eitaa logo
پیشکسوتان قم
641 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
69 فایل
پیشکسوتان ایثارگر همواره درخط مقدم حفظ وصیانت ازارزشهای دفاع مقدس خواهندبود.
مشاهده در ایتا
دانلود
| درس‌هایی از رفتار سیاسی پیامبر(ص) 🔻 از همان ابتدایی که حکومت پیامبر(ص) در جامعه‌ی نوپای مدینه شکل گرفت، دشمنان آن هم شروع به کار کردند. پیامبر(ص) در دوران حکومت خود، حداقل با سه گروه دشمن مواجه بود: 1️⃣ دشمن اول، قبایل نیمه وحشی‌: که اطراف مدینه زندگی می‌کردند «و تمام زندگی آنها عبارت از جنگ و خونریزی و غارت و به جان هم افتادن و از همدیگر قاپیدن است.» ۸۰/۲/۲۸؛ پیامبر «در هر کدام از آنها اگر نشانه‌ی صلاح و هدایت بود، بست ... و بر و پیمان خودش، بسیار پافشاری می‌کرد و پایدار بود.» اما آنهایی که شریر و بودند، «پیغمبر سراغ آنها رفت و آنها را منکوب کرد و سر جای خودشان نشاند..» 2️⃣ دشمن دوم، و اهل قریش: «پیغمبر احساس کرد اگر بنشیند تا آنها سراغش بیایند، یقیناً آنها فرصت خواهند یافت؛ لذا سراغ آنها رفت؛ منتها به طرف مکه حرکت نکرد. راه کاروانىِ آنها از نزدیکی مدینه عبور می‌کرد؛ پیغمبر تعرّض خودش را به آنها شروع کرد، که جنگ بدر، مهم‌ترینِ این تعرّض‌ها در اوّلِ کار بود. پیغمبر تعرّض را شروع کرد؛ آنها هم با تعصّب و پیگیری و لجاجت به جنگ آن حضرت آمدند. تقریباً چهار، پنج سال وضع این‌گونه بود؛ یعنی پیغمبر آنها را به حال خودشان رها نمی‌کرد؛ آنها هم امیدوار بودند که بتوانند این مولود جدید - یعنی نظام اسلامی - را که از آن احساس خطر می‌کردند، ریشه کن کنند. و جنگ‌های متعدّد دیگری که اتّفاق افتاد، در همین زمینه بود.» آخرین جنگ پیامبر(ص) با این دشمنان، جنگ خندق بود و پس از آن، ماجرای صلح حدیبیه پیش آمد و پیامبر(ص) با آنان پیمان صلح امضا کرد. اما سال هشتم بعثت، «که کفّار نقض عهد کرده بودند، پیغمبر رفت و مکه را فتح کرد، که فتحی عظیم و حاکی از تسلّط و اقتدار آن حضرت بود.» 3️⃣ دشمن سوم، یهودی‌ها: «یعنی بیگانگانِ نامطمئنی که علی‌العجاله حاضر شدند با پیغمبر در مدینه زندگی کنند؛ اما دست از موذیگری و اخلالگری و تخریب برنمی‌داشتند... پیغمبر تا آن‌جایی که می‌توانست، با اینها مدارا کرد؛ اما بعد که دید اینها مدارابردار نیستند، مجازاتشان کرد. هرکدام از این سه قبیله عملی انجام دادند و پیغمبر بر طبق آن عمل، آنها را مجازات کرد. اوّل، بنی‌قینقاع بودند که به پیغمبر خیانت کردند؛ پیغمبر سراغشان رفت و فرمود باید از آن‌جا بروید؛ اینها را کوچ داد و از آن منطقه بیرون کرد و تمام امکاناتشان برای مسلمان‌ها ماند. دسته‌ی دوم، بودند. اینها هم خیانت کردند لذا پیغمبر فرمود مقداری از وسایلتان را بردارید و بروید؛ اینها هم مجبور شدند و رفتند. 🔹دسته‌ی سوم بودند که پیغمبر امان و اجازه‌شان داد تا بمانند؛ اینها را بیرون نکرد؛ با اینها پیمان بست تا در جنگ خندق نگذارند دشمن از طرف محلاتشان وارد مدینه شود؛ اما اینها ناجوانمردی کردند و با دشمن پیمان بستند تا در کنار آنها به پیغمبر حمله کنند!... بعد که قریش و هم‌پیمانانشان شکست خوردند و از خندق جدا شدند و به طرف مکه رفتند، پیغمبر به مدینه برگشت. همان روزی که برگشت، نماز ظهر را خواند و فرمود نماز عصر را جلوِ قلعه‌های بنی‌قریظه می‌خوانیم؛ راه بیفتیم به آن‌جا برویم؛ یعنی حتّی یک شب هم معطل نکرد؛ رفت و آنها را محاصره کرد. بیست‌وپنج روز بین اینها محاصره و درگیری بود؛ بعد پیغمبر همه‌ی مردان جنگی اینها را به قتل رساند؛ چون خیانتشان بزرگ‌تر بود و قابل اصلاح نبودند.» بنابراین در هیچکدام از این قضایا، پیغمبر نقض عهد نکرد اما در مقابل نقض عهد آنان، ساکت نماند و پاسخ خیانت‌شان را با کامل داد. @pishkesvatan.qom
🌹 (صلی الله علیه و آله) 0. بود. 1. هنگام راه رفتن با آرامی و راه می‌رفت. 2. در راه رفتن قدم‌ها را بر زمین نمی‌کشید. 3. نگاهش پیوسته به افتاده و بر زمین دوخته بود. 4. هرکه را می‌دید به سلام می‌کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت. 5. وقتی با کسی دست می‌داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی‌کشید. 6. با مردم چنان معاشرت می‌کرد که هرکس گمان می‌کرد فرد نزد آن حضرت است. 7. هرگاه به کسی می‌نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی‌کرد. 8. هرگز به روی مردم و خیره نگاه نمی‌کرد. 9. چون اشاره می‌کرد با اشاره می‌کرد نه با چشم و ابرو. 10. سکوتی طولانی داشت و تا نمی‌شد لب به سخن نمی‌گشود. 11. هرگاه با کسی، هم صحبت می‌شد به سخنان او فرا می‌داد. 12. چون با کسی سخن می‌گفت کاملا برمی‌گشت و می‌نشست. 13. با هرکه می‌نشست تا او اراده برخاستن نمی‌کرد آن حضرت . 14. در مجلسی نمی‌نشست و برنمی خاست مگر با . 15. هنگام ورود به مجلسی در آخر و می‌نشست نه در صدر آن. 16. در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی‌داد و از آن نهی می‌کرد. 17. هرگز در حضور مردم نمی‌زد. 18. اکثر نشستن آن حضرت رو به بود. 19. اگر در محضر او چیزی رخ می‌داد که ناپسند وی بود می‌گرفت. 20. اگر از کسی خطایی صادر می‌گشت آن را . 21. کسی را بر لغزش و خطای در سخن . 22. هرگز با کسی و منازعه نمی‌کرد. 23. هرگز سخن کسی را نمی‌کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید. 24. پاسخ به سوالی را چند مرتبه می‌کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود. 25. چون سخن ناصواب از کسی می‌شنید. نمی‌فرمودـ «چرا فلانی چنین گفت» بلکه می‌فرمود «بعضی مردم را چه می‌شود که چنین می‌گویند؟» 26. با فقرا نشست و برخاست می‌کرد و با آنان می‌شد. 27. دعوت بندگان و غلامان را . 28. هدیه را می‌کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود. 29. بیش از همه به جا می‌آورد. 30. به خویشاوندان خود می‌کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد. 31. کار نیک را تحسین و می‌فرمود و کار بد را می‌نمود و از آن نهی می‌کرد. 32. آنچه موجب صلاح و مردم بود به آنان می‌فرمود و مکرر می‌گفت هرآنچه حاضران از من می‌شنوند به غایبان برسانند. 33. هرکه عذر می‌آورد عذر او را می‌کرد. 34. کسی را نمی‌شمرد. 35. هرگز کسی را نداد و یا به لقب های بد نخواند. 36. هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نکرد. 37. هرگز عیب مردم را نمی‌کرد. 38. از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی‌گرفت و با همه بود. 39. هرگز مذمت مردم را نمی‌کرد و بسیار آنان نمی‌گفت. 40. بر جسارت دیگران می‌فرمود و بدی را به نیکی جزا می‌داد. 41. از بیماران می‌کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه مدینه بود. 42. سراغ اصحاب خود را می‌گرفت و همواره آنان می‌شد. 43. اصحاب را به نام هایشان صدا می‌زد. 44. با اصحابش در کارها بسیار می‌کرد و بر آن تاکید می‌فرمود. 45. در جمع یارانش می‌نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می‌شد نمی‌توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است. 46. میان یارانش و الفت برقرار می‌کرد. 47. وفادارترین مردم به و پیمان بود. 48. هرگاه چیزی به فقیر می‌بخشید به می‌داد و به کسی حواله نمی‌کرد. 49. اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می‌آمد نمازش را می‌کرد. 50. اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می‌کرد نمازش را می‌کرد. http://eitaa.com/pishkesvatanqom