eitaa logo
پیشانی‌نوشت
404 دنبال‌کننده
64 عکس
23 ویدیو
6 فایل
💠 اشعار عاطفه جعفری 🔻و شعر "پیشانی نوشتِ" من است...
مشاهده در ایتا
دانلود
15676_145789.pdf
367.9K
روایت رضوی در روزنامه‌ی شهرآرا
روایت این تصویر در روزنامه‌ی
زن... هم از تراوش طبع روان لطیف‌تر است هم از خیال غزل‌ بی‌گمان لطیف‌تر است هم از سکوتِ سحرپرسۀ صحاری ها هم از ترنم رود روان، لطیف‌تر است هم از تلالؤ خورشید، بین برکۀ صبح هم از هوای سپیده‌دمان لطیف‌تر است قسم به نقطۀ آغاز آفریده شدن که از طلوع نخستِ جهان لطیف‌تر است بهشت زیر قدم‌های اوست آری او زن از بهشت، از آن جاودان؛ لطیف‌تر است کدام زن؟ که به او مادر پدر گفتند ز جان عزیزتر و از بیان لطیف‌تر است کدام زن؟ که سرشتِ منزّه و پاکش از آدمی و پری توامان لطیف‌تر است مباد خاطرش آزردۀ کشاکشِ دهر که از حریر، که از پرنیان لطیف‌تر است ⬛⬛⬛ دریغ و درد که سیلی‌خورِ حوادث شد گلی که گونه‌اش از ارغوان لطیف‌تر است @pishaninevesht
وسط مشغولیت‌هایی که مغزم را منفجر کرده کانال آقای وافی‌نژاد را باز کردم و دیدم پنجشنبه نوشته‌اند: حما از دست رفت... جمعه نوشته‌اند: شهر استراتژیک درعا از دست رفت... یاد روزی افتادم که طالبان هرات را گرفته بود و به سمت کابل در حرکت بود و هر ساعت یک شهر را می‌گرفت. از عالم و آدم بیخبرم انگار نوار یکی از گروه‌ها را بالا و پایین کردم ببینم چخبر شده: مرضیه نوشته: سوریه سقوط کرد. خواندن این جمله سخت‌تر از چیزی بود که فکرش را بکنید. ذهنم رفت سمت حاج‌قاسم و نبودنش سمت شهید ابوحامد شهید فاتح شهید حکیم شهید صدرزاده سمت صادق که اگر در آن اعزام شهید نمی‌شد و برمی‌گشت حتما دوباره عازم سوریه می‌شد و نگران بود شهادت دیر نشود. ذهنم رفت سمت همه‌ی کسانی که جان‌ دادند که زینبیه در امان باشد. هنوز دارم فکر میکنم به این جمله‌ی عراقچی که گفته: هرچه مقدر خدا باشد برای بشار اسد پیش می‌آید! @pishaninevesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درون خانه‌ی خود از خرابه روضه میخوانیم که یادت میکند آباد این ویرانه‌ی مارا @pishaninevesht
هدایت شده از فریضه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌گرسنگی؛ بمب ناپیدایی‌ که بر سر اطفال غزه بارید. به دریا زدم، بی صدا گریه کردم در اندوه تو بارها گریه کردم رسیدم از ایران به مرز فلسطین ببین از غمت تا کجا گریه کردم غم آب‌ و نانت، پرستوی حیران! زمین زد مرا بی‌‌هوا گریه کردم کمک خواستی، گفتم از جان خود چشم! دریغا که تنها تو را گریه کردم مرا سوخت داغِ زنِ پا‌به‌ماهی چنان ابرِ بی دست و پا گریه کردم خبر ناگهان، سهمگین، داغ و سنگین خبر تا مرا زد صدا گریه کردم... 🏷️ شاعر: 📎 نشانی صفحه فریضه در ایتا: @farizeh_ir
از شوق رسیدنت، کما فی‌السابق تقویم زمستان زده‌ام شد عاشق گیسوی تو روی شال سبز افتاده‌است، یلدا وسط بهار؟ جلّ الخالق! دوری تو را بهانه کردن خوب است شکوه ز غم زمانه کردن خوب است از دیده به جای اشک، خون می‌گریم یلداست...انار دانه کردن خوب است ای کاش به سمت ما دری بگشایی دیوار کشیده دورمان، تنهایی ای صبح امید ما زمستانی‌ها! یلدا چه قدَر صبر کند می‌آیی؟
هدایت شده از پیشانی‌نوشت
به مادرم... بیا و شانه بزن گیسوان پیچکی‌ام را که روی سر بگذارم تل عروسکی ام را بیا و شعر برایم بخوان شبیه گذشته به یاد خانه بیاور دوباره کودکی ام را چقدر ماهی قرمز به تُنگ چشم نشاندی برای اینکه بدوزی لباس پولکی ام را چقدر در پس هر قهر و آشتی زمانه گرفت دامن تو دست های کوچکی ام را قسم به شعر که تنها تو بوده ای و تو هستی همان که دیده همیشه غم یواشکی ام را https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26
به عشق تو غزل تازه‌ای جوانه زده‌ست تویی که با تو دلم حرف عاشقانه زده‌ست تو سیب نورس تازه نفس، من آن شاخه که با تو، فصل رسیدن به رودخانه زده‌ست منم حکایت آن مادری که با تو به شوق به گیسوان عروسک هم آب و شانه زده‌ست شبیه فرفره از شوق لمس دستانت چه چرخ ها که برای تو بی‌بهانه زده‌ست نشسته‌ای به دلم قبلتر از آمدنت تویی که با تو دلم حرف عاشقانه زده‌ست @pishaninevesht
هدایت شده از yosefpoor.ir
تکیه به کسی نکرده در این میدان بر پای خود ایستاده تا آخر جان جانم به فدای اقتدارش، فرمود: نیروی نیابتی ندارد ایران https://eitaa.com/yosefpoor_ir