eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35هزار عکس
16.3هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🌷رمان جذاب و خواهر برادری لبخندبهشتی ❣قسمت ۵ و ۶ با محبت لبخندی میزنم _سلام عمو. خوب هستین؟ چقدر
🌷قسمت ۷ و ۸ با صدای سوگل دست از کاویدن خانه برمیدارم. _موافقی بریم طبقه بالا تو اتاق من بشینیم حرف بزنیم؟ ابرو بالا می‌اندازم و باتعجب میگویم _بعید میدونم بقیه اجازه بدن. مخصوصا مامانم.میگه اول تو جمع بشینید بعد برید بالا زشته اول کاری پاشید برید. سری به نشانه تایید تکان میدهد _میدونم.هروقت عمو محسن هم اومد میایم پایین.فعلا تا اونا بیان مابریم تو اتاق. تو قبول کن من بقیه رو راضی میکنم. شانه بالا می‌اندازم +اگه بقیه قبول بکنن من مشکلی ندارم. لبخند پهنی میزند _پس تو برو بالا تا منم بیام سری به نشانه تاییدتکان میدهم.به سمت پله‌ها میروم و به آرامی آنها را یکی پس از دیگری طی میکنم.نگاهی به دور و اطراف می‌اندازم.راهروی بزرگی با پارکت های قهوه ای و دیوار های سفید روبرویم قرار دارد. در هر طرف ۳در کرم رنگ چوبی قرار گرفته. کمی فکرمیکنم، قبلا اتاق سوگل اتاق دوم از سمت راست بود اما ممکن است حالا تغییر کرده باشد.تصمیمم میگیرم شانسم را امتحان کنم.به سمت در دوم میروم و دستگیره را میفشارم.با باز شدن در بوی عطر شیرینی به مشامم میرسد.بادیدن دکور یاسی رنگ مطمئن میشوم که درست آمده ام. وارد اتاق میشوم و چرخی در آن میزنم. لبخند کوچکی گوشه لبم جا خوش میکند. هنوز هم عاشق رنگ یاسی است.دیوارهای اتاق را رنگ یاسی پوشانده و روبه روی در پنجره بزرگی با نورگیری عالی قرار دارد. سمت چپ تخت و کنار تخت میز آرایش قرار گرفته است.سمت راست هم کمو و کتابخانه دیده میشود.تمام سرویس چوب و پرده‌های اتاق به رنگ یاسی‌اند. باصدای در برمیگردم.سوگل میوه بدست وارد میشود و میگوید _دیدی گفتم راضیشون میکنم لبخندی از روی رضایت میزنم _هنوزم عاشق رنگ یاسی هستی ؟ با حالت با مزه ای میگوید _اصلا رنگ یاسی بخشی از وجود منه مگه میتونم عاشقش نباشم . خنده ریزی میکنم _دیوونه سوگل زیر لب غر میزند _بجای اینکه بیاد اینارو از دست من بگیره داره بد و بیراه نثارم میکنه ظرف میوه را از دستش میگیرم +شنیدم چی گفتی باخنده میگوید _گفتم که بشنوی روی تخت مینشیند و به کنارش اشاره میکند _بیا بشین «مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست» فاضل نظری چادرم را درمی‌اورم و همراه کیف شیری رنگم به جالباسی پشت در آویزان میکنم و بعد روی تخت مینشینم. سوگل با ذوق میگوید _کلی خبر داغ دارم برات. نگاه پرسشگرم را به صورتش میدوزم _خب تعریف کن ببینم با آب و تاب شروع به تعریف کردن میکند _هفته پیش عمومحسن اینا اومده بودن خونمون. وای باید بودی و میدیدی همشون عوض شده بودن.«شهروز»و«شهریار» هردوتاشون بزرگ شده بودن.عمو محسن هنوزم مثل قبل مغرور بود،حتی یه معذرت خواهی خشک و خالی هم نکرد فقط به بابام گفت:من از روی جوونی یه اشتباهی کردم حالا هم گذشته ها گذشته به محمد زنگ بزن بگو بیاد دوباره رفت و آمد کنیم. البته اینا چیزهایی بود که بابا بهم گفته بود ولی بنظرم عمو محسن یه چیزدیگه هم گفته بود که بابام انقدر سریع راضی شد. حالا بگذریم ولی خداوکیلی بابام به سختی تونست باباتو راضی کنه. هر روز بابام زنگ میزد با بابات حرف میزد ولی بابات هیچ جوره راضی نمیشد. تو یه این ۶ روز بابام هر روز زنگ زد با بابات حرف زد تا تونست با هزار مکافات راضیش کنه . حدس میدم اینطور بوده باشد چون پدرم سخت از آنها دلگیر بود.با سکوت سوگل متوجه میشوم حرف هایش به پایان رسیده. سعی میکنم بحث را عوض کنم _مثل اینکه شما تویه این مدت با عمو محسن رفت و آمد نداشتین. سوگل با خنده میگوید _دختر تو کجای کاری. وقتی شما قطع رابطه کردین ۳ ماه بعد عمو محسن رفت ایتالیا پیش فامیلای «بهاره خانم» . تازه شیش ماهه از اونجا برگشتن . _راستی سجاد و شهروز هنوزم باهم مثل قبلا رفیقن ؟ سری به نشانه تاسف تکان میدهد _نه بابا . اون چند وقت آخر هی شهروز به سجاد تیکه مینداخت . رابطشون عین کارد و پنیر شده بود. تو فوت بابا رضا هم که خودت دیدی شهروز هی سجاد رو اذیت میکرد دیگه از اونجا کم‌کم اذیت‌های شهروز شروع شد . حرف های سوگل مرا دوباره به ۹ سال قبل برمیگرداند. حق با سوگل بود. روز خاکسپاری بابا رضا هم شهروز دائم با لبخند های مرموز در گوش سجاد چیز هایی میگفت که باعث میشد سجاد عصبی شود . چند باری به راحتی توانستم متوجه قرمز شدن سجاد بشوم. این آزار و اذیت ها همیشه شامل حال من بود. یادم هست در اواخر رابطه‌ی‌مان من تازه به سن تکلیف رسیده بودم و شهروز برای اذیت کردن من هر بار از روی عمد به من تنه میزد و وقتی به او اعتراض میکردم با پوزخند میگفت: ببخشید حاج خانوم حواسم نبود «تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را»
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 تاریخ تولد :1342 محل تولد :دهستان شار تاریخ شهادت:1360/6/24 محل شهادت : کرخه نور سلام به برادران انجمن اسلامي وحدت، برادراني فعال در سنگر انقلاب فرهنگي، برادراني كه بسيار با آن ‌ها بودم و از اين بابت خاطره ‌ها دارم و استفاده ‌هاي زيادي از محضرشان بردم. شايد هنوز نقش جا پاهايمان شاهد باشند كه دور هم نشسته‌ ايم و يا مشغول زدن پوستر روي ديوار هستيم و يا مشغول عبادت معبود در مسجد و دعاي كميل .. . هر موقع كه به دعاي كميل يا مشغول عبادت خداي عالميان هستيد، ما را دعا كنيد. اكنون برادران انجمن اسلامي در سراسر جبهه پخش شدند؛ براي يك هدف؛ «الله». آيا مگر ما نيستيم و نبوديم كه سال ‌هاي سال بر سر و سينة خود مي ‌زديم و مي ‌گفتيم: اي سيدالشهدا حسين جان! كاش با شما بوديم. اي کاش حسين (ع) فرمانده مي ‌شد و جان خود در راه خدا براي رضاي او هديه مي ‌كرديم و به توفيق شهادت نايل مي ‌گشتيم؟ آيا اين را در دعاها و زيارت ‌نامه ‌ها با گريه و شيون و سينه و زنجير نگفتيم؟؛ مگر نه اين كه اگر در کربلاي حسين -عليه السلام- بوديم همه چيزمان را براي اسلام فدا مي ‌كرديم و به ياري حسين (ع) مي ‌شتافتيم، اگر اكنون نيز بر اين عقيده هستيم، حالا ايران كربلاست. اين كربلا و امروز عاشوراي ديگر و نوادة پاك خاندان رسول الله (ص) حسين زمان، امام خميني. آن طرف هم صدام يزيد كافر از نوادة كثيف ابوسفيان و ديگر طاغوت ‌هاي زمان. اگر ايماني استوار داشته باشيم از بالاترين و برترين ملت ‌ها در جهان هستيم، هر كجاي دنيا قدم نهيد، ايران با انقلاب اسلامي خود، معزّز به نظر خواهد رسيد. مادر مهربان! اگر برادران و پدر عزيز قصد جهاد داشتند، آن ها را تشويق كنيد كه تشويق كردن در اين راه، براي خودِ تشويق كننده هم ثواب و اجر دارد. دشمن حيله و تزويرها كرده و نيرنگ ‌ها دارد و براي شكست جمهوري اسلامي دست به فجيع ‌ترين كارها مي ‌زند. اكنون همة قدرت ‌ها عليه اين حكومت متحّد شده ‌اند و در اصل عليه خدا و حاكميت خدا. اگر با ايثار و بخشيدن عزيزترين كسان و اموال دنيوي، اسلام را ياري كنيم، خداوند نيز به ما رحمت و آمرزش هر دو جهان را عطا خواهد كرد و اگر خداي نكرده اسلام را ياري نكنيم، امام امت را ياري نكنيم، خداوند ما را از عذاب دنيا و آتش جهنم نجات نخواهد داد. 🌼هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و 🌼 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت