eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
پیکر پاک، مطهر ۷۲ #شهید تازه تفحص شده دوران دفاع مقدس، سه شنبه ۲۰ آذر از مرز #شلمچه به میهن اسلامی منتقل می شود. این #شهدا مربوط به عملیات های رمضان، محرم، کربلای ۵ و تک دشمن است که متعلق به لشکرهای ۱۴ امام حسین(ع)، ۸نجف اشرف، ۱۹ فجر، ۲۷ حضرت رسول(ص) ، ۱۰ سید الشهدا (ع) هستند #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97 https://eitaa.com/piyroo
یه دختر مذهبے😅 همیشه دلش روشنه چون توکلش به خداس🙏😃 دور هرچی😎 غمو، دِپرِسیو، آهُ، نالهُ، شکوِهُ، ناشکری رو خط میڪشه... خودشو بخاطر دنیا آزار نمیده متوسل به خود بے بے حضرت زهراس #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97 https://eitaa.com/piyroo
#بیسیم_چی حیف که خش خش دنیا زیاد شده و دیگر صدایت مفهومم نیست😔😔 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97 https://eitaa.com/piyroo
با سلام و ابراز ادب و احترام خدمت همسنگران شهدایی خاطرات شهید علمدار قسمت اخر ان شاءالله امشب در کانال قرار خواهد گرفت و ان شاء الله به شرط حیات با خاطرات شهید مدافع حرم عباس کردانی در اسرع وقت اشنا می شویم التماس دعای شــ🕊ــهادت #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97 https://eitaa.com/piyroo
💖♥💖♥💖♥💖♥💖🌸💜 💜🌸 قسمت آخرین میوه 🍎رو تو ظرف چیدم و رو به مامان گفتم: _تموم شد! در حالی که در قابلمه رو میذاشت روش گفت: _دستت درد نکنه، حالا برو آماده شو، الاناست که پیداشون بشه😊 چشمی گفتم و رفتم تو اتاقم، مهسا آماده بود و پشت پنجره نشسته بود نگاهش که به من افتاد لبخند مرموزی زد، منظورشو نفهمیدم بی توجه به لبخندش کمدم رو باز کردم تا لباس مناسبی پیدا کنم😒 باز استرس تو تمام وجودم سرازیر شد، چرا انقدر دیوونه بازی درمیارم شاید سمیرا راست میگفت من زیادی ضعف نشون میدم، چشمامو بستم و زیر لب یه بسم الله گفتم تا شاید قلبم آروم بشه و بتونم درست تمرکز کنم ...😣💓 روسری مو که بستم صدای زنگ🔔 بلند شد، باز این استرس، باز دیدنش منو از همین حالا دیوونم میکرد، از صبح که مامان گفته بود که عمو جواد اینا میان قلبم 💓آروم و قرار نداشت .. چـــ💎ـــادرمو سر کردم، مهسا هم چادر به سر از اتاق رفت بیرون، نگاهی به خودم تو آیینه انداختم من باید قوی باشم قوی، نباید هیچ کس حس منو نسبت به اون بفهمه، هیچکس، هیچکس،حتی خودِ 🌷عباس!🌷 صدای سلام و احوال پرسی شون که اومد از اتاق اومدم بیرون عمو جواد اولین نفر بود که نگاهش بهم افتاد لبخند مهربونی بین ریش های نقره ایش نشست: _سلام دخترم😊 سلامی دادم و سرم رو به زیر انداختم ملیحه خانم نزدیک اومد و باهام روبوسی کرد، صدای بم مردونه ای آمیخته شد با صدای محمد که در حال سلام و احوال پرسی بود، با همون سر به زیری با حس کردن عطریاس متوجه اومدنش شدم، زیر لب ناخودآگاه زمزمه کردم "عباس"🙊 .... 🍃🌸🍃🌸 💌نویسنده: بانو گل نرگــــس 💖♥💖♥💖♥💖♥ https://eitaa.com/piyroo
🍀❣🍀❣🍀❣🍀❣🍀🌸💜 💜🌸 قسمت دیگه نوبت سفره پهن کردن بود... تا الان هی از جمع فرار می کردم تا عطر یاس بیشتر از این دیوونه ام نکنه😣😔ولی موقع شام دیگه نمیشد کاریش کرد باید با 🌷عباس🌷 دور یه سفره مینشستم و غذا میخوردم، بعد از پهن شدن سفره و تکمیل همه چیز باز وارد آشپزخونه شدم که یه دفعه صدای مامان از هال اومد: _دیگه چیزی نمیخواد خودتم بیا در حالی که شیر آب باز میکردم گفتم: _چشم اومدم😊 چند بار صورتمو با آب شستم شایدم بهتر بود ✨وضو✨ می گرفتم تا آروم شم بعد از وضو گرفتن وارد هال شدم همه مشغول غذا خوردن بودن، زیاد نگاه نکردم که مبادا نگاهم بلغزه😔 و به عباس بیفته، نمیخاستم به هیچ وجه نگاهش کنم به اندازه ی کافی بی قرار بودم با نگاه کردنش حال خودمو بدتر میکردم ملیحه خانم زیر چشمی نگاهی بهم انداخت و گفت: _ماشالله چه خانومی شده معصومه جون لبخندی رو لبای مامان نشست: _کنیز شماست☺️ با این حرف مامان تو اون هیرو ویری نزدیک بود خنده ام بگیره، آخه یکی نیست به مامان بگه کنیز! کنیز واقعا!!!!😅🙊 نگاهم به مهسا افتاد که ریز ریز میخندید، وای مهسا خدا بگم چیکارت کنه!😁🙈 ملیحه خانم باز نگاهشو بهم دوخت و گفت: _ان شالله یه شوهر خوب گیرت بیاد خاله جون، راستش ما هم چند وقته دنبال یه دختر خوب برای عباس می گردیم☺️ ضربان قلبم بالا زد😥💓 اصلا نفهمیدم لقمه ی توی دهنمو چجوری قورتش دادم سرمو یه دفعه بلند کردم که نگاهم افتاد به چشماش .. یه لحظه مغزم ارور داد، مطمئنا چند دقیقه دیگه اونجا می موندم همه، احساسمو از تو چشمام میفهمیدن سریع پارچ و برداشتم و گفتم: _برم پرش کنم دویدم سمت آشپزخونه و ولو شدم کنار یخچال،😣 با یاداوری چند دقیقه پیش و حرفای ملیحه خانم و چشمای عباس،تمام بدنم یخ شد ... وای وای وای، من باز اشتباه کردم، برای اولین بار به چشمام نگاه کرد و من ... سرمو گذاشتم رو زانوهام، وای عباس چرا نمیفهمی که من طاقت ندارم، تو دونسته این کارو بامن میکنی یا شایدم اصلا روحت از این چیزا خبر نداره ....😥😣 .... 🍃🌸🍃🌸 💌نویسنده: بانو گل نرگــــس 🍀❣🍀❣🍀❣🍀❣🍀کپی بدون نام نویسنده حرام https://eitaa.com/piyroo
💠سه‌شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۷ ۳ ربیع الثانی۱۴۴۰ ۱۱ دسامبر ۲۰۱ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97 https://eitaa.com/piyroo
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97 https://eitaa.com/piyroo
تولد : ۱۳۶۳/۱۱/۱۵ - تهران شهادت : ۱۳۹۴/۹/۲۹ - حلب سوریه آرامگاه : تهران - گلزار شهدای بهشت زهرا (س) ، قطعه ۵۰ شهید پاسدار حمید رضا اسداللهی، متولد 1363\11\15، یکی از اعضای اصلی مرکز مطالعات راهبردی تربیت اسلامی به شمار می‌رفت که تاکنون اقدامات و فعالیت‌های گسترده‌ای را در عرصه های تربیتی و فرهنگی در کشورهایی چون پاکستان، عراق و لبنان ساماندهی و مدیریت کرده بود. شهید حمیدرضا اسداللهی از خادمان حسینی (ع) بود. و چه راهی است این طریق الحسین که همه خوبان عالم را جمع می‌کند. حضور در سرزمین کربلا و سربازی حریم آل الله (ع) در منطقه عملیاتی سوریه، دلیلی شده بود که شهید حمیدرضا از یمن، عراق، سوریه، بحرین، پاکستان و افغانستان رفقایی پیدا کند. شهادت در حلت سوریه و مزار در گلزار شهدای بهشت زهرا قطعه50 بسم رب الشهداء و الصدیقین معرفی مختصری از مدافع حریم انقلاب اسلامی ،قاری برجسته قرآن کریم ، محقق و پژوهشگر قرآنی, بسیجی جهادگر ، نخبه و فعال بین المللی ، دانشجوی کارشناسی ارشد مترجمی زبان عربی دانشگاه تهران و خادم الشهدا شهید حاج حمید رضا اسداللهی معروف به ابو محمد تاریخ تولد: پانزدهم بهمن ماه 1363 محل تولد: تهران وضعیت تاهل: متاهل فرزندان گرانقدر شهید به نام محمد آقا 4 ساله و احمد آقا 3 ماهه شهادت : اذان ظهر روز 29 آذر ماه 1394 محل شهادت: شهر حلب واقع در سوریه مزار شریف شهید: تهران ، بهشت زهرا ، قطعه 50،ردیف 2 ، شماره 14 نحوه شهادت:اصابت ترکش خمپاره به گردن شهید مورد علاقه : شهیدمهدی باکری / شهید حاج عماد مغنیه اولین روزهایی که تیم فرهنگی بسیج مسجد موسی بن جعفر ع شروع به کار کرد حمید شد مسئول ستاد یادواره شهدای مسجد، همون اوایل هرکدوم از بچه ها قرار گذاشتن اسم یکی از شهدا رو برای خودشون انتخاب کنن و با اسم اون شهید همدیگرو صدا کنن ، یکی شد حاج همت ، یکی شد عباس کریمی ، یکی دیگه شد مهدی زین الدین ... شهید حمید، آقا مهدی باکری رو انتخاب کرد... این شهید بزرگوار یک شب قبل از اعزام به منطقه در حرم امام رضا(ع) وصيت نامه اش را می نویسد كه وصيت نامه او چندين بخش دارد، وصيت به همسرش ،به فرزندانش، به پدر و مادرش، به خواهر و برادر، به كانون مسجد، وصيت به مجموعه تربیتی بسیج و بخش هایی هم صحبت با امام زمان و نائبشون امام خامنه ای و مسلمانان جهان دارد بخش هایی از وصیت نامه نورانی شهید : واقعاً این انقلاب جای شکر دارد و شکر این انقلاب یعنی خدمت و حفظ این انقلاب؛ انقلابی که امام بزرگوار آن را نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ارواحنا فداه معرفی کرد. حیف کسانی به دنبال خدمت به اهل‌بیت (ع) و امام زمان (عج) هستند غافل از اینکه خدمت به اهل‌بیت علیهم‌السلام در این زمانه، همان خدمت به انقلاب اسلامی است. انقلابی که ثمره خون انبیاء و رسولان است. انقلابی که ثمره زحمات و مشقاتی است که سید ما، رسول‌الله کشیدند. ای سید و مولای من! آقاجان! گر چه برای تربیت شدن و سرباز تو شدن تلاشی نکرده‌ام اما به آن امید جان می‌دهم که در آن روز موعود که ندا می‌دهند: «از قبرهایتان بیرون بیایید و به یاری مولایتان بشتابید» من هم به اذن مولایم در حالی که شمشیر به کمر بسته‌ام از قبر بیرون آمده و پای رکاب تو آقاجان سربازی کنم؛ رهبر عزیزم! لبیک به فرمان شما همان تکبیر حج است و همان لبیک به رسول خدا (ص) و همان لبیک «یا حسین (ع)» است و این را امام بزرگوار به ما یاد داد؛ چون ولایت‌فقیه همان ولایت رسول‌الله است. برایم دعا کنید و از من راضی باشید تا خدا از من راضی شود. برادران و خواهران! انقلاب اسلامی یک پدیده تاریخی و یک اتفاق اجتماعی نیست! این انقلاب یک انقلاب الهی و نورانی است و این انقلاب متعلق به یک قشر خاص و یک ملت فقط نیست. نه! انقلاب اسلامی موهبتی الهی است که خداوند در این دوران به بشریت و همه انسان‌های آزاد ارزانی داشته است. انقلاب اسلامی مقدمه همان حیات طیبه‌ای است که انبیاء و رسولان و همه ادیان توحیدی به دنبال آن بوده‌اند. ما اجازه نداریم هر کس و هر فکری را در جریان تربیتی خود قرار دهیم. باید تربیت ما در نظام ولایی قرار بگیرد تا نتیجه آن سربازی امام زمان (عج) باشد. امروز میزان و فصلالخطاب، بعد از قرآن و عترت ولی‌فقیه است. وظیفه ما به‌عنوان مربی یا متربی این است که دائماً نظرات مربی جامعه را رصد کنیم و خود را مأمور به انجام آن بدانیم؛ حتی در مسائل بسیار جزئی. محمدجان! زندگی نکن برای خودت، زندگی کن برای مهدی (عج)؛ درس بخوان برای مهدی (عج)؛ ورزش کن برای مهدی (عج). احمدجان! وصیت اصلی من به تو تبعیت کامل از ولی‌فقیه است. سعی کن خودت را از جهات علمی، معرفتی و جسمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_34969163.mp3
930.4K
قرارعاشقی❤️❤️❤️❤️ صلوات خاصه آقـا علی‌ بن موسی الرضا❤️ دست به سینه رو به حـرم ✋ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97 https://eitaa.com/piyroo
❣️❣️❣️❣️❣️❣️❣️❣️ 💔 🌿 💔غروب روز سه شنبه دلم هوایی توست 💔و عاجزانه نگاهش به میزبانی توست 💔غروب روز سه شنبه دوباره می خوانم 💔بیاکه لحظه ی امداد آسمانی توست 💔نظر به حال دلم کن که سرد و خاموش ست 💔همه امید من آقا به مهربانی توست 💔دوباره این دل شیدا مسافر راه ست 💔مسیر عاشقی ام صحن جمکرانی توست 💔نگاه مرحمت تو مرا بزرگی داد 💔بیا که شعر و غزل ها همه فدایی توست 💔بیا و روضه ی کرب و بلا بخوان امشب 💔بیا که فاطمه مشتاق روضه خوانی توست https://eitaa.com/piyroo ═══════✙❆♡❆✙══════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘ 🌺ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا🌺 💠خاطرات شهید سید مجتبی علمدار 💠قسمت 0⃣3⃣ (قسمت آخر) 💠سید محمد خاتمی 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ✨مدت زیادی از شهادت سید نگذشته بود. دوم خرداد 76 در پیش بود. عده ای از دوستان سید که به جناح چپ معروف شده بودند دور هم نشسته بودند. مرتب از کاندیدای مورد حمایت خود (سید محمد خاتمی) صحبت می کردند. موج حمایت های آنها به هیات هم کشیده شده بود. این سیاسی کاری باعث شد عده ای از هیات جدا شوند. یکی از دوستان سید در حمایت از نامزد خود (سید محمد خاتمی) اصرار می کرد، گفت: «والله قسم، اگر خود سید هم بود به ... (سید محمد خاتمی) رای می داد.» گفتم: «چرا بی خود قسم می خوری.» بعدش تا تونستم بر علیه کاندیدای مورد حمایت او (سید محمد خاتمی) حرف زدم. هر چه دلم خواست گفتم. 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ✨آن شب با ناراحتی جلسه را ترک کردم. شب هم خیلی زود خوابیدم. سید آمد به خوابم. ایستاده بود در مقابلم. با چهره ای نورانی تر از زمان حیات. اخم کرده بود. فهمیدم از دستم ناراحت است. آمدم حرف بزنم که سید گفت: «می دونی اون طرف چه خبره؟! چرا به این راحتی غیبت می کنی؟! می دونی اهل غیبت چه عذابی دارند.» بعد به حرف آن دوستان اشاره کرد و گفت: «والله قسم اگر بودم، به آن آقا (سید محمد خاتمی) رای نمی دادم.» 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 📚کتاب علمدار، صفحه 228 الی 229 🌹 نا. جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح مطهر امام و ارواح طیبه شهدا 5صلوات🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از منتظر61
4_582493935813787884.mp3
2.71M
روایتگری شهدایی قسمت 172 ◀️راوی،علمدار روایتگری حاج آقا ضابط 🌺امام فرمودند شهدا ذخائر عالم بقا اند... کاش ما میدونستیم امام اون موقع ها چی میگفت.. بیخود نبود که آیت الله مدنی و آیت الله دستغیب اون دوتا فقیه،عالم،استاد اخلاق، پاشدن اومدن پیش امام رضا گفتن یا امام رضا این همه جوونا دارن میرن جبهه مارو که پیرمردیم راه نمیدن... یاامام رضا گناه ما چیه؟ماکه سالها درس دین خودیم گناه ما چیه که مارو راه نمیدن یاامام رضا ماهم شهادت میخوایم... میخوایم تکه تکه بشیم خدارو دیدار کنیم.. امام رضا هم دعای این دوتا پیرمرد رو مستجاب کرد شدن شهید محراب.. به به چه شهادتی... https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ⚘سادات بنت نبی⚘
1_38570945.mp3
6.2M
درد و دلِ شهید سید مجتبی علمدار با شهدا چقدر سخت است حال عاشقی که نمی داند محبوبش نیز هوای او را دارد یا نه!! ۹۷ https://eitaa.com/piyroo