eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها به زبان نگفتند «اِنّی حَربٌ لَِمَن حٰاربَکُم...؛» عاشورا را با تمام وجود درك کردند و مصداق «اَلَذیّنَ بَذَلوُ مُهَجَّهُم دُونَ الحُسین عليه السلام» شدند... شهادت معطل من و تو نمی ماند،اگر سرباز خدا نشوی، دیگری می شود. بی ادعا باش و شهدایی زندگی کن تمام هویت و مرام شهدا خلاصه شده در همین بی ادعایی... از خودت و دلبستگی های دنیایی ات که بگذری تازه میشوی لایق... " لایق شهادت " 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
⭕️ شهید_محمد_ابراهیم_همـت: ✍ از طرف من بہ جوانان بگویید "چشم شهیدان و تبلور خونشان بہ شما دوختہ است!بپا خیزید و اسـلام خود را دریابید 🍃 https://eitaa.com/piyroo🍃
🔹سر تکان داد و در چشمانش رخنه کرد،😭گفت: ای خدا! میشه به همین شكل منو به برسونی؟ میشه اینطوری با تو کنم؟ می‌شه با سر بریده بیام سمت تو⁉️ 🔸از مانده بودم، از ضربان 💞حرف‌هایی که حاجی می‌گفت و تمام وجودم را تکان داده بود.😞 🔹درک این مرد بود، نمی‌توانستم عمق را احساس کنم،❣ نمی‌توانستم هم آغوش لحظات شوم، او تنها بود. او در میدان عشق‌بازی تنها بود و به شهادت رسید! 🔸ساکت شد، دوباره سرش را عقب برد، را روی هم گذاشت😔 و گفت: دوست دارم مرا بگیرند و پوستم را غلفتی بکنند تا بدونه چه دارد، دشمن 👹بدونه که ما از این شکنجه‌ها نمی‌ترسیم و جا نمی‌زنیم...❌ 🔹وی در سال 1364 زمانی که هنوز 15سالش📆 نشده بود وارد عرصه دفاع شد. در های کربلای 4 ، کربلای 5 ، کربلای 10 و والفجر 10 نیز حاضربود. 👌 🔸در والفجر 10 تیری💥 به سر او کرد اما از آن مجروحیت سخت😰 و خطرناک جان به در برد. 📎 رزمندهٔ دیروز ، مدافع امروز 🌷 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
4_5924914943974442347.mp3
1.53M
⭕️سرود طنز سياسي-اجتماعي ميثم مطيعي درباره ازدواج و.... مسكن همه فراهم شه علي بركت الله شر اين گرونيا كم شه علي بركت الله نماز عيدفطر تريبون ندادن بهش كه نقد نكنه ولي بنده خدا ول بكن نيست😂😂😂 🍃 https://eitaa.com/piyroo🍃
1_80923932.mp3
6.38M
🎙نواهنگ‌ حرفی از رفتن نزن آقا سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ آقا وَ حَربٌ لِمَنْ حارَبَکُم آقا 🍃 https://eitaa.com/piyroo🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حےعلےالصلاه اذان بسیار زیبا با صدای ملکوتی #شهیدحامدبافنده 🍃🌹 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
سلامـ علیکمـ 😇🌸 خـواهراے گل...🙋🏻‍♀️ برادراے گرامـے...🙋🏻‍♀️♂ همونطور که دستـور حضـرتـ آقامون ،حمایتـ از تولیداتـ ملے هستشـ...😍 منظور تنها کالاے ایرانے نیستـ...😉 شامل حمایتـ از رسانه هاے ملی همـ میشهـ...😎💪🏻 ماهمـ خداقوتـے میگیمـ به اعضاے کانال کہ تا اینجا باما همراه بودید 😍🎉 و قصدنداریمـ کہ شمارو ازدستـ بدیمـ... بنابراین ما،در رسانہ ملے کانال ما در ایتا و سروش 👇🏻👇🏻👇🏻😍 https://eitaa.com/piyroo https://sapp.ir/piyroo منتظرتون هستیمـ...😍❤️ منتظر اشاره ی رهبریمـ... همگـے رسانہ ملے را نصبـ میکنیمـ...✌🏻💪🏻🏃‍♂️♀🏃‍♂️ اجرتـون بامادرساداتـ س🌸🎊 التماس دعاے فرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📞 از مصطفی به همه خواهران ... خواهـرانم ... در تربیت فرزندانتان بکوشید و حجـاب را رعایـت ڪنید زهــراگـونه زندگـی نمـایید و شوهرانتان را به‌راهِ خدا وادارید https://eitaa.com/piyroo
سردار حاج‌ قاسم سلیمانی وقتی خبر شهادتش را شنید گفت: « خسارت بزرگـی وارد شـد کاش به‌جای او من شهید شده بودم » 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🔹امام خامنه‌اے: این شـ‌هید عزیز(عباس بابائے)، یڪ حقیقے و صادق بود و من به حال او حسرت مےخورم؛ و احساس مےڪنم ڪه در این میدان عظیم و پر حماسه، از او عقب مانده‌ام. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🍂 🔻 #خاکریز_اسارت رحمان سلطانی 💢قسمت ششم: خون شهید پاکه یا نجس؟ پیرمردی خوش سیما و
🍂 🔻 رحمان سلطانی 💢قسمت هفتم: کوله پشتی پر از آتش و کانال خونرنگ در طول مسیر پیشروی گاهی ترکشِ گلوله های بی هدفِ توپ و خمپاره دشمن موجب زخمی شدن تعدادی از بچه ها می شد که البته تاثیری در ادامه پیشروی نداشت. نم نمک و بی سر و صدا خودمون رو به خط اول دشمن نزدیک کردیم و پشت کانال آب مستقر شدیم. از کناره کانال تا خاکریز کمتر از پنجاه متر بود. دقایقی رو پشت کانال زمین گیر شدیم و منتظر موندیم شاید الوارا به دادمون برسن و بتونن برای عبور از روی کانال کمکمون کنن و برای بار دوم وارد آب نشیم ولی بازم نشد و خبری از الوار نبود. هر لحظه احتمال داشت دشمن متوجه حضور ما بشه و عملیات لو بره. با مایوس شدن فرمانده محور از رسیدن الوار فرمان عبور از کانال و حمله به خاکریز صادر شد. باید برای بار دوم به آب می زدیم و با سرعت خودمون رو به خاکریز میرسوندیم. هنوز دشمن متوجه حضور ما در منطقه نشده بود. تعدادی از بچه ها با کمک هم از کانال عبور کردن و منتظر موندند تا بقیه بچه ها هم برسن و با شعار الله اکبر به خط بزنیم. هنوز اکثر بچه ها پشت کانال بودند که در همین اثنا یه خمپاره شصت نزدیک یکی از کمک آرپی چی زنا منفجر شد و یکی از ترکشهاش خورد تو خرج گلوله ی آرپی چی و آتیش گرفت. طفلکی که میون شعله ها می سوخت، ناخوداگاه شروع کردن فریاد زدن. شعله آتیش و فریاد اون رزمنده که داشت زنده زنده کباب میشد ، دشمن رو متوجه ما کرد و قبل از اینکه ما دس به اسلحه ببریم و درگیر بشیم ، اونا با تمام قوا بسمت ما شلیک کردند. صدها آرپی چی و تیربار همزمان بچه ها رو هدف گرفتند و از همه عجیبتر تیربارای چارلول و پدافندای ضد هوایی بود که برای مقابله با هواپیما و هلی کوپتر از اونا استفاده میشد، ولی از ترس عملیاتای پی در پی ایران اونا رو پشت خاکریز مستقر کرده بودند و مثل بارون سرِ بچه ها گلوله می ریختند. این اولین باری بود که میدیدم از پدافند هوایی برای جنگ زمینی استفاده میشه. ما هنوز خودمونو جم و جور نکرده بودیم و سی چِل متری با خاکریز فاصله داشتیم و تعدادی از بچه ها داخل کانال آب گیر افتاده بودند. لبه کانال بشدت لجنی و لیز و بالا اومدن از اون بدون کمک یکی دیگه خیلی سخت بود. تا یکی میخاست سرشو بلند کنه و بیاد بیرون می زدنش و میفتاد تو آب. همزمان با آتش باری سنگین عراقیا ، تلاش کردیم با عبور از کانال به کمک بچه ها بریم که زیر آتش دشمن زمین گیر شدیم و چند نفر از بچه ها گلوله خوردند و شهید شدند و بقیه تو کانال آب گیر افتادیم. نه راه پیشروی بود و نه حتی برگشتن. در هر حال عراقیا می دیدند و می زدن. تعدادی همینجوری گلوله خوردن و تو آب شهید شدن. همه داشتن قتل عام می شدند، تلاش ها بی نتیجه بود. چند نفر بیشتر سالم نبودیم اکثرا به شهادت رسیدند و تعدادی هم داخل کانال آب و زمینای دو طرف کانال زخمی شده بودند. دشمن منطقه رو با منورهای خوشه ای مثل روز روشن کرده بود و کوچکترین تحرکی را زیر نظر داشت. حتی مجروحانی که خوابیده تلاش می کردند فاصله شونو با خاکریز دشمن زیاد کنن و خوشونو به عقب بکشند با دوشکا و پدافند زیر رگبار شدید می گرفتند و سوراخ سوراخ می کردند. کافی بود از اون فاصله نزدیک یه گلوله دوشکا به کسی بخوره تا در دم جان بده. حتی میدیدم زخمیا رو با آرپی جی هدف قرار می دن و می زنن و بدنشون متلاشی میشه. توپخانه ایرانم چون می دونست ما نزدیک خاکریز هستیم نمی تونست کاری بکنه و خاکریز عراق کاملا امن و آرام بود و اطراف ما جهنمی از دود و آتیش. ✍رحمان سلطانی ادامه دارد ⏪ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 💢قسمت هشتم: تلاش برای زنده ماندن جنگ یه طرفه شده بود. اونا با تمام امکانات پیشرفته می زدند و پشت خاکریز مسقر بودند و ما با چند تا کلاش و آرپی چی و تیربارِ گرینف، در دشتِ باز بدون جانپناه باید با اونا می جنگیدیم. خیلی زود بچه ها قیچی شدند و کاری از پیش نرفت. ناگفته نمونه که عملیات اون شب یه تک محدود بود. هدف از عملیاتم فقط فتح یک خاکریز و عقب راندن دشمن از اون بود. از اینجور عملیاتا اکثر شبا انجام میشد. گاهی پیروز بود و گاهی هم مثل عملیاتِ ما شکست می خورد. این بمعنای شکست در کل عملیات کربلای پنج نبود. تک و توک نیروای باقیمونده مجروح شده بودند و کاری از دستشون برنمیومد. دقیقا نمیدونم چند گردان در اون شب وارد عمل شد ، ولی اجمالا از تعدادی که حرکت کردیم معلوم بود که در محور ما دو سه گردان بیشتر شرکت نبودند و از هر گُردانم فقط دو دسته یا یه گروهان شرکت داشت و بقیه پشتیبان بودند که اگه ما خاکریزو گرفتیم اونا بیان مستقر بشن و ما برگردیم. جدال با مرگ و یه دنیا دشمن🏹 همواره جنگ دو رویه داره و آن شب رویِ خودشو به ما نشون نداد و ما هم کاری از دستمون برنیومد و شرمنده امام و ملت شدیم. در اون شب پر خاطره عراقیا بر ما پیروز شدند و دستور عقب نشینی داده شد. با هر زحمتی که بود خودمو به لبه کانال رسوندم ، دیدم خبری نیست. بچه ها همه شهید شده بودند و بعثیا اومده بودن روی خاکریز و تفنگاشونو رو دست بلند کرده بودند شادی می کردند و می رقصیدند و با هم شعار می دادند که من فقط «هله بیک هله صدام حسین هله» رو متوجه شدم. وظیفه عقب نشینی بود. از تلاش برای بالا آمدن و رفتن سمت دشمن دست برداشتم و سعی کردم عرض کانال رو طی کنم و از اون طرف سمت ایران به هر صورتی شده از آب دربیام و برگردم خاکریز خودمون. چند دقیقه بود که توی آب سردِ کانال بودم و دستام یخ زده بود. دیگه قدرت نگهداشتن کلاشو نداشتم و بی حس شده بودند. اسلحه از دستم افتاد و رفت ته آب. ولی هنوز زخمی نشده بودم. یه ترکش ریز به ران پای چپم خورده بود که زیاد مهم نبود. یکی از بچه ها تیر خورده بود توی مچ دستش و داشت غرق می شد، تقاضای کمک کرد با دستِ چپم دستشو گرفتم و با دست راست شناکنان اونو به لبه کانال رسوندم. داشتم بر می گشتم که چشمم به رزمنده دیگه ای افتاد که در آب غوطه ور بود .کمکش کردم، اونم روحیه گرفت و به لبه کانال رسید. این دو نفر نجات پیدا کردن یا در ادامه شهید شدند را نمی دونم ، وظیفه من تو اون شرایط بحرانی که شنا بلد بودم کمک به اونا بود و بقیه کار با خدا بود. از گروهان ما دو دسته تو عملیات شرکت کرد که کاملا متلاشی شدند. از یگانای مجاور بی خبر بودم و نمی دونستم چه بر سر اونا اومد. بعد از آزادی متوجه شدم که اون شب از حدود ۵۰ نفری که از گروهان ما به خط زده بودیم فقط چهار نفر زنده برگشته بودند و بقیه همه شهید شدند که اکثرا جنازه هاشون جا موند. ویه نفر همون شبِ عملیات اسیر شده بود که بعدا آزاد شد. ✍رحمان سلطانی ادامه دارد ⏪ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
نفر وسط مرحوم حسین پناهی که در ابتدای جنگ، پاسدار سپاه اهواز بودند 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🔆 امشب هم، عاشقانه و با شوق، زمزمه کن صلوات خاصه امام رضا (ع) رو: اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🍀 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حےعلےالصلاه اذان بسیار زیبا با صدای ملکوتی #شهیدحامدبافنده 🍃🌹 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شهدایی قسمت 409 🎥مصاحبه با مداح اهلبیت، حاج مهدی سماواتی و سخنان ایشان درباره #شهید_ابراهیم_هادی 💠با اطمینان میتوان بیان کرد که شهید ابراهیم هادی سرباز میدان جهاد اکبر بود یعنی جهاد با نفس.. #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
#شهید_پرویز_خیامیان تاريخ تولد: 1331 تاريخ شهادت: 21/3/1360 يگان: هوانيروز محل تولد: همدان محل شهادت: زنجان محل دفن: اصفهان در سال 1331 در شهرستان همدان ديده به جهان گشود. تحصيلات را تا اخذ ديپلم در همان شهرستان تمام كرد و در سال 1353 در هوانيروز استخدام شد.با گذراندن دوره‌هاي آموزش نظامي و يادگيري زبان انگليسي جهت گذراندن تخصص فني هوايي به مركز آموزش هوانيروز اصفهان منتقل شد. با سپري كردن دوره‌هاي مختلف تعميرات بالگرد با تخصص سرمتخصص و درجه‌ همافر سومي در پايگاه هوانيروز پشتيباني اصفهان به انجام وظيفه مشغول شد. در ميان نيروهاي متخصص هوانيروز در طول درگيري غرب و 8 سال دفاع مقدس،متخصصين مهمات و سلاح بيشترين مأموريت و بالاترين مسئوليت را به‌عهده داشتند. همافر خياميان نيز از اين قشر و با اين تخصص پيوسته در جبهه بود و فعاليت داشت. او از نيروهاي فني هوايي هوانيروز بود كه در كنار نيروهاي هوانيروز جانفشاني مي‌كرد. همافر خياميان داراي شخصيتي اجتماعي، آگاه به تخصص حرفه‌اي و انساني باخدا بود. آخرين مأموريت اين سرمتخصص فداكار هوانيروز درتاريخ21/3/1360 مي‌باشد. او در اين مأموريت كه در جبهه غرب به سرمي‌برد پس از پايان مأموريت همراه با 6 نفر از نيروهاي هوانيروز با يك فروند هواپيماي توربوكماند عازم بازگشت مي‌شوند كه هواپيما باكوه‌هاي زنجان برخورد و همه سرنشينان به شهادت مي‌رسند. #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo