#ايجاد انگيزه
🌷 داستان حضرت زینب سلام الله
یکی بود یکی نبود. غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود. 😊
در سرزمینی به نام کربلا و در ظهر عاشورا هنگامی که دشمنان امام حسین علیه السلام و یارانش را به شهادت رساندند و به خیمه های امام حسین علیه السلام حمله کردند و آن را آتش زدند. 😞
بچه ها خیلی ترسیده بودند. 😣
حضرت زینب سلام الله از بچه ها مراقبت می کرد و هنگامی که دشمنان می خواستند به بچه ها حمله کنند و آن ها را کتک بزنند حضرت زینب سلام الله جلوی بچه ها می ایستاد تا ضربه های دشمنان به بچه ها نخورد.
بچه ها بر اثر زیاد دویدن و کتک خوردن از دشمنان بارها به زمین می افتادند و لباسهایشان پاره می شد و بدنشان هم زخم شده بود.
حضرت زینب سلام الله بچه ها را نوازش می کرد.
زخم های آنان را می بست و لباس های پاره آن ها را می دوخت و با مهربانی با آن ها رفتار می کرد تا احساس دلتنگی و یتیمی نکنند.
زیرا پدرانشان در جنگ با دشمنان شهید شده بودند.
بچه ها حضرت زینب سلام الله را خیلی دوست داشتند. حضرت زینب سلام الله هم عمه ای مهربان و هم پرستاری نمونه بود.
لینک کانال 🌹 مهد مهدوی 🌹👇👇
┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
@mahde_mahdavi
┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄