eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
15.5هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
تا من و زنم وارد خانه خواهرم میشدیم سرش را زیر می انداخت و با یک احوال پرسی خشک و خالی میزد به چاک. خیلی بهم برمی خورد ،یعنی چه؟ ناسلامتی مهمانی گفته اند؟ بزرگتری گفته اند ؟ کوچکتری گفته اند؟ این دیگه چه ادا و اطواری بود؟ تا اینکه یک روز خواهرم زنگ زد و گفت: داداش قدم ات روی چشم ، ولی اگه خواستی بیای خونه من به زن ات بگو چادر سرکنه اینجوری آقا محسن معذبه... 🖍 سید یاسر حسینی دایی همسر شهید محسن حججی 🏴 https://eitaa.com/piyroo
Babolharam Moghadam.mp3
2.88M
•سینه زنی شور به مناسبت هفتۀ دفاع مقدس تقدیم به پدران ، مادرانِ و خانوادۀ معظم شهدا به نفس کربلایی جواد مقدم https://eitaa.com/piyroo
نام پدر:علی محل تولد: زابل تاریخ تولد: 1330/05/03 وضعیت تاهل: متاهل عضویت: سپاه پاسداران آخرین مسئولیت: فرمانده گروهان راهسازی لشکر 25 کربلا محل شهادت: کوشک تاریخ شهادت: 1363/04/20 زندگی نامه سردار شهید محسن جهانتیغ در سال 1330 در زابل به دنیا آمد. از همان کودکی با قرآن انس گرفت. به علت خشکسالی خوانواده به گرگان مهاجرت کردند و در روستای حاجی آباد به کشاورزی مشغول شدند. یک سال بعد پدرش از دنیا رفت و مسئولیت خانواده به دوش او افتاد. در سال 1353 ازدواج کرد و حاصل زندگی آنها 5 فرزند شد. در سال 1361 از طرف جهاد سازندگی گرگان برای آموزش لودر و بلدوزر به تهران رفت و از آنجا عازم جبهه شد. در سال 1363 جانشین گردان مهندسی قرارگاه کربلا در منطقه ی جنوب بود. یک بار هم از طرف سپاه گرگان مسئولیت فرمانده گروهان راهسازی لشکر 25 کربلا را عهده داشت. سرانجام در بیستم تیرماه 1363 در منطقه کوشک بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر پاکش پس از تشییع در محل امامزاده عبدالله در گرگان به خاک سپرده شد. https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی از رزمندگان فاطمی قدیما خواب شهید ابوحامد رو دیده بودند.. از پرسیدند: در چه حالی هستید؟ شهید ابوحامد فرمودند: "داریم با رفقا آماده میشیم پیاده از نجف بریم ..." جالب اینجاست که شبیه همچین خوابی هم درمورد فاتح دیده بودند که شهید در خواب به اون رزمنده فرمودند: "اگه میخوای مارو ببینی اربعین باش...!"❤️ 🏴 https://eitaa.com/piyroo
میگن سرآمد تمام خصوصیات شهید بابایی ✨.... بوده ...🍃 برای اتمام دوره چندین سال آمریکا بوده ...حتی از استاداش هم پیشنهاد بی عفتی داشته ....ولی .... خدارو با کسی معامله نکرده ...✨ کسی هم که خدارو نفروشه....خودش خریدارشه...✨💚... چون خداهم دلش برای بنده های عاشقش تنگ میشه و میبره پیش خودش ✨🦋.... 🕊✨ . شادی روح ملکوتیش گل صلوات 🌹🌹 🏴 https://eitaa.com/piyroo
😭😭 💔 🕊خاطره ای از بچه های مدافع حرم 💔👇🏼👇🏼 👈🏼از قول بچه ها میگفتند اطراف حرم حضرت زینب بودند وبچه های ما هم از حرم حضرت زینب دفاع میکردند ✌️🏼 یه جا که یه محله رو بچه ها از دست داعش آزاد کرده بودند یکی از داعشی ها هم اسیر کرده بودند اون داعشی اسیر شده خیلی پریشان و ترسیده بود😧بهش میگفتند چیه عمو چرا میترسی !میترسی بکشیمت😏 ! داعشیه هی مرتب به بچه ها نگاه میکرد میگفت👈🏼 اون رفیقتون که دشداشه سفید تنش بود ویه عمامه سبز سرش بود کجا رفت !👉🏼 بچه میگفتند ما همچین رفیقی نداریم😐همه مون لباس رزم تنمون داریم.. داعشی میگفت نه شما دروغ میگید بگو اون عربه که لباس عربی تنش بود و داشت کجاست؟ کجا رفت 😭 بچه ها ارومش کردند که کاریت ندازیم✋🏼 ولی باید حقیقت بگی وجریان این شخص عربی که میگی چیه ؟ 👈🏼داعشی به حرف میاد میگه من خمپاره انداز بودم و به فاصله یکی دوکیلومتری حرم حضرت زینب ماموریت داشتم بندازم رو حرم حضرت زینب واونجا رو بزنم.. میگفت با دوچشمام میدیدم که یه نفری با لباس عربی و رنگ رو حرم حضرت زینب نشسته و هرچی خمپاره مینداختم اون اقا با دستش خمپاره رو میگرفت ومینداخت کنار و مات ومبهوت مونده بودم😳 که این کیه و داره از حرم دفاع میکنه ! بچه ها میگن همگی داشتند گریه میکردند😭😭 بله خودشون شخصا تو میدان نبرد بودند و که به حرم حضرت زینب تجاوزی بشه ایشون خودشون خط مقدم مدافعان حرم هستند😭😭😭 🌹ببینید حضرت مهدی چقدر پای وایساده واقعا مدافع حرم لیاقت میخاد واقعا نوکری حضرت زینب لیاقت میخاد همه کس لیاقت ندارن برا شهادت مدافعین حرم گلچین خدا هستند خوش بحال گلچین شده ها 😭 ✨اللهم ارزقنا توفیق الجهاد فی سبیل الله بحق حضرت بی بی زینب کبری اللهم ارزقنا توفیق الشهادت بحق حضرت بی بی زینب کبری ✨ الهی آمین 🏴 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️ از زبان امیر_محمد 7 ساله فرزند شهید 🔸بابا میاد به خونه و به ما همش سرمی زنه بعضی شبا ،ازشب تا صبح بابام تو خوابم میاد پیشم وهی میره😢. دوباره میاد خونه منو می بینه و باز میره. تو بهم هیچی نگفت، فقط منو میدید خوشحال می شد. چند بارم تو روز دیدم تو خونه ست و داره وارد اتاقم میشه، از اتاقم میاد بیرون ما رو هم نگاه می کنه، اما اون لحظه هرچی به بقیه میگم نگاه کنین، رو نمی بینن😞، فقط خودم می بینمش،نمیدونم برا چی این جوریه!!💔😔 🏴 https://eitaa.com/piyroo
نام پدر: علی اکبر محل تولد:کلاله تاریخ تولد: 1337/07/06 وضعیت تاهل: متاهل عضویت: سپاه پاسداران زندگی نامه سردار شهید محبت علی عودی در شهریور ماه 1340 در روستای کلالهمتولد شد. پدرش شناسنامه اش را بزرگتر گرفت تا زود تر به مدرسه برود. او با استعداد های درخشان وارد دانشگاه شد و در رشته ی دامپزشکی مشغول به تحصیل شد. محیط دانشگاه او را به سمت فعالیت های سیاسی کشاند. در شب های سرد سال 1357 به پخش اعلامیه مشغول بود و روز ها استراحت می کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران برای کمک به باز سازی کشور فعالیت های خود را در جهاد سازندگی شروع کرد. با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه های حق علیه باطل شد. او چند بار به جبهه رفت و در آخرین بار نتوانست به خانه برگردد. بعد از 2 ماه خبر شهادتش را به خانواده ی او دادند. وصیت نامه سردار شهید بارخدایا، اینک عبد حقیرت با قلبی دردمند و خضوعی که از عمق وجودش بر می آید، از تو می خواهد که او را در خیل توابین و بخشوده شدگان درگاهت قرار دهی. پروردگارا این بنده ی عاصی و خطاکار تو در نهایت ضعف چگونه می تواند شکر نعمات بی کرانت را، که به او ارزانی داشتی، به جا آورد. با تمام عشقم می خواهم در راه تو فنا شوم و جانم را در راه اعتلای دین تو و احقاق حق بندگان مظلوم تو و جاودانگی سیره و سنت پیامبرت محمد (ص) فدا نمایم. ای مردم، شما را توصیه به تقوی الهی می کنم که وصیت مقتدایم علی (ع) و اطاعت از ولایت فقیه که فلسفه ی انقلابی و جاوید بودن انقلاب اسلامی است. https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 💢قسمت هشتاد و هفتم حواستو جمع کن مدتی از ورودمون به تکریت یازده گذشته بود و دیگه مستقر شده بودیم و گاهی بیرون فرصتی پیدا میشد طهارت گرفته و وضویی بسازیم. شبای طولانیِ زمستان فرصت خوبی بود برای عبادت. وقت فراوان و ما هم جز کتک خوردنای گاه و بیگاه مشغولیت دیگه ای نداشتیم. پیش خودم گفتم هر چند روزها اذیت میشیم ولی شبها فرصت خوبیه برای عبادت و نوافل و خواندن نماز قضا. لذا شروع کردم خوندن نوافل یومیه. هر نماز را با تمام نوافلش می خوندم و نمازهای واجب رو هم خیلی طولانی ادا میکردم. اولش توجیه نبودم که چکار دارم میکنم تا اینکه یکی از بچه های دلسوز به من گفت می دونی چکار داری می کنی . گفتم مگه چیه. گفت این کار تو عراقیا و جاسوسا رو حساس می کنه. هر وقت که نگهبانا رد میشن تو رو تو حالت نماز ببینن، یه وقت فک می کنن تو طلبه هستی و جونت به خطر میفته. حتی همون بهروز ارشد آسایشگاه هم که آدم بی نمازی بود و در پی شکار افراد و معرفیشون به عراقیا بود ، حساس شده بود. با خودم گفتم ای دل غافل ! دستی دستی داشتی جون خودتو به خطر مینداختی. نمیشه بخاطر مستحبات آدم جونشو در معرض خطر جدی قرار بده. از نظر شرعی هم این کار جایز نیست. دیدم نه، اینجا باید کاملا عادی رفتار کرد. بعد از اون نمازامو بصورت عادی می خوندم. البته بعدا شرایط عادی شد و خیلی از بچه ها پا میشدن و نماز شب می خوندند و دیگه عراقیا هم حساسیتی بخرج نمی دادن. حدود دو ماه بند دو بودم و توی این دو ماه به اندازه ده سال پیر و شکسته شدم. به هر کسی که نگاه میکردم انگار ده ساله که زندان کشیدن. همه شبیه اسکلت شده بودیم. در بینمون حتی یه نفر چاق و سرحال دیده نمیشد. خطوط سیاه و کبود بجا مانده از آثار کابل بر کمر، دست و پای هم مشهود بود و هر روز زخمی بر زخمها افزوده میشد.در این دو ماه، دو سه بار حموم دو سه دقیقه ای زیر آب سرد کرده بودیم. نحوه حموم کردن هم این بود پنج نفر بلند میشدن و با نهایت سرعت خودشون رو به حموما می رسوندن. تا زیر دوش قرار می گرفتیم و بدن خیس میشد پنج نفر بعدی از راه می رسیدن و باید حموم رو ترک می کردیم. یه ثانیه تعلل مساوی بود با کابل خوردن زیر دوشِ آب سرد. ادامه دارد ⏪ 🏴 https://eitaa.com/piyroo
🍂 🔻 💢 قسمت هشتاد هشتم شکنجه ای روحی بنام تبعید بعد از گذشت حدود دو ماه از ورود به اردوگاه مخوف تکریت ۱۱ اولین جابجایی و تبعید انجام شد که خودش نوعی شکنجه روحی بود. در اسارت دوست خوب همه چیز بود و در واقع خانواده انسان محسوب میشد. بعد از چن ماه که دوستانی پیدا می کردیم و با هم اخت می شدیم و به اخلاق و رفتار هم خو می گرفتیم ، یهو بدون مقدمه می ریختن تو آسایشگاها و اسم تعدادی رو می خوندن و تبعیدشون می کردن جای دیگه. هدف بعثیا از این کار دو چیز بود. یکی شکنجه دادن روحی به بچه ها بود و دیگری پیشگیری از شکل گیری هر گونه برنامه ای برای فرار یا برنامه ی منسجم. در این جابجایی ها همیشه افراد شاخص و تاثیر گذار که جاسوسا معرفی می کردن و بعثیا اسم اونا را مشعوذین (شلوغکارها) گذاشته بودند، هدف قرار می گرفتن و تبعید می شدن. منم دو سه بار با مسئول آسایشگاه (همون بهروز) که بچه ها رو معرفی میکرد بصورت لفظی درگیر شده بودم و اونم اولین اسمی که معرفی کرده بود اسم من بود. با خوندن اسمم وسایلم رو جمع کردم و به همراه چن نفر دیگه با چشمان گریان و قلبی گرفته و پر از غصه با بچه ها خداحافظی کردیم و عازم بند سه شدیم. ادامه دارد ⏪ 🏴 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گردش خـــون در رگهای زندگـی شیرین است، اما ریختــن آن در پای محـبــوب شیرین ‌تر است؛ و نـگو شـیرین ‌تر، بگو بسـیار بسـیار شیرین تر.  https://eitaa.com/piyroo
خوشا آنان ڪه در ميدان و محراب نماز عاشـقي خـواندند و رفتنـد خـوشـا آنان ڪه هنـگام شـهادت حسین (ع) و ڪربلا ديدند و رفتند #التماس_دعافرج https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من هوای تو را به سر دارم تو هوای دل مرا داری هر چه بیمار هم بیاید باز تو برای همه دوا داری 💔دل شکسته کسی به من می گفت: خوش به حالت امام رضا(ع) داری... #السلام_علیک_یاامام_رئوف #یاامام_رضاجانم😍 #چهارشنبه_های_امام_رضایی اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ 💌💌💌💌💌💌💌💌💌 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شهدایی قسمت456 📹 روايت حاج حسين يكتا از شهيدِ ١٢ ساله! 📍 برشي از شب‌هاي بله برون ⏱ اسفند ١٣٩٧ - شلمچه https://eitaa.com/piyroo
سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی در اول فروردین1340 در روستای زنگی آباد- بیست کیلومتری کرمان- به دنیا آمد. چون در روز عید قربان تولد یافت حاجی اش نامیدند و چون پدربزرگش یونس نام داشت، نام یونس را زیبنده تن و روح او دانستند، یونسی که پیام آور خالق هستی است. در هنگامه ای که او پا به عرصه حیات نهاد، خانواده اش در فقر نسبی بسر می بردند. پدرش که به ملاحسین معروف بود، با هیزم فروشی و کشاورزی امرار معاش می کرد. لقمه های حلالش زمینه ساز تولد فرزندی به قامت یک سردار شهید شد. مادرش قمر نام داشت اما بهتر است او را ام قمر بنامیم چرا که قمری پر فروغ همچون سردار یونس به دنیا آورد. ایمان و تقوای پدر و مادر شهید زبانزد خاص و عام بود و هر دو مبادی احکام اسلام و قاری آیات الهی بودند. https://eitaa.com/piyroo