eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به ابراهیم هادی بسیار علاقه داشت ، خاطراتش را برای دوستان تعریف می‌کرد. بارها کتاب سلام بر ابراهیم را خریده و به دیگران هدیه میداد. در صفحه اول می نوشت ، وقف در گردش ، پس از مطالعه در اختیار دیگران قرار دهید. سید مصطفی فرمانده گردان عمار لشکر فاطمیون ، ابراهیم هادی را الگوی خودش قرار داد و حتی نام جهادیش را سید ابراهیم نهاد.... 📕 مصطفی 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ https://eitaa.com/piyroo 🕊
"شہـداےمدافع حرم" با یڪـ تیــــر دو نشــــان زدند! هم عباس صفتــ مدافع حرم شدند هم حسین وار مدافع حریم دین جد سادات.. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
ظلـــــم یعنے : براے شہیـــد شدن آفریـده شده ایم ... ولے میـــمیــریم ...😔💔 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
❣ جنگیدن در راه خدا خستگی نمیاره ... اگه داریم خستہ مےشیم ، ایراد اینہ ڪه یہ چیز قاطی قضیہ هست ... 🕊 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 #خاطرات_شهيد_چمران بہ روایت غاده جابر قسمت:2⃣
بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 بہ روایت غاده جابر قسمت:3⃣2⃣ 🍃در نوسود که بودیم من بیشتر یاد لبنان می افتادم ، یاد خاطراتم ، طبیعت زیبایی دارد نوسود ، و کوههایش بخصوص من را یاد لبنان می انداخت .من ومصطفی در این طبیعت قدم می‌زدیم و مصطفی برای من درباره این جریان صحبت می کرد، درباره کردها و اینکه خودمختاری می خواهند ،من پرسیدم: چرا خود مختاری نمی‌دهید ؟مصطفی عصبانی شد و گفت: عصر ما عصر قومیت نیست .حتی اگر فارس بخواهد برای خودش کشوری درست کند ، من ضد آنها خواهم بود . 🍃در اسلام فرقی بین عرب و عجم و بلوچ و کرد نیست .مهم این است ، این کشور پرچم اسلام داشته باشد .البته ما بیشتر روزهای کردستان را در مریوان بودیم .آن جا هم هیچ چیز نبود .من حتی جایی که بتوانم بخوابم نداشتم .همه اش ارتش بود و پادگان نظامی و تعدادی خانه های نیمه ساز که بیشتر اتاقک بود تا خانه .در این اتاق ها روی خاک می خوابیدیم ،خیلی وقتها گرسنه می ماندم و غذا هم اگر بود هندوانه و پنیر. خیلی سختی کشیدم .یک روز بعداز ظهر تنها بودم ،روی خاک نشسته بودم و اشک می ریختم . 🍃غاده تا آن جا که می توانست نمی گذاشت که مصطفی اشکش را ببیند ،اما آن روز مصطفی یکدفعه سر رسید و دید او دارد گریه می کند.آمد جلو دو زانو نشست شروع کرد به عذر خواهی .گفت: من می دانم زندگی تو نباید اینطور باشد . تو فکر نمی کردی به این روز بیفتی .اگر خواستی می توانی برگردی تهران . ولی من نمی توانم ، این راه من است ، خطری برای خود انقلاب است .امام دستورداده که کردستان پاک سازی شود و من تا آخر با همه وجودم می ایستم. غاده ملتمسانه گفت: بیایید برگردیم ، من نمی توانم اینجا بمانم . 🍃مصطفی گفت: تو آزادی ، می توانی برگردی تهران. چشمهایش پرآب شد گفت: می دانی که بدون شما نمی توانم برگردم .این جا هم کسی را نمی شناسم با کسی نمی توانم صحبت کنم . خیلی وقتها با همه وجود منتظر می‌نشینم که کی می آیید و آن وقت دو روز از شما هیچ خبری نمی شود. مصطفی هنوز کف دستهایش روی زانوهایش بود ، انگار تشهد بخواند ، گفت: اگر خواستید بمانید به خاطر خدا بمانید ، نه به خاطر من ... ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 https://eitaa.com/piyroo
‍ 💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 بہ روایت غاده جابر قسمت:4⃣2⃣ 🍃به هرحال ، تصمیم گرفتم بمانم تا آخر و برنگردم . البته به سردشت که رفتیم ، من به اکیپ بیمارستان ملحق شدم . نمی توانستم بیکار بمانم . در کردستان سختی ها زیاد بود. همان ایام آقای طالقانی از دنیا رفتند و برگشتیم تهران . در تهران برایم خیلی سخت بود و من برای اولین بار مصطفی را آنطور دیدم، با نگرانی شدید.منافقین خیلی به اوحمله می کردند.عکسی از مصطفی کشیده بودند که در عینکش تانک بود و شلیک می کرد ، خیلی عکس وحشتناکی بود.من خودم شاهد بودم این مرد چقدر با خلوص کار می کرد ،چقدر خسته می شد ، گرسنگی می کشید ، اما روزنامه ها اینطور جنجال به پا کرده بودند.هیچ کس درک نمی کرد مصطفی چه کارهایی انجام میدهد .از آن روز از سیاست متنفر شدم . 🍃 به مصطفی گفتم: باید ایران را ترک کنیم . بیا برگردیم لبنان. ولی مصطفی ماند.به من می‌گفت: فکر نکن من آمده ام و پست گرفته ام ، زندگی آرام خواهدبود.تا حق و باطل هست و مادام که سکوت نمی کنی ، جنگ هم هست .بالاخره پاوه آزاد شد و من به لبنان برگشتم .همین قدر که گاهگاهی بروم و برگردم راضی بودم و مصطفی دقیق کارهایی را که باید انجام می دادم می گفت .سفارش یک یک بچه های مدرسه را می کرد و می خواست که از دانه دانه خانواده شهدا تفقد کنم .برایشان نامه می نوشت .می‌گفت: بهشان بگو به یادشان هستم و دوستشان دارم . 🍃 مدام می گفت: اصدقائنا ، دوستانم ،نمی خواهم دوستانم فکر کنند آمده ام ایران ، وزیر شده ام ، آن ها را فراموش کرده ام .یک بار که در لبنان بودم شنیدم که عراق به ایران حمله کرده خیلی ناراحت شدم .جنگ کردستان که تمام شد خوشحال شدم . امید برایم بود که کردستان الحمدلله تمام شد ... ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5ce91c4e61aeb6066e018653_1943574935374332494.mp3
8.78M
❕ اسماعیل بی نماز 💬 نیت کرده بودم محصول باغ رو که فروختم، با پولش یک ماهی برم مشهد زیارت. آخه شش هفت سالی میشد که نرفته بودم. همون روز اول متوجه شدم تمام پولم گم شده! نه جایی برای خوابیدن داشتم و نه غذایی برای خوردن. متوسل شدم به امام رضا. اما ایشون شخصی رو معرفی کردن که اصلا انتظارشو نداشتم... https://eitaa.com/piyroo 🕊
وسط عملیات زیر آتش فرقی براش نداشت هرجا بود اذان که می شد میگفت من میرم موقعیت الله 🌹شهید حاج حسین خرازی🌹 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چہ می فهمیم شهادت چیست مردم ؟ شهید و همنشینش ڪیست مردم ؟ تمام جستجومان حاصلش بود : " شهادت اتفاقی نیست مردم " https://eitaa.com/piyroo
1_44295134.mp3
15.91M
🎵 ✨اموووون از زمونه گرفتار دردم 💔 نداشتم که دورت بگردم💫 ✨غمی دارم دلم رو سوزونده 💔من اینجا نشستم تنها مونده😭 🎤🎤 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°| کُن لِدُعائی مجیباً، و مِن ندائی قریباً و لِتَضَرُّعی راحماً و لِصوتی سامعاً |•° ♡ خدایا؛ اجابت کننده دعایم باش و به ندایم نزدیک و به تضرع و زاریم مهربان و به صدایم شنوا باش..! https://eitaa.com/piyroo 🕊
از شهدا چه بر جا مانده است؟!!! بزرگراه شهدا……. حاضر مجتمع فرهنگی شهدا……. حاضر غیرت شهدا…….. غایب ورزشگاه شهدا…….. حاضر مردونگی شهدا………. غایب مرام شهدا…………. غایب سمینار شهدا …………… حاضر آقایی شهدا………… غایب صداقت شهدا………….. غایب یادواره شهدا………….. حاضر صفای شهدا………….. غایب عشق شهدا…………..غایب آرمان شهدا………….. غایب یاران شهدا………….. غایب بخشش شهدا............ غایب تصویر شهدا..............حاضر شهامت شهدا......... غایب اخلاص شهدا.............غایب مسئولیت پذیری شهدا.....غایب شجاعت شهدا......... غایب یکرنگی و روراستی شهدا..غایب وااااااااااااای غایبین از حاضرین بیشتر بودند…. کلاس تعطیل به راستی شهدا شرمنده ایم😭😭 https://eitaa.com/piyroo 🕊
✨❤️✨ اگر تیـــر دشمــــن جسم شهـــــدا را شکافت... تیر بد_حجابی قلــــــب آن ها را میدرد... 🍂 حجـــاب 🌹 وصیت_شهـــدا_حجاب 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
💌 اگر خداوند متاع تو را خـــریدنی بیابد هــــر ڪجا ڪه باشی و در هـــر زمان تــــو را با شـــهادت برمی گـــزیند. 🌹شهید سید مرتضی آوینی یادش با صلوات 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو میکرد … پرسیدم : دنبال چی میگردی ؟ گفت : سربند یا زهرا ! گفتم : یکیش رو بردار ببند دیگه ، چه فرقی داره ؟ گفت : نه ! آخه من مادر ندارم … 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🌸🕊 🔴 شهیدی که در خواب از خبر داد! 🔹روحانی کاروان با کلی پرس و جو من رو پیدا کرد و از من پرسید، شما حاج منصوری؟ 🔸گفتم بله. 🔹بعد پرسید: شما پدر شهیدی و اسم پسرت عباسه؟ 🔸گفتم بله، یکی از دو شهیدم عباسه. 🔹روحانی کاروان گفت: حاج منصور من که شما رو نمیشناختم و نمی‌دونستم پدر شهید هستی، شهید شما به خوابم اومد و گفت اسم من عباس فخارنیاست، برید پدر من رو تو کاروان خودتون پیدا کنید و بهش بگید چون قلبش مشکل داره امشب به مشعر و فردا به منا نرود، و از من خواست تا مراقب شما باشم. 🔸به روحانی کاروان گفتم، اینطوری که نمیشه. 🔹در جواب به من گفت: این چیزى بود که باید میامدم به شما می‌گفتم، شما هم مى‌توانید نایب بگیرید و خودتون از همین جا برگردید مکه به هتل‌تون. 🔻حاج منصور گفت: همین کار را انجام دادم و برای خودم و همسرم نایب گرفتم و برگشتیم هتل، و بعد از این که حادثه منا رخ داد، حکمت این اتفاق رو فهمیدم و به این که میگویند، بیشتر اعتقاد پیدا کردم. راوی 👈 پدر شهید 🍃🌹 ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ 💔}•° 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
#بــــرگــےازخاطــــراتــــــ 🔸در اتاقش عکسی از حضرت #امام_خمینی(ره) را قاب شده به دیوار آویزان کرده بود، خیلی‌ها به او می‌گفتند اگر رئیس بیمارستان عکس را ببیند، برخورد بدی را با او خواهد کرد، اما او عکس را پایین نیاورده بود. ▫️یک روز رئیس بیمارستان _دکتر عارفی_ که بعد‌ها به خارج از کشور متواری شد برای سرکشی به اتاق‌ها آمد و متوجه قاب عکس امام بر روی دیوار اتاق فوزیه شد و با عصبانیت دستور داد که عکس را از روی دیوار بردارد ▪️فوزیه گفته بود: اتاق متعلق به من است و هر عکسی را که بخواهم در آن آویزان می‌کنم. ▫️رئیس بیمارستان هم فوزیه را تهدید به کسر یک ماه از حقوقش کرده بود. ▪️اما فوزیه حرفش یک کلام بود: اگر اخراج هم بشوم عکس را از روی دیوار پایین نمی‌آورم. ●‌راوی👈 خواهر شهیــد #شهیده_فوزیه_شیردل #یادش_باصلوات #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
وصيت نامه‌اش را بـاز كردم... اشک هایم را پاك كردم... نوشته بود: «پدر و مادر عزيزم من فرزندان شما بودم كه با طيب خاطر پرداختيد، حالا به فكر باشيد».. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo