🔹نان خشك حضرت امير علیه السلام
راوی می گوید: دیدم یک نفر در نخلستانها دارد کار می کند. من هم خیلی گرسنه ام بود؛ چون از راه دور آمده بودم. گفتم پهلوی این مرد که دارد کار می کند، می روم. شاید چیزی داشته باشد. آمدم و سلام کردم و گفتم: «برادر! من گرسنه ام. چیزی هست؟» فرمودند: «پهلوی آن عصا نان هست؛ می خواهی، بردار و بخور». می گوید: «آمدم آنجا. دیدم پارچه¬اي بود؛ باز کردم. نان جوی خشکیده¬اي بود؛ برداشتم و هر چه دندان زدم، دیدم نمی شود آن را شکست». گفتم: برادر! این نان خشکیده، مال خودت. من نمی توانم بخورم. تو چطور این نان را می خوری؟» فرمودند: «برو مدینه به منزل حسن بن علی. وضع او خوب است و تو را اداره می کند». آمدم آنجا؛ دیدم سفره حسابی است. غذایم را خوردم و پنهاني یک مقدار آن را. زیر لباسهایم گذاشتم، تا برای آن پیرمرد که در نخلستان کار می کرد، ببرم. همينكه آمدم بروم، حضرت امام حسن علیه السلام فرمودند: «برادر! زیر لباست چه گرفتی؟» عرض کردم: «پیرمردی است در نخلستان کار می کند. من دیدم نانی در توشه او بود که دندانهای من نتوانست آن را خرد كند. اين غذا¬ها را برای او می برم». حضرت فرمودند: «همة اين دستگاه، مال خود او است؛ اما استفاده نمی كند».
284/خ/96
🔻كانال رسمي آيت الله ناصري
شعرخوانی صابرخراسانی.mp3
1.75M
حیدر شدی تا پشت در هی در بکوبند!
جای ملائک نیست بال و پر بکوبند
زهرا دلش میخواست ذکر «یاعلی» را
روی عقیق سرخ پیغمبر(ص) بکوبند
سنگ علی را فاطمه بر سینه کوبید
باید که بر دُرِّ نجف حیدر بکوبند
نام تو اسم اعظم پروردگار است
این مُهر را باید به هر منبر بکوبند
معراج تازه ابتدایت بود، باید
نام تو را از این مقرّب تر بکوبند
هرکس تو را دارد چرا باید بترسد
مثل تو تنها از خدا باید بترسد
ممنون از ایل و تباری که تو داری
از لطف بیش از انتظاری که تو داری
خشم تورا مرحب به لکنت گفت وقتی
ابرو گره زد ذوالفقاری که تو داری
ما نخلهای میثم تمارتانیم
سرهای ما قربان داری که تو داری
ما دست و پا گیریم اگر تو دست گیری
دستی بگیر از شرمساری که تو داری
حیثیت هر منکری زیر سؤال است
روی حسابِ بی مزاری که تو داری
ما کوه را پیش تو جز کاهی ندیدیم
از دست تو غیر از یداللهی ندیدیم
دارد هنوز از کعبه بوی تو می آید
حجش قبول است آن که سوی تو می آید
تو آبها را مهر کوثر کرده ای پس
جوشانده ی زمزم ز جوی تو می آید
خورشید در خورشید شد نورٌ علی نور
وقتی که زهرا روبروی تو می آید
در آرزوی روسفیدی بلالم
خال سیاهت هم به روی تو می آید
شب میشود یک سمت عالم آن زمان که
بر روی پیشانیت موی تو می آید
بنت اسد الله اکبر داشت ، حق داشت
دیوار کعبه گر ترک برداشت ، حق داشت
#شعرخوانی
#صابر_خراسانی
🔰شناخت امیرالمؤمنین از ضربت خوردن تا شهادت؛
🔹رژه گارودی فیلسوف فرانسوی میگوید: دختر دانشجوی فرانسوی نزد من آمد و گفت: نکتهای که توجه مرا جلب کرده آن است که شما همواره از یک شخص مسلمان به نام«علی»سخن میگویید.این علی کیست و چرا در شما این اندازه تاثیر گذاردهاست؟
گارودی میگوید:علی (ع) در حال نماز و در سجده، مورد اصابت ضربۀ شمشیر قرار گرفت و آن ضربه تا اعماق جمجمهاش نفوذ کرد،یعنی به مغزش رسید.
🔹اما تنها یک روز پس از آن حادثه،علی (ع) در حالیکه در بستر مرگ افتاده بود و ضربۀ کشنده تا ژرفای مغزش نفوذ کرده بود، آخرین وصیت خود را به فرزند ارشد خود، امام حسن(ع) گفت و این وصیت یکی از برترین مفاهیمی است که بشریت در سراسر تاریخ خود شنیدهاست.
🔹دختر دانشجو پرسید:مگر در وصیت خود چه گفت؟ علی (ع) در بستر مرگ به فرزندش امام حسن (ع) فرمود: «فرزندم! با اسیرت (ابن ملجم) مهربان باش.به خاطر حقی که بر تو دارم، از تو میخواهم که بر اسیرت رحم کنی و با او نیکوکار و دلسوز باشی. از آنچه خود میخوری به او بده و از آنچه مینوشی به او بنوشان.دست و پای او را با غل و زنجیر نبند و اگر من جان دادم، تنها با زدن یک ضربه او را قصاص کن. مبادا او را بسوزانی یا مثله کنی.
🔹اگر من زنده بمانم، بر من سزاوارتر است که از او در گذرم و خود میدانم که با او چه کنم. شما دو تن را به تقوای الهی سفارش میکنم. یاور ستمدیدگان و دشمن ستمگران باشید.»
🔹گارودی میافزاید: من همچنان بخشهایی از وصیت حضرت علی ع را برای شاگردم بازگو میکردم، و دخترک دانشجوی فرانسوی میشنید و اشکهایش را پاک میکرد.
⚜"زمانه خود را بشناس"
1_1868177046.mp3
8.83M
🎤خانم دکتر نیلچی زاده
🔹فرزندانتان در هر سنی، هر جنسیتی، هر مسئله ایی جسمی، روحی، اخلاقی داشته باشن و شرایطشون حاد باشند و احساس درماندگی میکنید
با این #سه_فرمول امدادهای غیبی در بالاترین حد میتوانید داشته باشید..
#مشاوره
#خانوادهی_نسیم_ظهور
#دبستان_وپیش_دبستانی_نسیم_ظهور