ابراهیم طوری برخورد میکرد کھ گویی از
تمامِ رفاهیات دنیایی برخوردار است .
گذرانِ زندگی برایِ او که یتیم بزرگ شده
سخت بود اما با کاردربازار، درآمد لازم را
برایِ خودش کسب کرد !
ابراهیم پولِ خودش را هم برایِ دیگران
هزینھ میکرد ؛ نھ موقعیت هایِ ویژه او
راذوق زده میکردُ نھ از دست دادنِ
موقعیت ها او را ناراحت میکردهیچ
وقت لباس نو نمیپوشید ، میگفت:
هرزمان تمامِ مردم توان پوشیدنِ
لباس نوُ زیبا داشتند، من هم میپوشم
#شهیدابراهیمهادی🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
ارتش یمن: تلآویو را هدف قرار دادیم
🔹یحیی سریع سخنگوی نیروهای مسلح یمن در خصوص بیانیهای که تا ساعاتی دیگر منتشر خواهد شد، گفت که این بیانیه در خصوص جزئیات حمله به تلآویو است.
پس از ناوهای آمریکا نوبت به سفارت آمریکا رسید
🔹خبرنگار روزنامه یدیعوت آحارونوت با انتشار مختصات محل انفجار نوشت: پهپاد فقط چند ده متر دورتر از سفارت آمریکا در تلآویو منفجر شده است.
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
✅ دستنوشته شهید #حاج_قاسم سلیمانی بهمناسبت فرارسیدن ماه محرم:
✍️ کشوری که در قلب، اسمِ حسین را دارد، فرهنگِ عاشورا را دارد، باید در زیست و فرهنگ الگوی جهان شود.
#نهضت_حسینی
#مکتب_سلیمانی
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
در #خانطومان چهار نفر از تکفیریها محاصرهاش میکنند، آنقدر شجاع بود
که 3 نفرشان را به درک واصل میکند
و یک نفر از ترس فرار میکند.
به شهیدان سالخورده و منتظر قائم
علاقه خاصی داشت
#شهید_میثم_علیجانی🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
💢اولین تصاویر از شهید شب گذشته شهید محمود مطهری که در درگیری با اشرار مسلح سراوان به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۷۷ ساعت۷صبح بود. مهیا، امروز سحرخیز شده بود!روی تاقچه ی بزر
💠 ❁﷽❁ 💠
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 قسمت ۷۸
_قشنگه؟!
مهیا، نگاهی به مانتوی مجلسی ای، که در دستان سارا بود؛ انداخت.
_آره...قشنگه...
_پس همین رو براش میگیرم.
سارا به طرف صندوق رفت.
از رفتن شهاب، چهار روز می گذشت... مهیا، نمیدانست، شهاب دقیقا کجا رفته بود.فردا شب هم، مراسم بله برون مریم و محسن برگزار می شد و فرصتی نمیشد تا از مریم بپرسد.
ــ بریم مهیا...
مهیا و سارا از مغازه بیرون رفتند.
_تو چیزی نپسندیدی؟
_نه!
مهیا به مغازه ها نگاهی انداخت. مغازه ای نظرش را جلب کرد. دست سارا را گرفت و به داخل مغازه رفتند. با ورودشان بوی گلاب به استقبالشان آمد.مغازه ای بزرگ، که پر از چادر و کتاب و سجاده و عطر و انگشتر بود. سارا، با ذوق به چادر های رنگی نماز و تسبیح های رنگارنگ نگاه میکرد.
_مهیا، اینجا چقدر قشنگه...
مهیا، با لبخند، سرش را تکان داد.
_آره خیلی...نظرت چیه این رو برای مریم بگیرم؟!
سارا به جایی که مهیا اشاره کرد، نگاهی انداخت.عبای لبنانی خیلی زیبایی بود.
_وای! خیلی قشنگه!
مهیا به فروشنده گفت، تا آن را در سایز مناسب برایشان بیاورد.نگاه دیگری به چادر ها انداخت.چادری سفید اکلینی با گل های ریز یاسی که در کنارش سجاده بزرگ و قشنگی بودو نظرش را جلب کردند.تصمیم گرفت آن ها را بخرد.به فروشنده گفت، که آن ها را، به علاوه تسبیح فیروزه ای و یک مهر برایش بیاورد.
_مهر کجا باشه؟!
مهیا لحظه ای فکر کرد و با لبخند گفت:
_کربلا!
فروشنده لبخندی زد و بعد چند نگاه به ویترین مهر کربلا را جلویش گذاشت. مهیا، به قسمت کتاب ها رفت و چند کتاب که مریم به او معرفی کرده بود هم برداشت که بخرد.به طرف صندوق رفت و خریدها را حساب کرد.
_آخیش... بلاخره خریدها هم تموم شد.
_آره...بیا بریم شام بخورم.
_باشه.
به فست فودی که در پاساژ بود، رفتند. سارا، به طرف پیشخوان رفت و سفارش دو تا پیتزا داد.
_مهیا؟!
_جانم؟!
_چرا این چند روز تو خودتی؟! چیزی شده؟!
_نه!
_نمیخواهم فضولی کنم...ولی تو اون مهیای شاد همیشه نیستی!
_نه، باور کن چیزی نیست. چند روزه به خاطر کارای دانشگاه، شب ها بیدار میمونم... خستم!
سارا با اینکه قانع نشده بود؛ اما حرف دیگری نزد...مهیا دنبال جمله ای می گشت، تا بتواند با گفتنش بحث را سمت سفر شهاب بکشد. اما هر چقدر فکر میکرد به جایی نمی رسید.
_بیچاره مریم! بله برونش، داداشش نیست.
مهیا، سریع به طرفش برگشت.
_آره! خیلی بده...داداشش کجا رفته؟!
_ماموریت!
_چه ماموریتی؟!
ــ نمیدونم آقا شهاب همیشه که میره ماموریت کسی از ماموریتش خبری نداره!
_سوریه رفته دیگه؟!
گارسون به طرفشان آمد و سفارشات را روی میز چید.مهیا در دل کلی بد و بیراه به گارسون گفت و در دل گفت:
_الان چه وقت اوردن غذا بود؟!
سارا، در حالی که سس را روی پیتزایش می ریخت گفت:
_نه بابا! بعد اون اتفاق، خاله شهین دیگه نگذاشته که بره!
مهیا با کنجکاوی پرسید:
_چه اتفاقی؟!
سارا که داشت لقمه را می جوید، با دست اشاره کرد که صبر کند.مهیا تند تند با انگشتش روی میز می زد.
_ایِ کوفت بخوری...حرف بزن!
سارا لقمه را قورت داد.
_آروم دختر...چته؟!
_خب، میرسی جای حساس، بعد کوفت کردنت شروع میشه...بگو دیگه!
_باشه نزن منو حالا...شهاب پارسال رفت ماموریت سوریه، تو درگیری دوتا تیر می خوره! یکی پهلوش، یکی هم به کتفش!
مهیا شوکه دستش را جلوی دهانش گذاشت.
_همون ماموریتی که دوستش مفقود الاثر شد؟!
_تو از کجا میدونی؟!
مهیا هول کرده بود.
_شنیدم.
_آره همون! با اینکه شهاب در مورد اون روز با هیچ کس صحبت نکرد، ولی ما از دوستاش شنیدم.... خدا بهش خیلی رحم کرد؛ وگرنه خدایی نکرده...
مهیا، دیگر صدایی نمی شنید....فقط لب های سارا را می دید، که در حال تکان خوردن هستند...حالش اصلا خوب نبود.
تصور شهاب در آن حالت او را دیوانه می کرد. کاش سارا دیگر ادامه ندهد...
👈 #ادامه_دارد....
رمان #جانم_میرود
✍ نویسنده #فـاطمہ_امـیرے
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایتگری_شهدایی2192
روایت شنیدنی از شهید عباس دانشگر
استاد رائفی پور
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ...
همخوانی شهدا ...
#پســت_پـایـــانـی
🕙سـاعـت عـاشقـے
⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜
سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
#سلام_امام_زمانم💚
هر روز که سلامت میدهم
و یادم می افتد که صاحبی
چون تو دارم
کریم، مهربان، دلسوز، رفیق،
دعاگو، نزدیک
و چه احساسِ نابِ آرامش بخش
و پر امیدی است داشتنِ تـو...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹
🕊🌷#زیارتنامۀ شهدا 🌷🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَاءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُؤمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ،
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَ مَعَکُم.
#الّهی_بدماء_شهدائنا_عجل_لولیک_الفرج
#درآرزوی_شهادت
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
به نام خداوند مردان جنگ
لقمه نان خشکی برداشتند
و جانشان را گذاشتند !
بی ادعای بی ادعا
این تمام سهـمشان بود
از سفره ی انقلاب
رزقکشهـادت
#صبحتون_شهدایی🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر حالمو خوب کرده
این حسین حسین گفتنا❤️
#عزیزم_حسین
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#تلنگرانه⚠️
هرجوریهستی،
هرگناهیکردی،
اولازنمازتشروعکن..🙂
شکنکنکهدرستمیشی..!
نمازتتورودرستمیکنه؛همونطورکهشیطان،
ماروکمکموآهستهآهسته
بهسمتگناهمیبره!
همونطورهمنماز،
ماروکمکمبهسمت
عاقبتبخیریمیبره!🌱
خداهیچوقتبنده شو رهانمیکنه!!
حتیاگهمرتکببدترین
گناههاشدهباشه...✋🏼
بهخدااعتمادکن!!
آرهرفیقخدابخشندهو
مهربونترینه..😊
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
لالایی مادری در غزه این شد:
قول میدم اگه ورق برگرده و علی نمیره جوری لالایی بخونم حرمله گریه اش بگیره💔
#غزه
#محرم🏴
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#جنگ_به_روایت_تصویر
درادامه عملیات رمضان،به کانال پرورش ماهی رفتیم؛درمنطقه بودم که به اندازه چشم بهم زدنی،بالگردعراقی بالای سرما آمد و آتش ریخت،درهمین حمله 8نفراز رزمندهها شهیدشدند.یکی از رزمندهها سمت چپ صورتش کاملاً ازبین رفته بود.یکی دیگر از رزمندهها که میخواست باموتورسیکلت برای همرزمانش آب ببرد،درهمین حمله با شهادت رسیدکه ظرف آب آن هم بخون آغشته شد.
رزمندهها با دیدن این صحنه سریع خودشان رابه رزمندههایی رساندندکه هدف شلیک قرارگرفتند،تابتوانندآنها رانجات دهنداما این رزمندهها بشهادت رسیده بودند.
منهم هاج و واج مانده بودم که دریک چشم بهم زدنی کسانیکه جلوی چشمم راه میرفتند،شهیدشدند.تنها کاری که میتوانستم انجام بدهم این بودکه دوربینم را دستم بگیرم و از این صحنه عکسبرداری کنم.
شرایط سختی حاکم بود؛تانکها به سمت نیروهای ما میآمدند.درهمین لحظات یک خودروی وانت داشت به عقب برمیگشت؛ازفرصت استفاده کردم وبلافاصله خودم را به پشت آن رساندم ومنطقه را ترک کردیم.بعداً شنیدم رزمندههایی که در آن منطقه مانده بودند،به اسارت عراقیها درآمدند.
✍🏻 عکاس دفاع مقدس
امیرعلی جوادیان
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#چادرانه🦋
کمدها را زیر و رو میکنم.
لباسهای بهاری، بارانیها، خانگیها، مجلسیها
خسته میشوم از این همه #رنگ و #مدل
نگاهم به تو گره میخورد، #آرام میشوم
#ساده بودنت یک #دنیا میارزد
#چادر مشکیِ آرامِ من🖤
#زن_عفت_افتخار
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
عشاق الحسین محب الحسین.مقدم.mp3
4.25M
یا رفیق من لا رفیق له
🎙کربلایی جواد مقدم
به یاد همه شهدای عزیزمان خصوصا شهدای خدمت شهید آیت الله رئیسی عزیزمان و همراهان ....
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo