eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 💢 قسمت هفتاد و پنجم: ورزش صبگاهی اوایل اسارت یکی از فرماندهای بعثی دستور داد که اول صبح باید دور محوطه بدوید و چن دقیقه ای نرمش انجام بدید. خب دستور بدی نبود و علیرغم زخمیا و مریضای بدحالی که داشتیم و نا و رمقی برای دویدن نداشتن، ولی حداقل برای گرم شدن تو اون هوای سرد بد نبود. پرسید کی حرکات نرمش رو بلده ؟ عبدالمحمد شیخ ابولی اومد جلو و بچه ها رو منظم به خط کرد و چن دوری دور محوطه دویدیم و بعدش تو ردیفای منظم ، حرکات نرمش رو انجام دادیم. برای اولین بار بود که جلوه ویژه ای از نظم و انضباط گروهی در مقابل دشمن به نمایش گذاشته شد و خیلی شیک مثل یه پادگان نظامی با ابهت خاصی حرکات ورزشی انجام شد. انگار نه انگار اسیر هستیم. تعدادی رزمنده ایرانی کنار هم و ورزش صبگاهی و در زادگاه صدام! خیلی باشکوه بنظر می رسید. نزدیک بود چشماشون از حدقه بیرون بزنه. باورشون نمیشد اینا همونای اند که با کابل دنبالشون می کنن و تحقیرشون می کردن! چه عظمتی دارن. چن دقیقه ای مات و مبهوت به این نظم و حرکات هماهنگ نگاه کردن ، آخرش کاسه صبرشون لبریز شد و نتونستن این وضع و اوضاع رو تحمل کنن. همون که دستور ورزش داده بود، فهمید چه غلطی کرده و داد زد بسه دیگه بسه. چن تا فحش آبدار هم داد و اشاره کرد به تعدادی از نگهبانا. اونا هم نامردی نکردنو با کابل و چوب ریختن سر بچه ها و بزن بکوب شروع شد و ورزش تبدیل شد به تعقیب و گریز و غلتوندن بچه ها تو خاک محوطه. این بیچاره ها چشم دیدن نظم و انضباط و حرکات ورزشی بچه ها رو نداشتن. دیگه هم همچین وضعی تا آخر اسارات تکرار نشد و دو و نرمشی در کار نبود. ادامه دارد ⏪ 🏴 https://eitaa.com/piyroo
🍂 🔻 💢قسمت هفتاد و ششم: کابل سه فاز عدنان فرمانده اردوگاه تکریت یازده یه سرهنگ بعثی خونخوار بود و به نیروهاش گفته بود اینارو به اندازه ای بزنید و شکنجه کنید که گوشتای بدنشون بریزه و بپوسه، ولی تو سرشون نزنید که بمیرن ، ما اسیر کم داریم و برای تبادل اسیرا نیاز به اینا داریم. این مسئله باعث شده بود که بخاطر منافع خودشون معمولا چوب و کابل تو سر بچه ها نمی زدن. ولی یکی از درجه دارای بعثی بنام عدنان که می گفتن مسیحیه و کلا از مسلمونا بدش می اومد و بسیار قوی هیکل و بلند قامت و ورزیده بود ، این قانون را رعایت نمی کرد و بعضی وقتا عمدا با کابلِ سه فاز می کوبید توی سر و گردن بچه ها. اول صبح توی صف دستشویی نشسته بودیم که عدنان آمد. اسمش لرزه بر تن بچه ها مینداخت. بسیار قسی القلب و بی رحم بود و هیچ حد و مرزی رو به رسمیت نمی شناخت. پشتش به جایی گرم بود و حتی از فرمانده اردوگاه هم حساب نمی برد. آسایشگاه ما «آسایشگاه پنج» همه سر پایین بودیم و منتظر نوبت ، که بی دلیل و حتی بدون گرفتن کوچکترین بهانه ای شروع کرد به زدن. اصلا تصور نمی کردیم با اون زور بازویی که او داشت و معمولا یه کابل سه فاز بسیار قطور و سنگین دستش بود بزنه تو سر بچه ها. با هر کابل که فرود میومد یکی از رو به زمین میفتاد. سرمون پایین بود و تا نوبت به خودمون نمی رسید متوجه نمی شدیم که قضیه چیه! نزدیک من که رسید سایه سنگینشو احساس کردم. تا خودمو جم و جور کردم ضربه ای به پشت سرم فرود اومد ، انگار یه پتک آهنی روی سرم خورد و احساس کردم کاسه سرم متلاشی شده. از حالت طبیعی خارج شدم و چیزی نمونده بود که بیهوش بشم. از من رد شد و یکی یکی بچه ها رو با همون قدرت تو سرشون زد. اینجور وقتا که تنبیه دسته جمعی بود معمولا به یه کابل اکتفا می کردن و می رفتن. ولی اون روز ظاهرا قصد این جلاد آدمکشی بود نه شکنجه و تنبیه. چرخشی زد و روحیه آزارگریش ارضا هم نشد و دوباره از اول و دقیقا مثل کابل اول و با همون قدرت دوباره از پشت سر شروع کرد به زدن. بار دوم هم کابل پشت سرم فرود آمد و دنیا جلو چشمام سیاه شد. ادامه دارد ⏪ 🏴 https://eitaa.com/piyroo
یادش بخیر یک روز هایی هم سن و سال بودیم ، کم کم داریم کوچک و کوچکتر میشویم... ای شهدا برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما... 🏴یادشهداکمترازشهادت نیست https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
یادش بخیر یک روز هایی هم سن و سال بودیم ، کم کم داریم کوچک و کوچکتر میشویم... ای شهدا برای ما حمدی
من در سنگر هستم. دراین خانه محقّر. در این خانه فریاد و سکوت، فریاد عشق و سکوت، در این سرد و گرم، سردی زمستان و گرمای خون، در این خانه ساکن و پرجوش و خروش. سکون در کنار رودخانه و هیجان قلب و شور شهادت، خانه نمناک و شیرین، کوچکی قبر و عظمت آسمان. امشب پاس دارم. ساعت 1:39 چه شب باشکوهی! چه شب با شکوهی است! من به یاد انس علی ابن ابیطالب با تاریکی شب و تنهایی او میافتم. او با این آسمان پرستاره سخن میگفت. سر در چاه نخلستان میکرد و میگریست. در همین تاریکی شب علی برمیخاست و به نخلستان میرفت. فاطمه وضو میگرفت، پیامبر به سجده میرفت و حسن و حسین به عبادت میپرداختند. این خانه کوچک است،این سنگر، این گودی در دل زمین، این گونیهای بر هم تکیه داده شده پر از حرف است، فریاد است، غوغاست. .. صدای پر محبت اصغر و حرف زدن آرام رضا و خوش زبانی منصور؛ بغض گلویم را گرفته، قطرات اشکم هدیهتان باد. تنهایی عمیقترین لحظات زندگی یک انسان است. خدایا این خانهکوچک را برای من مبارک گردان؛ در این چند روز با خاک انس گرفتهام، بوی خاک گرفتهام. حال میفهمم که علی ابن ابیطالب چگونه میفرماید: سجدههای نماز، حرکت اوّل خم شدن روی مهر، این معنا را میدهد که خاک بودهایم، حرکت دوّم این معنا را دارد که از خاک برخاستهایم، متولّد شدیم. حرکت سوّم رفتن دوباره به خاک به این معناست که دوباره به خاک برمیگردیم مرگ. و حرکت چهارم به این معناست که دوباره زنده میشویم. حیات قیامت امّا در این سنگر همیشه در کنار این خاکیم و خاک پناهگاهمان است. درون سنگر با خود سخن میگویم. راستی چه خوب است از این فرصت استفاده کنم و با قرآن آشنا شوم. ایات خدا را بخوانم و بعد حفظ کنم و سپس زمزمه کنم و بعد شعار زندگی کنم. باشد تا این دل پر هیجان و طپش را آرامش دهد. و بعد با این برای خود توشه سازم و توشه را راهی سفرم گردانم و در انتظار شهادت بمانم و بمانم. ایات جهاد را، شهادت، تقوی، ایمان، ایثار، اخلاص، عمل صالح. ..همه را پیدا کنم و سنگر کلاس درسم باشد و میعادگاه ملاقتم با خدا شود. سنگرم محرابم گردد. سنگرم خانه امیدم شود و قبله دوّمم گردد. از فردا حتما بیشتر قرآن خواهم خواند. در این خانه کوچک که انتخاب کردم، روزها لحظات به گونهای میگذرد و شبها به گونهای دیگر، روزها در تنهایی با خود سخن میگویم و با دوستانم، در جمع در لحظاتی که اسلحه را بر دوش دارم به فکر ذوالفقار میافتم؛ به فکر دست ابوذر میافتم و دست پر توان او. ... خدایا این اسلحه را در دست من به سرنوشت آن شمشیرها نزدیک بگردان. گاهی این تصوّر غلط به ذهنم میاید که در یک تکرار به سر میبرم. یکنواختی و عادت را احساس میکنم. امّا زندگی در این خانه کوچک که یک قلب پرتپش است؛ یک دل خاکی است در زمین خدا، در متن پاکی نمیتواند تکرار پذیر باشد؛ زیراکه لحظاتی با خدا سخن میگویم و ساعاتی را با شهدا و زمانی به خود میاندیشم و زمانی به خمینی روح خدا و به فضای پر غوغای راهپیماییها و زمانی لحظهای هم.. . آری. .. تنهایی موهبتی است الهی و در تنهایی میتوان به خدا رسید. روزها به فکر سربازان صدر اسلام و حماسههای آنها میافتم: جنگ بدر، غزوه احد، غزوه خندق، خیبر،تبوک و....آنها چگونه جهاد کردند و ما چگونه میتوانیم به آنها نزدیک شویم. در این اندیشهام که قرآن درباره یاران پیامبر سخن میگوید: مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلیَ الْکُفّارِ.. شهید علم الهدی 🏴شهدا را یادکنیدباذکرصلوات https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
https://eitaa.com/piyroo
🔺معرفی شهید محمدحسین میردوستی؛ شهید سید محمد حسین میردوستی اولین شهید مدافع حرم شهرستان مینودشت در ۱۳ تیرماه سال ۱۳۷۰ در خانواده ای ۵ نفری و در روستای دوزین از بخش کوهساران مینودشت به دنیا آمد. سید محمد حسین دو خواهر و یک برادر بزرگ تر از خود دارد و پدرش از پاسدارن انقلاب اسلامی و از جانبازان جنگ تحمیلی بود و ازین رو در خانواده ای معتقد و مذهبی پرورش یافت. دوران نوجوانی محمد حسین میردوستی با فعالیت در پایگاه های بسیج در کنار تحصیل سپری شد، نمرات سید محمد حسین در دوره دبیرستان عالی بودند اما به خاطر علاقه اش به کامپیوتر، تحصیل در هنرستان و در رشته کامپیوتر را انتخاب کرد. سید محمد حسین میردوستی به علت سوابق پدر در جبهه از بخش زیادی از خدمت سربازی معاف شد و تنها هفت ماه به خدمت سربازی رفت اما با روحیاتی که داشت در همان سربازی مشتاق خدمت در نهادی چون سپاه پاسداران شد و پس از خدمت جذب نیرو ویژه صابرین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. شهید محمد حسین میردوستی در سن بیست سالگی و به اصرار خودش با دختر عمویش ازدواج کرد و به این ترتیب با برادر بزرگترش سید قاسم میردوستی باجناق هم شد. همسر شهید میردوستی از قول او نقل میکند که به شوخی می گفت : ” من هر کاری بکنم از دست سید قاسم نمی توانم فرار کنم. او برادرم بود حالا چند سال‌ است باجناق هم شده‌ایم، اخیرا در سپاه هم همکار شدیم و متاسفانه به هیچ وجه از دست قاسم نمی توانم راحت بشوم ". شهید محمد حسین میردوستی از نوجوانی انسانی فعال و کوشا در همه امور بود به طوری که برای تامین مخارج زندگی علاوه بر خدمت در سپاه پاسداران و پس از ساعات کاری در آژانس کار میکرد یا مدتی یک مغازه سوپری موچک کنار منزل تاسیس کرده بود. 🔹شهید محمد حسین میردوستی در صف مدافعین حرم در سوریه با شدت گرفتن درگیری ها در سوریه و نسل کشی مسلمانان در سوریه و یمن دل شهید میردوستی بی قرار شد و مسرانه خانواده و پس از آن فرماندهان سپاه را برای اعزام به سوریه متقاعد کرد تا بالاخره در سال ۱۳۹۲ به جمع رزمندگان مدافع حرم ملحق شد. شهید سید محمد حسین میردوستی، بالاخره پس از دو سال حضور در جبهه های حق علیه باطل در اولین روز آبان ماه سال ۱۳۹۴ مصادف با تاسوعای حسینی طی مبارزه با گروه های تکفیری و تروریستی در سوریه به شهادت رسید. 🔹پدر شهید: شهادت محمد حسین مایه افتخار است شهید میر دوستی یک پسر سیزده ماهه به نام «سید محمد یاسا» از خود به یادگار گذاشته است. وقتی پیکر شهید را آوردند و به معراج الشهدا رفتیم پدرم گفت: پسرم در راه ولایت و امام حسین(ع) به شهادت رسید و این باعث سرافرازی و مایه افتخار من است. https://eitaa.com/piyroo
🌹 #زیارٺ‌‌نامہ‌شہـــــداء 🌹اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم #باز_پنجشنبه_ویاد_شهدا_با_صلوات https://eitaa.com/piyroo
#پنج_شنبه_های_شهدایی #افسران_جنگ_نرم 🌸سلام بر تمامی همسنگران 💐عزیزانی که امروز گلزار شهدای شهرشون رفتن عکسی از 🌹قبور مطهر شهدا ارسال نمایند به آی دی خادم کانال @montazer_61 تا در کانال قرار بگیرد منتظر تصاویر شما عزیزان هستیم.التماس دعا #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
امان از آن روزی که زمین #شهادت می‌دهد و آن زمین خاکِ #شلمچه باشد https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۸ شهریور سالروز وفات شاعر رزمنده و جانباز دفاع مقدس مرحوم #ابوالفضل_سپهر https://eitaa.com/piyroo
چشم چشم دوتا چشم.mp3
5.39M
چشم چشم دوتا چشم از مجموعه اشعار ابوالفضل سپهر با صدای وحید جلیلوند؛ https://eitaa.com/piyroo
اگــر شهیداݧ به حسین‌(ع‌) اقٺدا ڪردݧد و جـاݧ دادند...✨ خانم‌ها باید به زینب‌(س‌) اقٺدا ڪنند...🌸 این چـادر فقط‌ یڪ حجاب نیسٺ چـادر لباس رزم اسٺ لباس آنهایۍ ڪه مشغول مبارزه‌اند...🌪 همانهایۍ ڪه راهشاݧ راه زینب‌(س‌) است...🖐🏼📿 🏴 https://eitaa.com/piyroo
AUD-20190729-WA0018.mp3
6.01M
شهدا رفتن و همه پرپر شدن 😔 برا اربابشون علی اکبر شدن #سیدرضا_نریمانی 🏴 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
مـردی ڪہ سرش هوای پـرواز گرفت سردار بہ جبهه رفت و " بی سر " برگشـت ... قبل از شهادتـش بارها به من گفته بود : من ڪہ شهیـد شدم ، مرا باید از روی پا بشناسید من دوست دارم مثلِ امام حسین (؏) شهیـد شوم . ✍ به نقل از : همسر شهید 🌷 🏴 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دردِدل مادر شهیـد غواص 🌷 "بچه‌ی من رو ماهی‌ها خوردن ، اسم ماهی رو جلوی من نیارید.." 📎 صبوری دل مــادران چشم انتظار صلوات 🏴 https://eitaa.com/piyroo
#رسالت ۲۸ شهریور ۹۸ اوایل دهه ۷۰ بود که به بهانه جلوگیری از پرت شدن حواس راننده‌ها، تصاویر شهدا را از آزادراه تهران قم حذف کردند! کسانی که اقلا در سن حقیر باشند، خوب می‌دانند؛ ابتدا و انتهای این اتوبان، پر از تمثال مبارک شهدا بود که متأثر از نگاه لیبرالیستی بعضی از کارگزاران دولت سازندگی دچار تعدیل شد! خوب یادم هست که از جمله معترضین این مسئله جمهوری اسلامی بود؛ روزنامه‌ای که با وجود علقه به مرحوم هاشمی، این یکی را دیگر تاب نیاورد! خودم اقلا ۳ متن از این روزنامه خواندم که یکی‌اش در صفحه جبهه و جنگ بود: "قطعا کاری که منجر به افزایش حواس راننده و کاهش آمار تصادف شود، کار درستی است ولی ترس از آن است که این مهم بهانه باشد برای شهیدزدایی امروز و تبلیغ‌زایی فردا! درست حدس زده بود این روزنامه! چندی پس از حذف آن همه عکس جگرگوشه‌های آغشته به خاک و خون این ملت، ناگهان اتوبان تهران قم پر از بیلبوردهای بزرگ تبلیغاتی شد که لابد هیچ خللی در هوش و حواس راننده وارد نمی‌آورد! خنده‌دار آنکه تصاویر شهدا به حیث اندازه هر عکس، یک‌پنجم عرض و طول عریض و طویل تصاویر تبلیغاتی هم نبود! هنوز هم هروقت وارد این اتوبان می‌شوم، با تماشای این همه بیلبورد تبلیغاتی، بغض می‌کنم! گویا فقط تصویر بابااکبرهای شهید، زیادی بود! الغرض! روزهای اخیر، مکرر از من خواسته شد تا نقدی به شهیدزدایی از معابر تهران و یحتمل شمار دیگری از بلاد بکنم؛ هم از این‌رو که خود فرزند شهیدم، هم از این رو که دستی برقلم دارم! صبر کردم تا نکند متنی فقط از سر احساس نوشته باشم! مع‌الاسف دیده‌ها حاکی از واقعیتی تلخ داشت! https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#رسالت ۲۸ شهریور ۹۸ اوایل دهه ۷۰ بود که به بهانه جلوگیری از پرت شدن حواس راننده‌ها، تصاویر شهدا را ا
سخن اخیر  هم نشان داد که اصل موضوع درست است و "شهید" از بسیاری از تابلوهای ترافیکی حذف شده با این بهانه که  در انتخاب مسیر، زودتر تصمیم بگیرد! از آن حرفها! گویا "آیت‌الله" برای  مزاحم تصمیم راننده نیست ولی "شهید" برای مردان بی‌ادعا، منجر به انحراف مسیر می‌شود! بی‌خود کلام را کش ندهم! این شامورتی‌بازی‌ها، خدای  را خوش نخواهد آمد! عبرت بگیرید از روزگار! آنکه بخواهد شهید را حذف کند، خودش حذف خواهد شد و این  است! در تاریخ، بیشترین تلاش‌ها برای حذف اسم و رسم سیدالشهدا شد ولی آیا شهیدی به نام نامی را توانستند حذف کنند؟! آقای شهردار! تو هم روزی از بیرون خواهی رفت اما  هم‌چنان شهید این باقی خواهند ماند! شکی به پاسداری  از حرمت خون نداریم! غیرتی دارد  به نام شهید... https://eitaa.com/piyroo
ابوتراب را گفتند: «‌یا علی ما فعلتَ حتّی تصیرَ علیاً؟» چه کردی که "علی" شدی؟ حضرت فرمودند: «‌إنّی کنتُ بوابّاً لقلبی» نگهبان دلم بودم! 🏴 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حےعلےالصلاه اذان بسیار زیبا با صدای ملکوتی #شهیدحامدبافنده 🏴 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo