#روایت بوم دخترم تهران بود ازش خواستم در تدارک جشن ۱۰ کیلومتری غدیر که تبلیغات زیادی در صدا و سیما کرده بودند شرکت کند اولش مخالفت کرد😕 اما با اصرار من پذیرفت چند روز بعد جشن باهاش تماس گرفتم خوابگاه بود گفتم چه خبر گفت هیچی به سفارش شما رفتم چی شد ؟هیچی یک کوت سبزی ریختن جلومون پاک کنیم تا شب درگیرسبزی پاک کردن بودم🍃 اگر مسخره بازی و شوخیهای بچه ها نبود که حوصلم حسابی سر میرفت اما مامان اون دوستی که تو فضای مجازی پیدا کرده بودم از کشور المان برام پیام داده بود چند روز پیش یک مسابقه طراحی ربات داشتند و اونا با همدیگه یک رباط درست کردند🤔 که میتونه کمک حال بیماران پارکینسونی تو غذا خوردن بشه مامان چقدر کارشون جالب بود👏👏 کاشکی منم بجای سبزی پاک کردن میتونستم تو تیم اونا فعالیت کنم😔
کلان روایت:مردم ایران دیندارند و پایبند به آرمانهای انقلابند به ویژه جوانان و نوجوانان و زنان☘
سوژه :هیئت عزاداری و زنجیرزنی سیدالشهداء🏴
روایت:یک صف از زنجیر با ضرب آهنگ طبل بالا و پایین می آمد.
من کنار هیئت بودم و سینه میزدم
تواضع،ادب و نظم زنجیرزنان تحسین آمیز بود
مداح از رشادتهای جوانان در واقعه کربلا میخوند و من جوانانی را می دیدم که دو زنجیر سنگین در چند ثانیه،چند بار به پشتشون اصابت میکرد.
یک ساعت،دو ساعت و...،خدای من پاهاشون از رمق نمی افته؟!😳
قد زنجیرزنان کوتاه و کوتاهتر میشد
نوجوانان و کودکان هم پیرو پدربزرگ و پدرانشون که اول صف بودند،زنجیر میزدند.
زنان و دختران کنار ایستادند و بر مصائب حسین اشک میریزند😢
از همه قشر،بزرگ و کوچک و تیپهای ظاهری مختلف میگفتند:یا حسین
کلان روایت:افشای نگاه فاجعه آمیز غرب به زن با معرفی یک فعال عفاف زنان بنام خانم وندی شیلت.
برایم نوشته بود:رها جانم این آخرین باریه که برام روسری ومانتو میفرستی ،قول میدم دیگه اذیتت نکنم!!!
سریع از مغازه اومدم بیرون و روصندلی پیاده رو نشستم و باهاش تماس گرفتم ،بادیدن چهره ی خندونش از پشت گوشی نفسی از سر راحتی کشیدم و تو دلم خداروشکر کردم اما با عصبانیت بهش گفتم :وای لیلا منظورت از این پیام چی بود؟یعنی چی دیگه لباس نفرست ؟من که دق کردم.
با شیطنت گفت :_اولا سلام آبجی خانوم !
بخدا من حالم خوبه ،میبینی که... ،فقط اینجا جدیدا با یه نفر آشنا شدیم که هم حامی حقوق زنان هم برای خانمهایی که میخوان لباس آدمیزادی بپوشن (با خنده)نمایشگاه میزاره و لباسهای پوشیده میفروشن ،وای نمیدونی زهرا خیلی خانم خوبیه خیلی تلاش میکنه فضا رو برای خانم های طرفدار عفاف آسون کنه ،وقتی بهش گفتم من ایرانیم خیلی کنجکاو شد ،خیلی چیزا از زنای ایران باید بهش بگم ...
_اسمش چیه؟
_وندی شیلت!
دوستم با آب و تاب از زندگی آزاد و راحت زنان در غرب می گفت ....
در ذهنم بردگی های جنسی زنان در غرب خطور کرد که بارزترینِ آن عروسکِ لولیتا بود🥺🥺 دختری ربوده شده که به عنوان برده جنسی فروخته میشود و به سلیقه ی خریدار، تبدیل به عروسک جان دار و بی روحی می شود😔😔 با توجه به درخواست خریدار ممکن است عروسکی شود بدون دست و پا یا بدونِ چشم و گوش ....😢😢 دختری هست که دستهایش از آرنج و پاهایش از زانو توسط فردی ناشناس قطع میشود تمام دندانهای او را میکشند روی لثه هایش پوشش نرم قرار می دهند تا لولیتا نتواند در برابر صاحبش که او را آزار میدهد از خود محافظت کند نمیتواند صحبت کند توان داد زدن ندارد تارهای صوتی او آسیب دیده است، چشمی برای دیدن ندارد ....😶☹️😱
فردی که بیماری جنسی دارد او را به عنوان برده ی جنسی می خرد و در اختیار دارد.
چه آزادی مشمئزکننده ای 😣😣
#آزادی_جنسی_زنِ_غربی
#لولیتا
#بردگیِ_جنسی
سوژه:شهیده زینب کمایی👇👇
مادری هایم شد بلای جانم،خون به دل شدنم،غم عزیزم،غم دخترم میترا🧕،ببخشید زینب جان به قول خودت ،من میترا نیستم زینبم؛
چهار یا پنج سالش که بود اولین خواب عجیب زندگی اش را دید. از همان موقع فهمیدم که زینب مثل خودم اهل ❤️ است. خواب دیده بود همه ستاره ها در آسمان به یک ستاره تعظیم میکنند. بیدار که شد به من گفت:«مامان من فهمیدم آن ستاره پر نور که همه بهش تعظیم کردند که بود.»با تعجب پرسیدم:«کی بود؟!» گفت:«حضرت زهرا سلام الله علیها بود.» هنوز هم پس از سال ها وقتی به یاد آن خواب میافتم بدنم میلرزد.
فهمیدید زینب کیست؟همان عزیزی که در دستان پر از خشم و کینه ی منافقین اسیر شد ،بعد هم غریب و تنها میان یک روستا با چادرش که شد قلاده به گردنش،بی روسری و حجاب در میان روستا به دنبالشان کشیدند تا با همان چادر خفه شد😔 و از میان ما آن روح بلندش پرکشید آن هم به عشق امام و انقلاب🇮🇷
(برگرفته از کتاب من میترا نیستم
زندگی نامه شهیده زینب کمایی)
#روایت_بوم
#زن_شهیده
#دفاع_مقدس
🏴نام سوژه: حضور دختر ایرانی کم حجاب در پیاده روی اربعین 🏴
پارمیدا، تک فرزند در یک خانواده مرفه با تفکر غربی زندگی میکرد خوشبختانه دوستی داشت که در خانواده مذهبی بزرگ شده بود و از دوران بچگی با پارمیدا دوست بود زینب دوست و همکلاسی پارمیدا دو بار تجربه سفر اربعین را داشت در دهه اول محرم امسال به پارمیدا پیشنهاد سفر اربعین رو داد و به او گفت برای سفر اربعین اقدام کن و همسفر شو تا ۱ سفر فوق العاده را تجربه کنیم تلنگرهایی در ذهن پارمیدا شروع شد و به خاطر علاقه شدید به دوستش غبطه میخورد که بروم یا نروم به سفر زیارتی تا اینکه کوله سفر رو بست و با دوستش راهی سفر شد در طی سفر ۱۰ روزه پارمیدا بانوانی را با فرهنگها و زبانهای مختلف و محجبه دید زینب کمی واهمه داشت نکند برخورد بخشی از خانمها با دوستش به گونهای باشد که از این فضا زده شود در یکی از موکبها تعدادی از خانمها که زبانشان با او یکسان نبود با او ارتباط گرفتند و خیلی صمیمی شدند گویی سالیان سال است یکدیگر را میشناسند از آنجا به بعد پارمیدا تصمیم گرفت ادامه سفر را با روسریهای شکیل و بلند عربی طی کنند زینب مطمئن بود که سال آینده پارمیدا اگر به این سفر دعوت شود حتماً با علاقمندی بیشتری خواهد آمد چرا که خاطره خوشی از این سفر داشت و همه این حال خوب به خاطر مغناطیس اربعین و امام حسین که امام همه انسانهاست بود که توانست زینب رو به حجاب معتقد کند.
#روایت_بوم
# حب_ الحسین_یجمعنا
من یک دختر کرد🧕 هستم ،
دختر 16ساله کرد که مجاهدین خلق و کومله ، 11ماه به اسارتم بردند😔 ... دستانم را قطع کردند با سر تراشیده در روستا ها گرداندند💔 ، تنها به این جرم که حاضر نشدم به امام امت توهین کنم🚶🏻♀️🕳️
بعد از وحشیانه ترین شکنجه ها زنده به گور کردند😓😥 ،
من ناهید فاتحی کرجو🧕 ، معروف به سمیه کردستان😎، یک کُرد ایرانی🇮🇷 و مسلمان واقعی😌.
حالا بی بی سی نعره میزند که چرا سال 67 قاتلانم را قصاص کردند؟
#دختر_ایرانی
#شهیده_ناهید_فاتحی_کرجو
#قهرمان_من
#الگوی_ایرانی
#سمیه_کردستان
#بانوی_پیشران_ایران
#رویداد_روایت
امروز باز عسل اومده بود بچه ها رو دور خودش جمع کرده بود و معرکه گرفته بود
زن، زندگی، آزادی ✌️
دوست دارم کی پاپ گوش کنم
استایلم درسته، دلم می خواد مثل کی پاپ ها لباس بپوشم؛💃
اینجا بود که مریم🧕 از جاش بلند شد و گفت: در مورد کی پاپ ها چی میدونی؟
تو میدونی کی پاپ ها برای استایلشون چه سختی هایی میکشن؟
میدونی کمپانی های مدلینگ که اسپانسرشون💵💴 میشن، چه رژیم غذایی سختی براشون دارن؟؟
برای استایلشون پنبه و دستمال کاغذی می خورن !!
میدونی که خیلی هاشون در نهایت دست به خودکشی میزنن؟؟🤯
وبا اون متنی که میخونن و صحنه هایی که توی موزیک ویدئو هاشون هست، روی مخاطب تأثیر میذارن و اونو به مرور زمان دچار افسردگی میکنن که نهایتش میشه خودکشی ☠
و میدونی چه قوانین سختی🤯 دارن که امکانش نیست اون قوانین و رها کنن
اینجا بود که عسل🤔🧐🤨
بچه های کلاس😬🧐😮
مریم☺️
#کی_پاپ
#آزادی #مروارید
#موسیقی #رویداد
#مدلیینگ #دخترانه
#زیبایی #جوانی #روایت
،🖍️روایت بوم
،🖍️کلان روایت:زن با شرف و با استعداد ایرانی،پیشرفتهاو موفقیتهای زیادی رقم زده و این امر غرب را عصبانی کرده و به واکنش وادار کرده.
،🖍️سوژه:بانوی ایرانی قهرمانی که بهترین همسر و بهترین مادراست،🫡🌹🌹
،.
🌟🌟🌟🌟
همهمه ای به پا شده بود ونرگس دلیلش را نمیدانست.همان هنگام مربی اش ب سمتش آمد و گفت:که داورها با حجاب تو مشکل دارند و اجازه مسابقه دادن را به تو نمی دهند.نرگس لحظه ای به یاد پرچم کشورش افتاد وبا اقتدار به سمت داوران رفت و با آنها مشغول صحبت شد. ک داوران سکوت کردندوبا عصبانیت موافقت خود را اعلام کردند.نرگس پشت خط مسابقه بود فکرش پرکشید به سمت دخترکش و همسرش احمد که با اینکه یک پایش را در تصادف سال گذشته از دست داده بود همیشه به او قوت قلب میداد.در همین هنگام صدای سوت شروع مسابقه رشته افکارش را پاره کرد.....فردای آن روز هنگامی که چمدانش را تحویل میگرفت احساس کرد چیزی بر روی دوش او انداخته شد نگاهی انداخت و دید پرچم کشورمان ایران است.سرش را که برگرداند همسرش را دید که به او میگوید خوش آمدی قهرمان من،💐💐
🙏🙏🙏🙏🙏🙏
دوباره صبح شده ☀️ و باز شروع شد.
بازهم با صف زنان سیاه پوست برده و مظلوم مواجه هستم که باید روی آنها آزمایشات و کالبد شکافی انجام شود.😒
جرم آنها فقط زن بودنشان است
لحظهای از اینکه پرستاری👩⚕ در غرب آمریکا در بیمارستان کندی🏨 هستم متاسف میشوم.
ناگهان با صدای خانم سیسیلی، (داخل شوید) به خود می آیم
باز هم زنی سیاه پوست و بی پناه روی تخت دراز کشیده و آقای دکتر👨⚕ با تيغ جراحی 🔪به سراغ او می رود
.
.
بدون هیچ بی هوشی و بی حسی...
زن فریاد میزند
دسته های تخت را فشار میدهد
صدایش مثل ناخنی که روی صندلی چوبی کشیده میشود روحم را میخراشد
.
.
زن زبان ما را متوجه نمی شود
با خیال راحت و برای چندمین بار میپرسم دکتر
چرا؟؟؟؟؟؟؟
این ها هم انسان هستند
درد میکشند
و دکتر فقط جمله همیشگی اش را تکرا میکند،
زنان سیاه پوست درد را حس نمیکنند و بايد از آنها برای پیشرفت علمی استفاده کرد
...
از آن ماجرا سالها میگذرد
و همچنان جنگ درون من پابرجاست
زن
زن است
چه سیاه پوست
چه سفید پوست
#رویداد_روایت
#بوم_روایت
#ظلم_به_زن
#تبعیض_نژادی
#روایت تبلیغات رسانه ای: مدت ها بود که ریزش مو داشتم،هر نوع شامپو و محلولی که استفاده میکردم فایده ای نداشت،کلافه شده بودم،شُرشُر ریزش موهایم را در حمام که میدیدم گریه ام میگرفت.تا اینکه تبلیغ شامپوی ضد ریزش مو رو در اینترنت دیدم،گفتم به جهنم این همه خرج کردم اینم روش،اگه خوب باشه میگیرم. روی تبلیغ شامپو دقیق شدم و اسمشو جستجو کردم،سایت شرکت سازنده بالا اومده،باز کردم عکس تبلیغاتی روی شامپو توجهم رو جلب کرد.عکس خانومی نیمه برهنه در حمام با اندامی جذاب و موهای پر پشت و بلند حالت دار! فیگوری رویایی گرفته بود که دوست داشتی ساعت ها نگاهش کنی،اصلا شامپو یادم رفت فقط به عکس نگاه میکردم!
به فکر فرو رفتم حسرت تمام وجودم رو فراگرفت! چه اندامی !چه لبخند قشنگی! امان از موهاش پر پشت و حالت دار و بلند!
راجع به عکس تحقیق کردم اسمش کایا جردن گربر بود، مدل آمریکایی محصولات بهداشتی ، بهش ایمیل دادم،اول ازش کلی تعریف کردم و گفتم خوشبحالت خیلی اندامت زیباست،خیلی موهای معرکه ای داری!کاش منم مثل تو بودم،نه اندامی قشنگی ندارم نه موهای تعریفی !موندم این چند پَر شوید رو چه جوری ببندم که کِشم نیفته! کایا وقتی حسرت و اندوه منو دید گفت عزیزم ما مدلیم ! خیلی از جاهای بدنمون عمله!یه جاهایی هم فتوشاپه! خودتو دوست داشته باش،ازش پرسیدم خودتم از این شامپو استفاده کردی؟گفت نه!من فقط به خاطر قراردادی که با این شرکت بستم،تبلیغش کردم همین.
درسته که از صداقتش خوشم اومد ولی با خودم فکر کردم چند نفر مثل من گول این تبلیغات و حسرت این اندام رو میخورن؟!
چقدر باید آدم شخصیت خودشو زیر سوال ببره و از تَنش مایه بذاره؟!
بعدها فهمیدم که غرب مدت هاست زن رو ابزار منفعت خودش کرده و اندامش رو به نمایش میذاره تا فروش بیشتری داشته باشه!
چقدر جوونایی که از این مدل ها الگو میگیرن و فکر میکنند غرب مهد تمدن و آزادیه!در حالی که این مدل ها اسیر و برده شرکت های بزرگند و مثل عروسک خیمه شب بازی به خاطر مایحتاج زندگی در خدمتشونن!