eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
15.5هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌒 امروز اول ماه است 🌘 و ودود کردن فراموش نشود. ان شاءالله با خواندن این دعا در اول ماه صفر ازبلا دور بوده ، روا شوید: نیت کنید. ✨ سبحان الله يافارج الهمّ ويا كاشف الغم فرّج همي ويسرّ أمري وأرحم ضعفي وقلة حيلتي و أرزقنی من حيث لاأحتسب يارب العالمين ✨ حضرت رسول فرمودند 📌 🔓 هر كس مردم رااز اين دعا باخبر كند در ايجاد می شود 🔓 🏴 https://eitaa.com/piyroo
🌷پیام شهید ابراهیم هادی و همه ی شهدا🌷 لطفا در میان های مختلفی که به خود میکنید ، مراقب امام زمان عج الله و شهدا باشید!!!! .... 💢پا روی هوای نفستان بگذارید تنها برای کار کنید نه برای جلب توجه و معروفیت یا هر چیز دیگری که بشه ازش نام برد. 💢 دقت کنید رفتارها و کردارهای شما زیر ذره بین و قرار دارد. ان شاءالله خطا و اشتباهی ازتون سر نزند که شرمنده ی امام زمان و شهدا شوید. 🏴 https://eitaa.com/piyroo
در دوم آبان ۱۳۴۵، در روستای شهرک از توابع شهر زنجان دیده به جهان گشود. پدرش علی، کارگری می‌کرد و مادرش نارخانم نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. سی‌ام آبان ۱۳۶۴، در بانه هنگام درگیری با گروه‌های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای پایین شهر زادگاهش قرار دارد. وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ گمان مبرید آنان که در راه خدا کشته شده اند مردگانند ؛ بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند. شکر خدایی را که به ما توفیق داد تا در این جنگ شرکت کنیم و شاهد پیروزی ها و دلاوریهای سپاه اسلام باشیم ؛ اکنون در ایام محرم هستیم ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد ؛ ماهی را که تاریکی ها را پس زد و نور را پیروز گردانید. برادران و خواهران عزیزم ؛ رسالت ما در مقابل اسلام و انقلاب و همه شهیدان و کیفیت ادامه راه انان در رساندن پیام مظلومیت اسلام و مظلومیت این انقلاب که بر همه جهانیان بسی سنگین است بر عهده ماست ؛ من هم مثل برادران جان بر کف که به غیر از جان چیزی ندارم که به دین اسلام هدیه کنم ؛ لذا خواستم جان خود را در راه اسلام و عقیده ام و قرآنم قربانی کنم ایمان ما استوار و قلب ما آرام است است. ما را گریه مادران داغدیده و زاری خواهران بی برادر و اشک سالخوردگان خردسالان از راه خویش باز گرداند ؛ امیدوارم در زمره مسلمانان مومن و شهید قرار بگیرم. بنده ای که در طول زندگی چندین ساله خود توشه ای قابل عرضه به درگاهش ندارد ؛ بنده ای گنه کار که نتوانسته بنده ای صالح یرای او باشد ؛ امید از درگاه رحمتش دارم که حداقل با ریخته شدن خونم به پیروی از آقا اباعبدالله الحسین (ع) در جهت احیای دین و ناموس کشور رضایتش را جلب نمایم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته https://eitaa.com/piyroo
فرمانده با عصبانيت فرياد زد: اين بچه رو كی آورده اينجا؟! مرد ميانسالی برای وساطت آمد: بَرش نگردونيد اين بچه حالا كه اومده، من خودم ازش مراقبت می كنم... گفتم: نميشه پدر جان! اگه اين بچه #شهيد بشه، فردا پدر و مادرش مشكل درست می كنند، مردم بدبين می شن... گفت: پدر اين بچه منم خواهش ميكنم بذاريد بمونه سيزده سالشه اما به اندازه يه مرد پنجاه  ساله قدرت داره.... شهدا شرمنده ایم 😔 https://eitaa.com/piyroo
🌷كلاس شلمچه چه كنم ديگه؟ منم دلم خوشه به اين يه مشت خاك. چه‌قدر خوب شد اين خاك‌ها رو آوردم. خاك نيست تربته. اون روز كه منم مي‌خواستم مثل بقيه‌ي بچه‌ها يه مشت خاك تبركي از شلمچه بردارم نزديك بود شيطون گولم بزنه و از ترس اين‌كه كلاسم پايين بياد، دستام رو خاكي نكنم... من از شلمچه چيزي نمي‌دونستم... من كه خيلي چيزي يادم نمي‌آمد، اما داداشم مي‌گه وقتي جنگ شروع شد، بابا همه‌ي ما رو فرستاد آمريكا بعدش هم خودش اومد اون‌جا... وقتي رفتيم شلمچه خيلي از بچه‌ها از حال و هوش رفتن... زيارت عاشورا خوانديم و بعد همه‌ي بچه‌ها از خاك اون‌جا تبركي برداشتن. منم مي‌خواستم بردارم ولي يه دفعه گفتم بابام و دوستام مسخره‌ام مي‌كنند؟ ولي وقتي ياد اون‌جايي افتادم كه مي‌گفتن فقط چهارصد شهيد رو يه جا از زمينش بيرون آوردن، دلم آتش گرفت و خودم رو سرزنش كردم. افتادم رو خاك‌ها، يه پلاستيك كه توش خوراكي بود از ته كيفم بيرون آوردم. خوراكي‌هايش را ريختم بيرون. دو سه تا مشت برداشتم و ريختم توي پلاستيك. بعد هم كه از جنوب برگشتم فكر اون‌جا دست از سرم برنمي‌داشت. پيش خودم مي‌گفتم: «ما كجا و جبهه كجا؟» اگر خدا قبول كند حالا ديگه عوض شدم. حالا وقتي كه دلم مي‌گيره و مي‌خوام به خاطر گذشته‌ها استغفار كنم. مي‌روم توي اتاقم و چفيه‌اي كه قبلاً به جاي روسري‌ام استفاده مي‌كردم و موهايم از زيرش بيرون مي‌ريخت رو باز مي‌كنم و تربت شلمچه رو مي‌ريزم روش، زيارت عاشورا مي‌خوانم و از خدا مي‌خواهم مرا ببخشد و پيش شهدا روسفيدم كند. هروقت مي‌روم تا با تربت شلمچه و چفيه‌ام خلوت كنم، مادر مي‌پرسد كجا مي‌روي؟ منم مي‌گم مي‌رم درس بخوانم. به خدا دروغ نمي‌گم... من مي‌روم توي كلاس چفيه و از معلم شلمچه درس مي‌گيرم... كم‌كم دارم بچه‌هاي كلاس رو عادت مي‌دم كه ديگه منو پريوش صدا نكنن. به بچه‌ها گفتم به من بگن زينب... منبع: كتاب خاك وخاطره - صفحه: 42 https://eitaa.com/piyroo
گمشدگان "خاک" اگر می فهمیدند؛ که تا "افلاک" راهی نیست! این همه سرگردانی نمی کشیدند... «شهید سیّد مرتضی آوینی» https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرزند عبدالله در سال 1337 در یک خانواده 9 نفره دیده به جهان گشود. پدر ایشان کشاورز و دارای خانواده ای مذهبی اهل روستای صالحیه از توابع نظرآباد بود. ایشان بدلیل ضعف مالی پدر ؛ تحصیل را رها نموده و از دوران کودکی یار و یاور پدر و نان آور خانواده شد تا اینکه در سال 56 در کارخانه فخر ایران مشغول بکار و در سال57 ازدواج نمود این شهید دارای سه فرزند دو پسر و یک دختر میباشد وی قبل از پیروزی انقلاب در تظاهرات انقلاب در تهران بر علیه رژیم پهلوی شرکت می نمود و به سربازان فراری از پادگان پول و لباس میداد. وی هنگام ورود امام خمینی ره به ایران در تهران حضور پیدا نمود و از فرودگاه تا بهشت زهرا(س) امام را با خودرو بلیزر همراهی نمود در اوایل انقلاب از طرفداران سر سخت شهید بهشتی و از مخالفان بنی صدر بود بطوری که به علت حمایت از شهید بهشتی چندین بار کتک خورد ایشان در سخنرانی بنی صدر اقدام به شعار بر علیه وی نمود که توسط طرفداران بنی صدر مورد ضرب و شتم قرار گرفت. وی رئیس شورای روستا نیز بود و در زمان مسئولیتش برای روستا اقدامات فراوانی چون برق حمام و مدرسه ایجاد نمود. ایشان عضو فعال و مسئول آموزش پایگاه بسیج و مرکز مقاومت سپاه ساوجبلاغ شد پس از شروع جنگ تحمیلی وی در جبهه های حق علیه باطل حاضر و در عملیاتهای بیت المقدس خیبر بدر والفجر 8 کربلای 1 4 5 و رمضان و ... مسئول دسته فرمانده گروهان و گردان و عضو تیم اطلاعات عملیات لشکر 10 و محمد رسول الله بود ایشان در جبهه های غرب نیز حضور داشت. وی دوشگاچی ماهری نیز بود و به خاطر مهارتش از لشکرهای دیگر نیز او را به خدمت میگرفتند. ایشان بعد از 49 ماه حضور در جبهه و هنگام شناسایی مواضع دشمن در بصره در 25 دی ماه65 به شهادت رسید. روحش شاد یادش گرامی. https://eitaa.com/piyroo
ای کسانی که ایمان آورده اید چرا با خدا و خلق دورنگی و نفاق میورزید و چیزی میگویید که مقابل و خلاف آن عمل میکنید، بترسید این عمل که به وعده دروغ و دعوی باطل سخن بگویی و خلاف آن کنید بسیار سخت خدا را به خشم و غضب میآورد خدا ان مومنان را که در صف جهاد با کافران مانند سد آهنین همدست و پایدارند بسیار دوست میدارد. خدایا ما با تو پیمان بسته بودیم که تا پایان را برویم و اینک نیز بر پیمان خویش همچنان استوار مانده ایم خداوندا حال و هوای بهشت را احساس میکنم چه غوغایی حسین به پیشواز یارانش آمده فرشتگان ندا میدهند که همرزمان ابراهیم همراهان موسی همدستان عیسی هم کیشان محمد(ص) همسنگران علی(ع) همفکران حسین(ع) و همگامان خمینی از سنگر کربلا آمده اند خدایا به محمد (ص) بگو پیروانش حماسه آفریده اند به علی بگو که شیعیانش قیامت به پا کرده اند و به حسین بگویید که خونش در رگها همچنان میجوشد خدایا تو میدانی چه میکشم پنداری چون شمع آب میشوم خدایا میدانی که از مردن نمی هراسم اما میترسم بعد از ما ایمان را سر ببرند اگر بسوزیم و تمام شویم روشنایی میرود و جای خود را دوباره به خاموشی میسپارد پس چه باید کرد از یک سو باید بمانیم تا فردا شهید شویم عجب دردی چه می شد امروز شهید میشدیم و فردا دوباره زنده میشدیم تا دوباره شهید شویم آری همه یاران سوی مرگ رفتند در حالیکه نگران فردا بودند من با امام خمینی میثاق بسته ام و به او وفادارم زیرا او به اسلام و قرآن وفادار است اگر چندین بار مرا بکشند و زنده ام کنند دست از او نخواهم کشید. خدایا بار الها معبودا معشوقا مولایم من ضعیف و ناتوان دوست دارم دشمن چشم هایم را در اوج دردش در بستان از حدقه در آورد دستهایم را در تنگه چزابه قطع کند پاهایم را در حاجی عمران و در بندی خان عراق از بدنم جدا سازد قلبم را در کوههای غرب کشور اماج رگبارهایش کنند و سرم را در مدینه الزهرا (شهر فاو) از تنم جدا نماید تا دشمنان مکتبم ببیند اگر چه چشمها و دستها قلب و سینه و سرم را از من گرفتند اما نتوانستند یک چیز آنهم ایمان و هدف عشق به امام و اسلام و عشق به شهادت را از من بگیرند. خدایا فیض الله را که با سوگند به ثارالله در لشکر روح الله برای شکست عدوالله و استقرار حزب الله زمینه ساز حکومت جهانی بقه الله است را حمایت کن از خداوند میخوهم امام امت را در پناه خودش تا انقلاب مهدی نگهدارد. https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حےعلےالصلاه اذان بسیار زیبا با صدای ملکوتی #شهیدحامدبافنده 🏴 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
انگار دیروز بود میگفتند محرم آمد... نمیدانم عمر من زود میگذرد یا عشق تـــو مدهوشم ڪرده ڪه نفهمیدم چه شد... 🏴 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 #شهید_آوینی بگذار اهل ظاهر در جنگ جز ترس و مرگ نبینند؛ ما این جنگ را دری از درهای بهشت می‌دانیم كه خداوند جز بر خاصه‌ی اولیای خویش نمی‌گشاید و اینچنین، حال ما حال عاشقی است كه به سوی معشوق می‌رود. كجا دانند حال ما سبكباران ساحل‌ها؟ https://eitaa.com/piyroo
آن روز از سه راهی گذشتند! امروز در دو راهی مانده ایم! آن‌‌جا بود و ... این‌جا؛ "الذی فی صدور الناس" https://eitaa.com/piyroo
اساس تخریبـــ💢 تخریبــ نـفس استـــ‼️ و راه رسیـدن🕊 بہ معشــوق♥️ ... ⭕️تـخریبچی نـفسِ خـود بـاش ... 🏴 https://eitaa.com/piyroo
راهنمای تردد زائران اربعین از مرزها در سفرهای بازگشت مرز شلمچه مرز چذابه مرز مهران مرز خسروی ۹۸ 🏴 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 💢قسمت نودم: ذخیره های الهی چند روز که گذشت با چهره هایی آشنا شدم که از افتخارات این مرز و بوم بودن و خوشبختانه الانم زنده هستند. علی باطنی(از روحانیون سرشناس و معاون حوزه های علیمه اصفهان)؛ احمد فراهانی(دکتر احمد فراهانی هم اکنون مدرس دانشگاه و نماینده ولی فقیه در دانشگاه ملایر) و چند نفر دیگه که هر کدوم از اون یکی بهتر و ماه تر از دیگری بودن. از رفتار و حرف زدنای این دو عزیز متوجه شدم که روحانی اند. هر چند خودشون نمی گفتن و بایدم نمی گفتن. بالاخره دیوار موش داره و موشم گوش داره و حفظ جون واجبه. کافی بود بعثیا بو می بردن کسی روحانی یا پاسداره دیگه معلوم نبود زنده بمونه و اگرم زنده می موند زیر شکنجه های قرون وسطایی قرار می گرفت. کلا بین بچه های کربلای چهار و پنج روحانی و پاسدار و فرمانده زیاد بود و جوِ اردوگاه کاملاً انقلابی و حزب اللهی بود. چون خودم طلبه بودم خیلی خوب گویش و رفتار طلبگی رو می شناختم. اصلاً حالا چه اصراریه توی این هاگیر و واگیر من ثابت می کردم اونا روحانی اند! ولی خب یه وقتایی حس کنجکاوی یا همون فضولیِ آدم گل میکنه و میخاد بفهمه اصل قضیه چیه! علی باطنی بچه اصفهان و سه چار سالی از من بزرگتر بود . ۲۵ سالی از عمرش گذشته بود. بسیار وارسته، صبور و باوقار. آدم از نحوه حرف زدنش که توام بود با طمانینه و لبخند ، لذت می برد. کسی نبود با ایشون همکلام بشه و مجذوب اخلاقش نشه. اوایل اسارت که من بند دو بودم جاسوسا چیزایی در باره اش به بعثیا گفته بودن ولی زیر بار نرفته بود و خیلی اذیت شده بود. چند بار تا حد مرگ کتک خورده بود. خودش برام نقل می کرد هر وقت میومدند تو آسایشگاه یکی از سوژه های دائمیشون من بودم و هر بار حسابی با کابل از خجالتم در میومدند ادامه دارد ⏪ 🏴 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 💢قسمت نود و یکم: حقه آخوندی باطنی میگه: دیدم اینجوری آخرش تلف میشم. فکری به ذهنم خطور کرد و فقط با یکی از بچه ها در میون گذاشتم که چه فکری دارم و بهش گفته بودم هر وقت این اتفاق افتاد چکار باید بکنه. تا عراقیا اومدن و منو گرفتن زیر ضربات کابل ، خودمو از پشت انداختم و به حالت غش زدم اولش اعتنا نکردند ، اما وقتی چند تا کابل زدن و من هیچ حرکتی نکردم و طوری وانمود کردم که انگار دیگه کارم تمومه، خیلی ترسیدند و فوری گفتند آب بیارید. اون رفیقم هم که از قبل آب آماده داشت آورد و روی صورتم پاشیدند ،اما من بهوش نیومدم. یعنی قرار نبود بهوش بیام!. می گفتن آب بریزید تو دهنش و بچه ها تُن تند آب می ریختن و من قورت نمی دادم واز کنار لبام می ریخت. بعد از چند مرحله یه تکان جزیی به خودم دادم و اونا که فهمیدن نمردم سریع رفتن و در رو با عجله بستند. دلیلش هم این بود که نگهبانا حق نداشتن بدون اجازه فرمانده درها رو وا کنند. اگه قرار بود کسی شکنجه بشه یا بیرون اورده بشه باید قبلش اجازه می گرفتن .البته بهشون دستور داده بودند بدون اجازه فرمانده اردوگاه کسی را حق ندارن بکُشن. اینا در واقع از این دستور تمرد کرده بودند و می ترسیدند اگه من بمیرم بخاطر تمرد شدیدا مجازات بشن. نه اینکه بعثیا دلشون برامون سوخته باشه. این حقه و ترفند کارساز شد و بعد از اون دیگه بصورت انفرادی سراغم نیومدن. هر وقت میومدن می گفتن اینو ولش کنید. مُردنیه و جونش در میره. کار دسمون میده. با این ترفند ساده از دست بعثیا و شکنجه های اختصاصی خلاص شدم و بعد از اون منم مثل بقیه کتک میخوردم و از پذیرایی های ویژه معاف شدم. ادامه دارد ⏪ 🏴 https://eitaa.com/piyroo
🍂در شفاعت،شهدا دست درازی دارند عکسشان را بنگر...چهره ی نازی دارن... 🌺مابه یاد آوری خاطره ها محتاجیم ورنه آنان به من و تو،چه نیازی دارند؟ 🌹🕊 🏴 https://eitaa.com/piyroo
مقام معظم رهبری: حفظ ارزشهای اسلامی و انقلابی و تجلیل شایسته از شهدای بزرگوار برترین کار ماست. حضرت امام خمینی (ره) : ما اگر شهید بشویم قید و بند دنیا را از روح برداشتیم و به ملکوت اعلی و به جوار حق تعالی رسیدیم. https://eitaa.com/piyroo