eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشق مولاي خويش اباعبدالله الحسين (عليه السلام) بود و هرگاه يادي از سرور شهيدان مي‌شد ، قلبش مي‌گرفت و اشكها بر گونه‌هايش جاري مي‌گشت و سرانجام در ره اين عشق كه سر از پا نمي‌شناخت جان خود را فدا نمود . نسبت به كساني كه به ولايت امام خميني و راه خونين شهدا معتقد نيستند متنفر و از اين روي در وصيتنامه خويش آنها را از شركت در تشييع جنازه و گريه بر مزارش منع نموده است . شهیدحمیدرضاکردونی https://eitaa.com/piyroo
002.mp3
584.6K
مثل شهداگناه کنیم #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
لبخند بزن رزمنده در دوران اسارت تقريبا همه سعی مےڪردند نامہ ای 💌 بنويسند و برای خانواده بفرستند . بين بچہ های اسير هم عده ای ڪم سواد و بـےسواد بودند ڪه مےگفتند نامہ شان را يڪی ديگه بنويسہ . اون روز ها هم برای ما چند تا ڪتاب آورده بودند در زندان از جملہ نهج البلاغہ . 💚 يہ روز ديديم يڪی از بچہ های ڪم سواد اومد گفت : من يڪ نامہ از نامہ های حضرت علی رو از نهج البلاغہ ڪه خيلی هم بلند نبود نوشتم رو اين ڪاغذ برای بابام ؛ ببينيد خوبہ ؟ گرفتيم ديديم نامہ ی اميرالمؤمنين بہ معاويہ 😈 است ڪه اين رفيقمون برداشتہ برای پدرش نوشتہ . روحشون صلوات https://eitaa.com/piyroo
🕊 شهید محمدهادی‌نعمتی با رفیقش ‌از شهدای‌ غواص‌بودن. یه‌تیر میخوره ‌به‌ پهلوی ‌محمدهادی خیلی ‌درد داشته ‌پهلوش✨ میرن ‌توی ‌تونل ‌تاامن ‌باشه‌ جاشون دوست ‌محمدهادی‌ میره ‌تا یه‌کمکی ‌بیاره ‌براشون‌ به ‌محمدهادی ‌میگه ‌تحمل‌ کن نکنه ‌ازصدای ‌درد تو دشمنا بفهمن وجامون ‌لوبره! رفیقش‌میره‌و بعدیکی ‌دودقیقه برمیگرده وقتی‌میاد میبینه‌که محمدهادی‌ازدرد، سرشوتوباتلاق فروکرده ‌تاجای‌ رفقاش ‌لونره...💔 .. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 💢قسمت بیست ونهم: جوخه اعدام با خودم می گفتم هر کلمه حرفِ راستی که بگم خیانت به امام و خون شهداس و وحشت داشتم که مبادا زیر شکنجه نتونم طاقت بیارمو اطلاعاتی به ضرر جبهه اسلام از زبونم بکشن. اون شب بخیر گذشت و روسفید برگشتم داخل اتاقم و احساس رضایت و پیروزی داشتم. شبِ اول نگهبانای عقده ای مقر ، دو سه بار در اوقات مختلف شب در رو وا کردن و هر بار به جونم میفتادن و چن تا مشت و لگد می زدن و می رفتن. انگار با هر تعویض پست، یه سهمیه کتک داشتم و پستای نگهبانی با کتک کاری من عوض می شد. روز دوم اسارت ، روز بازجوییای متعدد و هر بار با یه پیش کتک و زهر چشم گرفتن تو همون اتاق مخصوص شکنجه همراه بود. بیشتر سؤالا تکراری بود و میخواستن بدونن راست میگم یا نه؟ منم جوابا رو حفظ کرده بودم و همونا رو بدون کم و کاست تکرار می کردم و می تونم با اطمینان بگم باورشون شده بود دارم راستشو میگم. گاهی سربازایی رو می فرستادن داخل اتاقم و منو زیر ضربات کابل قرار می دادن. تو یکی از این هجومای وحشیانه کابل چرخید و زیر چشم راستم خورد و چند سانت از اونو پاره کرد و خون روی گونه ام جاری شد. اثر اون کابل بعد از ۳۲ سال زیر چشمم هنوز پیداس. جوخه اعدام ⚡️ گاهی بعد از اینکه از اتاق می اوردنم بیرون چوبی زیر بغلم میدادن و و لنگان لنگان راه میفتادم و اونا پشت سرم گلنگدن رو می کشیدن و طوری وانمود می کردن دارن می برنم سمت جوخه اعدام. منم زیر لب شهادتین رو می گفتم. آروم و قلبا خوشحال بودم و با خود می گفتم دارم راحت میشم. اونقد اذیت می کردن که مرگ رو به اینجور زندگی ترجیح می دادم ، ولی خبری از اعدام نبود و سر از اتاق شکنجه یا بازجویی در می اوردم. حقیقتا تو اون روزا قیامت رو بارها به چشمم دیدم و از خدا طلب شهادت می کردم. سه روزی که وسط آتش دو طرف بودم، خوشبختانه عراقیا کسی رو اسیر نکرده بودن و تنها اسیر کل منطقه شلمچه من بودم ، شده بودم زنگ تفریح فرماندهای بعثی. وقت و بی وقت حتی نصفِ شب با رعب و وحشت در رو وا می کردن و می بردنم. تو سه شبانه روز بیش از ده بار بازجویی شدم و هر بار یه کتک مفصل و همون سؤالای تکراری و منم همون جوابای تکراری. ادامه دارد ⏪ رحمن سلطانی 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 💢قسمت سی ام: تو دیگه چه ژنرالی هستی؟ یه چیز جالب تو بازجوییای سه روزه این بود که ژنرال بعثی براحتی فریب خورده بود و باورش شده بود من سرباز ارتشم و اینکه تعدادی از نیروهای ارتش تو یگانای سپاه ادغام شدن، راستش این پیچوندنا بخاطر هوش و ذکاوت من نبود، من می ترسیدم بگم بسیجی م. اون هم خیلی خِنگ بود. ولی آخرش، شب سوم مچم رو گرفت و بدجوری گیر افتادم. شب سوم بعد از تکرار همون سؤالای قبلی و چن تا سؤال جدید ، از وضعیت فرمانده لشکر ۹۲ زرهی اهواز پرسید که با چی تردد می کنه و تا حالا او را دیده ای یا نه؟ گفتم بله. چون من دژبان درِ ورودی لشکر بودم گاهی ایشون رو می دیدم که با جیپ فرماندهی و یه وقتایی هم با استیشن رفت و اومد می کرد. از درجه و نام فرمانده لشکر پرسید. من گفتم اسمش رو نمی دونم. اولش فِک کرد نمیخوام اطلاعات بِدم و میخش گیر کرد روی همین سؤال و وِل کن نبود. چی باید می گفتم من چه می دونستم اسمش چیه؟ شروع کرد تهدید کردن که اگه نگی همینجا دستور می دم اعدامت کنن. اول خواستم یه اسم الکی بگم ولی بعد به ذهنم اومد که اینا اسم فرمونده لشکرها رو حتماً دارن و می فهمه که دروغ گفتم و کار برام سختتر می شه. تو دو راهی عجیبی گیر کردم نه اسم فرمانده لشکر رو می دونستم که بگم و از این وضع خلاص بشم و نه اون منو رها می کرد. البته دادن اسم فرمانده لشکر لو دادن اطلاعات نبود. اونا اسامی رو داشتن. فقط میخواستن بفهمن طرف داره راستشو میگه یا دروغ بهم میبافه! چن لحظه سکوت کردم تهدیدا که جدی شد و میخواستن ببرنم اتاق شکنجه اینبار برای گرفتن اطلاعات. ازش امان خواستم و گفتم اگه امانم بدی من راستشو براتون میگم و به همه چی اقرار می کنم. اونم گفت نترس در امانی حال بگو اسمش چیه؟ گفتم حقیقتش اینه دو روز گذشته رو بهتون دروغ گفتم. اصلاً ارتشی و سرباز نیستم و بسیجی م. از عصبانیت چهره اش سیاه شد و چیزی نمونده بود خودش به من حمله کنه که چرا در این سه روز ما روفریب دادی و این همه دروغ گفتی؟ من سعی کردم با خونسردی جواب بدم و با قیافه ای حق به جانب گفتم هدفم فریب دادن شما نبوده و فقط به این خاطر بود که فِک می کردم اگه بگم بسیجیم شاید کشته بشم. اونم چون نمیخواست جلو جمع ضایع بشه و زیر قولش بزنه. گفت خیلی خب حالا که امان گرفتی راستشو بگو ولی اگه یه کلمه دیگه دروغ ازت بشنوم کاری می کنم که دیگه پشیمونی هم برات فایده ای نداشته باشه. ادامه دارد ⏪ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🔆 امشب هم، عاشقانه و با شوق، زمزمه کن صلوات خاصه امام رضا (ع) رو: اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🍀 🍃🌹 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حےعلےالصلاه اذان بسیار زیبا با صدای ملکوتی #شهیدحامدبافنده 🍃🌹 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
🔺امام موسی کاظم(ع) امام هفتم شیعیان است. 🌺 کنیه ایشان ابوالحسن، ابوعبدالله، ابوابراهیم است. 🌺 زادروز:۲۰ ذی الحجه (و به نقلی ۷صفر) سال ۱۲۸  قمری. 🌺 زادگاه :أبواء ، مدینه 🌺 مدت امامت:۳۵ سال (۱۴۸ تا ۱۸۳) قمری 🌺 شهادت:۲۵ رجب سال ۱۸۳ قمری، در سن ۵۵ سالگی 🌺 مدفن:کاظمین، عراق 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 🌺 امام موسی کاظم(ع) امام هفتم شیعیان است. 🌺 پدر ایشان امام جعفر صادق(ع) است. 🌺 مادر ایشان حمیده بربریه است. 🌺 بیشتر سال‌های دوره امامت آن حضرت(ع) در زندانهای بغداد، تحت نظارت مستقیم حاکمان وقت سپری شد. 🌺 زمان امامت ایشان(ع) همزمان با حکومت چهار تن از خلفای عباسی بود : ۱)منصور دوانیقی(سال۱۳۶-۱۵۸ق) ۲)مهدی عباسی(سال۱۵۸-۱۶۹ق) ۳)هادی عباسی(سال۱۶۹-۱۷۰ق) ۴)هارون الرشید(سال۱۷۰-۱۹۳ق) 🌺 حضرت(ع) در بین امامان(ع) صاحب بیشترین اولاد بوده است. گفته‌اند که امام کاظم(ع) ۳۷ فرزند (۱۸ پسر و ۱۹ دختر) داشته است. 🌺 معروف‌ترین پسران ایشان، امام رضا(ع)، احمد، حمزه، محمد و معروف‌ترین دختر ایشان، حضرت معصومه(س) است. 🌺 مناظرات و گفتگوهایی از امام موسی بن جعفر(ع) با برخی عالمان یهودی و مسیحی در منابع تاریخی و حدیثی نقل شده است. 🌺 از شاگردان و یاران معروف ایشان، می توان از حماد بن عیسی، علی بن یقطین، هشام بن حکم، ابوصلت هروی، صفوان بن مهران، صفوان بن یحیی، ابان بن عثمان، مفضل بن عمر نام برد. 🌺 از آنجا که کنیه امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) و امام هادی(ع)، نیز ابوالحسن بود، برای اجتناب از اشتباه، عنوان «ابوالحسن اول» به امام کاظم(ع)،و «ابوالحسن ثانی» به امام رضا(ع) و «ابوالحسن ثالث» به امام هادی(ع) اختصاص یافته است. 🌺 منابع شیعه و سنی، علم، عبادت، بردباری و بخشندگی وی را ستوده‌ و او را کاظم و عبد صالح و باب الحوائج لقب داده‌اند. 🌺 نوادگان امام کاظم(ع) به سادات موسوی شهرت دارند. 🌺 فرقه های اسماعیلیه و واقفیه و ناووسیه معتقد به امامت حضرت(ع) نبودند،و طبق هر فرقه، قایل به امامت کسی، غیر از امام کاظم(ع) بودند. 🌺 هارون الرشید، امام(ع) را در سال ۱۷۹قمری در مدینه دستگیر کرد. ایشان ۷ ذی الحجّه در زندان بصره، معروف به زندان عیسی بن جعفر، محبوس گردید. 🌺 سپس ایشان را به زندان فضل بن ربیع در بغداد روانه کردند. زندان فضل بن یحیی و زندان سندی بن شاهک، زندانهایی بود که حضرت(ع) تا پایان عمر در آن زندانی بود. 🌺 امام کاظم(ع) مدت قابل توجهی از عمر شریفشان را در زندانهای حکومت عباسی سپری کرده بودند. واپسین روزهای عمر امام کاظم(ع) در زندان سندی بن شاهک سپری شد. ♦️شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون الرشید امام(ع) را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید. 🌺 شهادت ایشان ۲۵ رجب سال ۱۸۳ق در بغداد رخ داده است. 🌺 پس از آن‌که موسی بن جعفر(ع) به شهادت رسید، به دستور سِندی بن شاهک پیکر او را روی پل بغداد قرار دادند و اعلام کردند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. 🌺 درباره چگونگی شهادت ایشان گزارش‌های متفاوتی نیز وجود دارد؛ بیشتر تاریخ‌ نویسان قائلند که یحیی بن خالد و سندی بن شاهک ایشان را با خرمای مسموم به شهادت رساندند. 🌺 سپس جنازۀ نازنینشان را برداشتند و ندا دادند : 《هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ》 این امام رافضیان است ، پس بشناسید او را! 🌺 در زیارتنامه امام کاظم(ع) با عبارت؛ 📜《اللهُمّ صَلّ عَلی.. وَ المُعَذّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ المَطامِیرِ ذِی‌السّاقِ المَرْضُوضِ بِحِلَقِ القُیُودِ وَ الجِنَازَةِ المُنَادَی عَلیْهَا بِذُلِّ الإِسْتِخْفَافِ》 خدایا ! درود بفرست بر آن کسی که در قعر زندانها و تاریکی چاهها مورد شکنجه واقع می شد، ساق پای نازنینش بر اثر حلقه های زنجیر، کوبیده شده بود، و بر جنازه اش منادی با ذلّت و خواری ندا می داد. 🌺 بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش (کاظمین عراق) دفن کردند. 🌺 برخی از عالمان اهل‌ سنت مانند سمعانی به زیارت قبر امام کاظم می‌رفته است و به او متوسل می‌شده‌اند. 🌺 ابوعلی خلال از علمای اهل‌ سنت گفته است هر گاه برایش مشکلی پیش می‌آمده است و به زیارت قبر موسی بن جعفر(ع) می‌رفته و به او توسل می‌کرده و مشکلش برطرف می‌شده است. 🌺از شافعی نیز نقل شده که قبر او را «داروی شفابخش» توصیف کرده است. 📒منبع: سیره پیشوایان استاد پیشوایی، صص۹۲۰-۷۸۲ 🌺 ولادت الله علیه https://eitaa.com/piyroo
گنج حقیقی.mp3
2.78M
روایتگری شهدایی قسمت 423 موضوع #توکل و #توسل به خدای تعالی روایت رزمنده ای که پوتین را از پا در آورد تا وقتی بر روی مین میرود بیت المال سالم بماند و بقیه استفاده کنند #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
#شهیدمرحمت_بالازاده  #زندگینامه_شهید در هفدهم خردادماه 1349 در یك كیلومتری تازه كند «انگوت» در روستای «چای گرمی»، خانواده ای صاحب فرزندان دوقلویی می شوند كه یكی از آنها نیامده به سوی پروردگار بر می گردد و آن یكی برای خانواده اش تحفه ای می ماند. خانواده نام "مرحمت" را برایش بر می گزینند.پدرش "حضرتقلی" در روستاهای اطراف دستفروشی می كرد و مادرش هم به كارهای خانه مشغول بود. مرحمت از اوایل كودكی جسور بود به طوری كه مادرش به او می گوید: «می ترسم چشم بخوری و نظر شوی»بالاخره تحصیلاتش را تا ابتدایی ادامه می دهد و همین مواقع مصادف می شود با پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از  آن شروع جنگ تحمیلی.مرحمت دیگر نمی تواند تحمل كند و می خواهد در دوران ابتدایی به جبهه اعزام شود  ولی هیچ كس تصورش را هم نمی كند كه او می خواهد به مناطق عملیاتی برود.بالاخره مرحمت وارد بسیج می شود و توانایی های خود را نشان می دهد. در پایان دوره آموزشی در امتحان تیراندازی، مرحمت در كل گردان نفر پنجم شده و تعجب همگان را برانگیخته بود. ولی با تمام اینها به خاطر سن كمش با اعزام او مخالفت می كردند. چندین بار در مراحل اعزام در گرمی و اردبیل، و در خان آخر در تبریز اجازه اعزام به او داده نمی شود.مرحمت سرش را پائین انداخته و با حسرت می گوید: "اینها به من می گویند سن تو كم است اما خیال كرده اند، هر طوری شده من باید خودم را به جبهه برسانم".او به هر دری می زند تا اینكه فرجی پیدا شود. اما واقعاً هم سن و هم هیكل او در قد و قواره جنگ نبود. #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#شهیدمرحمت_بالازاده  #زندگینامه_شهید در هفدهم خردادماه 1349 در یك كیلومتری تازه كند «انگوت» در روستا
مرحمت تكلیف خود را شناخته بود و بر اساس آن تكلیف باید به جبهه می رفت، لذا برای رسیدن به هدف، تصمیم بزرگی می گیرد و خود را به تنهایی و با مشقت هر چه تمام تر به پایتخت می رساند و به ملاقات رئیس جمهور می رود. با چه مشكلاتی وارد ساختمان ریاست جمهوری می شود، بماند.رئیس جمهور وقت حضرت آیت الله خامنه ای مد ظله را ملاقات می كند. در آن ملاقات به حضور حضرت قاسم (ع) در واقعه عاشورا و 13 ساله بودن آن بزرگوار اشاره می كند و می گوید "اگر من 12 ساله اجازه حضور در جبهه ندارم، پس از شما خواهش می كنم كه دستور بدهید  بعد از این روضه حضرت قاسم (ع) خوانده نشود."حرف های مرحمت رئیس جمهور را تحت تأثیر قرار داد و ایشان دست خطی با این مضمون می نویسد كه «مرحمت عزیز می تواند بدون محدودیت به منطقه اعزام شود» یعنی مجوزی بسیار معتبر كه نوجوانی با این قد و قواره ولی شجاع و نترس از رئیس جمهور می گیرد، جای هیچ حرفی و حدیثی را باقی نمی گذارد. توانایی های او در منطقه عملیاتی و در چندین عملیات، رابطه او با شهید باكری و اینكه شهید باكری به منظور تبلیغ و روحیه دادن به رزمندگان دیگر كه چنین فردی با سن كم، رو در روی دشمن می ایستد و جان فشانی می كند، مرحمت را برای دیگران الگویی می خواند.مرحمت با آن جثه كوچك، قیافه معصومانه و دوست داشتنی، به فرمانده روحیه بچه ها تبدیل شده بود. نقل داستان و رشادت ها وشجاعت های او در میدان نبرد، موجب تقویت روحیه رزمندگان بود.از جمله مسایل جالب درباره زندگی شهید بالازاده این است که هر زمانی این شهید بزرگوار برای مرخصی به پشت جبهه می آمده به درخواست امام جمعه شهر، قبل از خطبه های نماز جمعه برای مردم سخنرانی و آنها را برای رفتن به جبهه تشویق می كرد.مرحمت در یكی از عملیات ها كه در حال برگشت به موقعیت خودشان بود، با نیروهای دشمن مواجه می شود و این در حالی بوده است كه آن شهید قهرمان اسلحه ای هم در اختیار نداشته است، ولی ناگهان متوجه شیئی می شود و آن را بر می دارد و به عربی می گوید: "قف" یعنی "ایست" آنها از ترس و وحشت تسلیم او می شوند و مرحمت در تاریكی شب آنها را به مقر می آورد.افسر عراقی دستگیر شده به فرمانده ایرانی می گوید: "می خواهم از شما یك سوال بپرسم. من خودم در چند كشور دوره چریكی دیده ام ولی تابحال اسلحه ای كه سرباز شما بدست داشت را ندیده ام" نگو كه مرحمت كه به دستشویی رفته بود و اسلحه هم نبرده بود، متوجه اگزوز لودر می شود كه به زمین افتاده و آن را بر می دارد و عراقیها هم از خوفی كه خداوند بر دل آنها گذاشته بود، آن را اسلحه ای پیشرفته می بینند و مرحمت برای اینكه نیروهای دشمن را خوار و ذلیل نشان بدهد، به جای اینكه اگزوز را بیاورد آفتابه را می آورد و می گوید "من با این اسلحه شما را اسیر گرفته ام" این حرف باعث انفجار خنده در بین رزمندگان اسلام و باعث شرمساری نیروهای عراقی می شود.مرحمت حدود سه سال در جبهه ها، جنگ كرده بود تا اینكه 21 اسفند 1363 در عملیات بدر در جزایر جنوب به درجه رفیع شهادت كه كمتر از آن حق او نبود نایل می آید.«مرحمت بالازاده» روز 21 اسفند 1363 در عملیات «بدر» در جزیره مجنون شهید شد؛ در عملیاتی که شهید «مهدی باکری» هم در آن به آسمان پرگشود. https://eitaa.com/piyroo
#وصیتنامه_شهید باسلام بیکران به پیشگاه منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و با سلام بیکران به رهبر مستضعفان، ابراهیم زمان، خمینی بت شکن و با سلام بی کران به مردم ایثارگر و شهید پرور ایران، که همچون امام حسین(ع) و لیلا، پسرشان را به دین اسلام قربانی می‌دهند.آری ای ملت غیور شهید پرور ایران! درود بر شما! که همیشه در مقابل کفر ایستاده اید و می‌ایستید تا آخرین قطره خونتان.درود ای مشعل داران امام حسین! تا آخرین قطره خونتان از این انقلاب و از رهبر این انقلاب خوب محافظت کنید تا که این انقلاب اسلامی را به نحو احسن به منجی عالم بشریت تحویل بدهید.و ای پدر و مادر عزیزم ! اگر این پسرتان در راه اسلام به شهادت برسد، افتخار کنید که شما هم ازخانواده شهدا برشمرده می‌شوید.از شما تقاضایی دارم . اگر من شهید بشوم گریه نکنید. اگر گریه بکنید به شهدای کربلا ایران گریه بکنید تا چشم منافقان کور بشود و بفهمند که ما برای چه میجنگیم حالا معلوم است که راه تنها یک راه است که آن راه هم راه اسلام و قرآن است. راه شهیدان را ادامه بدهید و اسلحه شان را نگذارید در زمین بماند.و مادرم و پدرم چنانچه من می‌دانم لیاقت شهادت را ندارم ولی اگرخداوند بخواهد که شهید بشوم مرا حلال کنید و من هم شهادت را جز سعادت نمی دانم. یعنی هر کس که شهید می‌شود خوش به حالش که با شهدا همنشین می‌شود. خدایا تو را قسم می‌دهم که اگرگناهانم را نبخشی از این دنیا به آن دنیا نبر.خدایاتو را قسم می‌دهم به من توفیق سربازی امام زمان(عج) و نائب برحق اوخمینی بت شکن را قرار دهی. تا در راه آنها اگر هزاران جان داشته باشم قربانی بدهم. https://eitaa.com/piyroo
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به نیابت از #شهید_مرحمت_بالازاده جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج» و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان .... » اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸 #التماس_دعای_فرج ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ.❤️ـــهدا 🕊ســـلام بـر شــــ🌷ــهید‌ #مرحمت_بالازاده #اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک_مع_رفقائنا_به_حق_دماء_الشهدا #ملتمس_بهترین‌_دعا #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ❤️❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پســت_پـایـــانـی 🕙سـاعـت عـاشقـے 💠دعـــــاے فـــرج💠 ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا