنه کنکورم یه کم عقب بیفته که اصلا اشکالی نداره چون کلی اتفاق قشنگ دیگه افتاده🥰
الان ماه سوم بارداریم و ویار دارم🤒 اماااا خیییلی خدارو شکر میکنم بابت این همه لطفی که به من داشته و این همه اتفاقای قشنگ تو زندگیم رقم زده.💫
من و همسرم چون هردو خیلی جوونیم، خیلی بهتر تونستیم باهم جور بشیم و زندگیمونو بسازیم، هر چند که مردم خیلی پشتمون حرف زدن و بهمون زخم زبون زدن، اما من الحمدلله از زندگیم خیلی راضیم و در کنار همسرم و دخترم و تودلیم خیلی احساس خوشبختی میکنم.🤩
خلاصه که دعا کنین بارداری و زایمان راحتی داشته باشم و کنکورمو بدم و برم دانشگاه که میخوام دکتری مو هم بگیرم، و میگیرم انشاالله.😎
انشاالله پاقدم این یکی نی نی مون خونه دار هم بشیم.🤪😁
من از خدا کلی بچه میخوام😊که هم نسل شیعه و سادات زیاد بشه ان شاءالله، هم بچه هام همبازی داشته باشن و در آینده به داد هم برسن.✨
ازدواج به موقع ش خوبه؛ و موقع ش رو عرف تعیین نمیکنه. ببینین نظر اسلام چیه😉 ممنون که وقت گذاشتین و تجربه ی منو خوندین.
🍃⃟꯭░꯭🌱#پیک_خانواده_برتر. ۱🏴
🍃⃟꯭░꯭🌱@piek_khanewadah
داستان دنباله دار. پیک خانواده
#تجربه_ازدواج_من
#فرزندآوری
#قسمت_چهارم
هیچ وقت یادم نمیره بنگاه مارو فرستاد یه خونه ببینیم، صاحبخونه داشت تعریف کنان با ما میومد، یه دفعه وقتی داشت کلیدشو از جیبش درمیاورد گفت راستی چند تا بچه دارید؟ گفتیم چهارتا، همونجا بدون خداحافظی گذاشت و رفت. همسرم همینطوری وایساده بود، گفت شاید کلیدشو جا گذاشته. گفتم نه منظورش اینه که به شما نمیدم. اون میرفت و ما هم همینجوری دور شدنش رو نگاه می کردیم.
گذشت و از طریق گروهی که برای جلسات تفسیر قرآن استادم عضو بودم یک آگهی اجاره یه خونه دربستی کوچیک رو دیدم، محله ی خوبی نبود، بیشتر کارگاهی بود ولی مذهبی و همسایه مسجد بود، اجاره ش هم نسبت به محله ش خیلی بالا بود ولی بخاطر بچه ها مجبور بودیم، از طرفی زمان برای بیشتر گشتن نداشتیم باید جایی که بودیم تخلیه می کردیم. همونجا پسندیدیم و قولنامه کردیم.
اینجا شرایطم بهتر بود. بچه ها تجربه ی زندگی توی خونه ی حیاط دار رو پیدا کردن، یه پرستار مهربون و سادات که از الطاف ویژه ی خدا به من بود برای بچه ها پیدا کردم و از صبح تا ظهر بچه ها پیشش بودن و دردسر مهد بردن نداشتم. به بچه ها مثل یه مادربزرگ مهربون محبت می کرد. وقتی ازش تشکر می کردم، میگفت من منتی به سر شما ندارم، دارم بابت کارم از شما پول می گیرم و وظیفه مو انجام می دم. وقتی کم میآوردم، دلداریم می داد.
از اونجایی که اختلاف سنی بچه هام باهم زیاد بود، نمیخواستم فرزند پنجمم همین قدر دیر بشه. دوست داشتم اختلاف سنی شون کمتر از سه سال باشه تا هم بازی باشن و بیشتر بدرد هم بخورن، دوره های پاکسازی بدن و آمادگی معنوی برای بارداری رو مجازی شرکت کردم، دخترمم یک سال و نه ماهگی از شیر گرفتم، می خواستم ماه رمضان اقدام کنیم. ولی ماه شعبان بود که خدا خودش صلاح دونسته بود، الان وقتشه و من خبر نداشتم، یه شب زنداداشم گفت خواب دیدم بارداری😅 همون شب رفتیم بیبی چک گرفتیم و دیدم بله😍
من بودم و ترس گفتنش به خانواده ام😄
صبر کردم یک ماهی بگذره تا کم کم آماده بشن، تعطیلات عید بود که به شهرمون رفته بودم که متوجه شدم خواهرم هم بارداره😍همونجا تصمیم گرفتم تا فعلاً به کسی چیزی نگیم که مادرم نگران نشه. حالا منی که کوچکترین چیزی رو به مامان و آبجیم می گفتم حالا باید رازداری می کردم.
آبجیم دو هفته جلوتر از من بود و من دو ماه بعد بهش گفتم که تازه ست. مادرم هم همون موقع کم کم فهمید. خیلی دعوام نکرد مثل چهارمی ولی میگفت صبر میکردی بهتر بود ولی پدرم هر چقدر که در توان داشت سرزنشم کرد. تا چند روز از حرفاش سر درد داشتم ولی کم کم فراموشش کردم.
خیلی هم خودمو درگیر سونو و آزمایش نکردم،چون سر چهارمی برای نتیجه اشتباه ان تی، یه مدت استرس داشتم.
کم کم موعد پایان قرار داد اجاره مون داشت می رسید و باید پول مستاجر مون جور میکردیم بدیم بهش. اونم با اینکه خودش بد حساب بود مدام ما رو برای گرفتن پولش تحت فشار میذاشت. پولی که خودش توی سه قسط داده بود، قبل از تخلیه ی خونه ازمون می خواست.
ماشین مون فروختیم، با سختی فراوان پولشو دادیم، صاحبخونه خودمون هم تا جایی که تونست بهمون سخت گرفت برای تحویل خونه ش و پس دادن پول پیش مون، ولی گذشت.
دست تنها با بچه ی پوشکی بهونه گیر، خونه رو تمیز کردم، همسرمم طبق معمول ماموریت بود. مادرم چند روزی اومدن کمک مون و بعد از برگشتن همسرم وسط امتحانای بچه ها اسباب کشی کردیم. واقعا توی این روزای سخته که آدم اطرافیانش می شناسه. خواهرم هم با اینکه خودش باردار بود و کارمند، خیلی بیش از حد توانش هوامو داشت، خدا عوضشو بهش بده.
یک ماهی طول کشید تا تمام کارهای خونه تموم بشه. بعدش تازه رفتم درمانگاه محل مون و تحت نظر قرار گرفتم. ماه هشت بودم که دکترم از روی صدای قلب بچه گفتن بند ناف دور گردن بچه ست، خیلی نگران شدیم ولی خب راهی هم نداشت، دیگه با اون همه فعالیتی که من داشتم، همین میشد دیگه.
کلا اصلا در هیچ شرایطی اهل استراحت مطلق و ناز کردن نیستم، واقعا دوست ندارم😅 خدا هم خودش هوامو داره، اینطوری خودم هم شادترم. خواهرمم همینطوره، به لطف خدا اهل ناله نیستیم.
دنبال مرخصی زایمانم رفتم و تا مهر سال بعد خیالم راحته. آخرای شهریور دختر ناز خواهرم دنیا اومد، وقتی رفتم بهش سر بزنم اونا خیلی شَک کردن که زایمان منم نزدیک باشه. بازم چیزی نگفتم😱 ولی توی دلم آشوب بود. تنها کسی که خبر داشت زایمان منم مهر ماهه خواهر شوهرم بود، بهم قول داده بود خودش بیاد اگه مامانم پیش آبجی بود. هنوزم نیومده دیدن بچه😉
ادامه دارد .....
🍃⃟꯭░꯭🌱#پیک_خانواده_برتر
🍃⃟꯭░꯭🌱@piek_khanewadah
داستان دنباله دار پیک خانواده💫
#ازدواج_تجربه_من
#فرزندآوری
#قسمت_پنجم
از اول مهر هر بار که برای ویزیت میرفتم دکتر میگفت چرا اینجا اومدی، برو بیمارستان بستری شو. ولی من تجربه ی بدون درد به بیمارستان رفتن رو سر سومی داشتم، خیلی سختی کشیدم، نمیخواستم تکرار بشه. می خواستم همه چی روند طبیعی خودشو طی کنه. با یه مامای مهربونم در تماس بودم که مشکلی پیش نیاد خدا نکرده.
وقتی مدت موندن مامانم پیش آبجیم تموم شد و اومدن به من سر بزنن من گفتم که منم هفته ی چهل هستم. دیگه مامانم گفت دلم طاقت نمیاره برگردم شهر مون و دوباره با استرس بیام. خدا خیرش بده موند پیشم، حالا دکترم نگران از اینکه من هفته ۴۱ شدم و من تازه خیالم راحت از اینکه دیگه چیزی برای پنهان کردن ندارم. واقعا باری از روی دوشم برداشته شد و دیدم که حالا تازه شبها راحت می خوابم، کاش زودتر گفته بودم بهشون.
شبا با مامانم میرفتیم پیادهروی های سنگین و طولانی ولی خبری نبود، مامانم هم پایه بود که فعلا صبر کنیم ولی دکتر همش پیام میداد که ممکنه بچه مدفوع کنه توی شکم، ولی من زایمان دوم و چهارمم همینطوری ۴۱ هفته بودن، بخاطر همون توکلمو به خدا کردم و گفتم تا شنبه که ولادت امام حسن عسکری هست صبر می کنم، ولی بچه مهلت نداد و چهار شنبه شب گفت که وقت دنیا اومدن منه😉 همسرم بیرون بود بهش اطلاع دادم، اسنپ گرفتیم و به دکترم زنگ زدم خبر دادم خیلی حس خوبی بود که مادرم کنارم بود، خدا همه ی مادرا رو حفظ کنه، من این حس رو فقط سر دومی و پنجمی داشتم، سر بقیه همیشه مامانم دیر می رسید😁
همسرم با موتور میومد و ماهم توی اسنپ، با خودم میگفتم خدایا منو ببخش که بابت اینکه همیشه با ماشین خودمون میرفتیم بیمارستان شکرت نکردم و الان داریم با یه غریبه میریم😏
وقتی رسیدیم بیمارستان دکتر قبل من اونجا بود. رفتم برای زایمان ولی بخاطر همون بند نافی که دور گردن بچه بود و هم اینکه بچه کمی درشت، خیلی سخت دنیا اومد ولی خدا رو شکر می کنم که سزارین نشدم. همسرم اومد اذان بچه رو گفت و رفت پیش بچه ها.
یه حرف که خیلی تکراریه ولی واقعا مهمه اینکه که هزینه ی بچه ها با تعدادشون ضریب نمیشه❌
1⃣واقعا اینطوری نیست که بچه ی دوم دو برابر و سوم سه برابر و... خیلی از خواسته های بچه اول از سر تنهاییشه، بچه اول من کلی بازی فکری و اسباب بازی داره که یک دهمش هم برای بعدیا نخریدیم، نه که بخوان و ما بی اهمیت باشیم، اینقدر سرشون با هم گرمه که همونا رو هم خیلی بازی نمی کنن و مدام در حال بازی های اختراعی خودشون هستن.
2⃣ رزق و روزی که بچه ها با خودشون میارن قابل محاسبه نیست و هیچ کس نمیتونه بگه اگه این بچه نبود مثلا این مقدار که براش خرج کردم، الان پس انداز کرده بودم!!
3⃣ رزق و روزی مادی بعد کوچک فرزند داری هست، اصل رزق معنوی هست که در ازای تحمل سختی های فرزند در کودکی و نوزادی و تحمل سرکشی های او در نوجوانی و توقعاتش در جوانی و... از خدا دریافت می کنیم و اگه این بچه نبود اونا هم برامون نوشته نمی شد.
4⃣ برکت پیدا کردن زمان و بالا رفتن ظرفیت و صبر و تحمل و با برنامه شدن و هدفمندی از برکات بچه ها ست که فقط چشم بینا می خواد که ببینیم شون
5⃣ با صرفه جویی و قناعت زندگی کردن هم یکی دیگه از برکاتش هست که همونطور که در روایتم داریم قناعت گنجیست تمام نشدنی.
من برای فرزند پنجمم هم از لباس های نوزادی بچه اولم پوشوندم چون لباس های نوزادی زود کوچیک میشن و نو می مونن نیاز نیست حتما دوباره بخریم، من فقط قبل از تولد هر کدوم دو سه دست لباس نوزادی می خرم که جایی بردم لباس شون نو باشه، بقیه وقتا همون قبلی ها رو می پوشونم. لباس سایز صفر و یکم هم هیچ وقت نمیخرم چون زیاد نمیشه استفاده کرد و پول هدر دادنه😉
ادامه 👇
🍃⃟꯭░꯭🌱#پیک_خانواده_برتر. ۱
🍃⃟꯭░꯭🌱@piek_khanewadah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز
کوفت بخوره اون پشه که تورو زده😍
انگشت قرضی میاره برای خاروندن😂
#فرزندآوری
🍃⃟꯭░꯭🌱#پیک_خانواده_برتر
🍃⃟꯭░꯭🌱@piek_khanewadah
۹
❤️ لاحَولَوَلاقُوَّـہَاِلّابِاللّـہِالعَلےالعَظیمِ ❤️
🖤 •●◉✿ازناباروری_تاباروری✿◉●•🖤
▣⃢🖤 به امر ولیعصر جهت #فرزندآوری و پرورش #سربازان_امام_زمان اقدام میکنیم.
▣⃢🖤 برای بدنیا آوردن یک #فرزند_صالح و سالم نیازی به IUI و IVF نیست
⭕️ به یاری خدا و مدد #حضرت_فاطمه_زهرا(ص) برای درمان بدون عوارض و حساسیت ناباروری خود قدم بردارید و نتیجه رو ببینید.
☎️جهت مشاوره رایگان روی لینک زیر کلیک کنید
https://survey.porsline.ir/s/aBdqOzkj
▣⃢🖤 وارد کانال زیرشو و برای تحقق امر الهی قدم بردار 👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1828717500Cc8389daae5
#تجربه_من_پیک_خانواده
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#ازدواج_آسان
#حرف_مردم
#فرزندآوری
#سبک_زندگی_اسلامی
من دهه هشتادی م، متولد ۸۱، اومدم از تجربه ازدواج آسان بگم برای هم نسلی های خودم
از خانواده ای هستیم با وضعیت مالی بسیار خوب، خودمم از ۱۸ سالگی شاغل بودم و وضعم خوب بود. مثل بقیه دخترای فرهنگی خواستگارهای زیادی هم داشتم،
اما دنبال اهلش بودم.
شوهرم وقتی اومد خواستگاری سرمایه ش جز ایمان و اخلاق هیچی نبود. یه وقتایی با شوخی میگم تو خودت اومدی و لباس هات، در این حد ...
شوهرم دانشجوه و هنوزم داره ادامه تحصیل میده، هنوز سربازی نرفته و شغل مشخصی هم نداره اما تلاش خودشو میکنه، از پیک موتوری اسنپ تا جا به جا کردن داروگیاهی از روستا به شهر
حتی مادر خودش بهش گفته بود دختر مردم آرزو داره چرا الان تو این سن میخوای زن بگیری بذار تکلیف شغلت و درآمدت مشخص بشه
اما خودتون انصاف داشته باشید یه جوون چقدر باید صبر کنه تا درس بخونه،سربازی بره ،شغل پیدا کنه؟ خب پیر میشه که
تو همه چیز همکاری کردم از خرید طلا و ...تا مراسم عقد که با یه جعبه شیرینی تو حرم مطهر حضرت معصومه انجام شد
الآنم برای عروسی همهههههه زیر گوشم میخونن حالا عروسی نمیگیری برو آتلیه برو عمارت عکس بگیر برو فیلم بساز ...
چه فایده داره این کار؟ چندین میلیون هزینه تحمیل کنم، بعدا دیدن عکساش لبخند رو لب میاره؟
به هم نسل های خودم میگم میشه بشینیم و بگیم الان که هیچی نداره و ... ازدواج رو هی عقب بندازیم و جوون ها رو نامید کنیم، میشه هم راحت گرفت و زندگی رو شروع کرد، والله برکت هست
خدا میرسونه.
چه پولدار هایی رو میشناسم با جشن عروسی های آنچنانی که به سال نرسیده کیک طلاق شون رو برش زدن...
اگر زن و شوهر ساده بگیرن، پشت پا بزنن به همه ی این رسم و رسوم الکی یلدا و ماهگرد و فلان و فلان و هدفشون از ازدواج از بچه بازی دربیاد و به نیروسازی برای حضرت فکر کنن، دیگه برای نپوشیدن لباس عروس کسی عقده ای نمیشه...
من اگر میخواستم پدرم بهترین عروسی رو میگرفت اما گفتم بذار بگم دختر فلانی هم عروسی نگرفت، فرهنگ سازی بشه..
روی حرف دیگه م با پدر و مادراست
دست جوون ها رو بگیرید، نسل شیعه رو دریابید. دست بردارید از این که مردم چی میگن ...
اگر میخواین نذری بدید نذر جوونا و ازدواج جوون ها کنید، نذر کمک هزینه فرزندآوری کنید، سنت واسطه گری درست رو یاد بگیریم و شروع کنیم.
بخدا ما باید قیام کنیم برای حفظ تشیع، خیلی تو خواب فرو رفتیم و غرق نعمت ایم
در آخر از همه عزیزان میخوام برای همه خانواده های نوپای محبین امیرالمومنین دعا کنید💚
"🍃⃟꯭░꯭🌱@piek_khanewadah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه دوبله بینظیر 😂😂
❤️✨❤️
ما حاضر نیستیم مدت کوتاهی بدون همنشین و همسرمان به سر ببریم.
ولی سالها کودکمان را از داشتن یک همدم، یک خواهر یا برادر بی نصیب می کنیم.
❌ فقط به خاطر مصلحت خودمان.
#فرزندآوری
🍃⃟꯭░꯭🌱#پیک_خانواده_برتر
🍃⃟꯭░꯭🌱@piek_khanewadah
۱۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بابا گفتن بچه های دنیا
ای جانم دلبرهای ایرانی😍😍😍
#دیدنی
#فرزندآوری
🍃⃟꯭░꯭🌱#پیک_خانواده_برتر. ۹
🍃⃟꯭░꯭🌱@piek_khanewadah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 از خوبی چهارقلو داشتن اینه که بعد از یک مدت خودشون همدیگه رو سرگرم میکنن 😍😂
انشاءالله خدابه همتون4قلوبده
#فرزنداوری
#افزایش_جمعیت
#مامان_کوچولوهای_پیک_خانواده
❤️کد3❤️مامان کوچولوها👶🧒🧑
🍃⃟꯭░꯭🌱#پیک_خانواده_برتر
🍃⃟꯭░꯭🌱@piek_khanewadah
درد دل وتجربه آخر شب
#پیک_خانواده
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
من ۳۶ سالمه و حدوداً ۱۱ سال قبل با همسرم که از فامیل های دور مادریم بودن، به روش سنتی و با معرفی واسطه ازدواج کردیم.
اوایل ۶ماهی حدوداً بچه نخواستیم برای اینکه اخلاق هامون به قول معروف دستمون بیاد و اینکه همه چی مون ببینیم به هم میخونه یا نه،که البته همه چی نمیخونه.😅اما به هرحال هم کفو هم هستیم.
خلاصه بعد از ۶ماه از همسرم خواستم بچه دار بشیم اما اوایل قبول نمیکرد، استرس هزینه و مخارج داشت که واقعاً با حساب و کتاب خودمون جور درنمیومد اما از اونجا که واقعاً به روزی آور بودن فرزند به لطف خدا اعتقاد داشتم اصرار کردم و قبول کردن و خلاصه سال ۹۵خدا پسر اولمون رو بهمون هدیه داد.
از اونجایی که خودم در خانواده پرجمعیت بزرگ شده بودم و خیلی دوست داشتم خودمم ۳_۴تا بچه داشته باشم حداقل 😅با همسرم صحبت کردم که بعد از پایان شیردهی فرزند اول برای دومی اقدام کنیم که قبول کردن و بعد از دوسال و سه ماه مجدداً اقدام کردیم و پسر دومم سال ۹۸دنیا اومد.
هم من و هم همسرم عاشق دختر بودیم و اولی و دومی پسر شده بودند. به همین دلیل قرار بر این شد که بعد از سه سال برای سومی اقدام کنیم و خاضعانه از خدا بخواهیم که خونه مون رو با تولد دختر گرم تر کنه که الحمدلله سومی دختر شد و سال ۱۴۰۲به دنیا اومد.
ما در زندگی مون دیدیم که این فرزندان هستند که دارن روزی ما رو می رسونند و ما از قِبَل اونها روزی میخوریم درحالیکه خیلیا به اشتباه فکر میکنند که اونها هستند دارن خرج بچه هاشون رو میدن.
ما وقتی پسر اولم باردار بودم خدا بهمون لطف کرد و تونستیم زمین تو شهرستان بخریم، پسر دومم رو که باردار شدم خدا لطف کرد و تونستیم زمین شهرستان رو بفروشیم و تومرکز استان زمین بخریم، جایی که زندگی میکنیم و محل کارمون هست، به محض تولد پسرم ۲۰روزه که شد خونه سازی رو شروع کردیم، کاری که همه اطرافیان مون میگفتن توش میمونید اما به لطف خدا از پسش برآمدیم.
دخترم که دنیا اومد که از چپ و راست برامون می رسه و به لطف خدا بعد از سالها تونستیم ماشین خوب ثبت نام کنیم، ماشین داشتیم اما مدل پایین بود.
حالا جوری همسرم طمع برش داشته میگه چهارمی هم میخوام😂 البته ناگفته نماند که تلاش و اراده خودمون هم زیاد بوده... من خودم ماما هستم و تو مرکز بهداشت کار میکنم و هرکس که برای هرکار میاد پیشم تشویقش میکنم به فرزندآوری و به لطف خدا نظر خیلیا رو تونستم تغییر بدم و راضیشون کنم که بیشتر بچه بیارن😊😎
به عشق رهبرم ان شاالله به حکم جهاد ایشون چهارمی هم میارم و از خدا میخوام یه دختر دیگه بهمون بده که دخترم بدون خواهر نباشه.🙏
"دوتا کافی نیست
•┈┈••✾🍃💞🍃✾••┈┈
@piek_khanewadah