✍ #شهید_نوشت
ای دوستان و همکلاسیان من!
قلمهای شما استخوانهای #شهـدا ،
و مُرکب تان #خون شهـدا ،
و سنگرتان مسجد و مدرسه است ..
پس از آنان تا پای جان مراقبت نمایید و پیشرفت علمی کشور را مدّ نظر قرار دهید.
#شهید_مهدی_نیکعهد🍂
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#شهیدمدافع_حرم_کریم_پرهیزگار
اولین شهید مدافع حرم بخش خفر و نهمین شهید شهرستان جهرم در ۲۲ مرداد ۱۳۶۵ در خـانوادهای فرهنگی مذهبی در روستاٻکراده ازتوابع بخش خفرشهرستان جهرم چشم به جهان گشود.
سال ۱۳۷۷ به عضویت بسیج درآمدو ۲ دورهی سه ساله به عنوان فرمـانده پایگاه مقاومت ولیعـصر (عج) روسـتای کـراده منصوب گردید.
درتاریخ۲۲آذرماه۱۳۸۴بعضویت سپاه پاسداران درآمد،در اوایل ورودش به سپاه در تیپ نیروی مخصوص المهدی (عج)جهرم مشغول به خدمت شد و بعد ازچند سال با انتقال به تیپ مهندسی الهادی شهرستان ڪوار بعضویت گردان تخریب آن یگان درآمد. وی در حین خدمت مقدس پاسداری ، چندین مرحله برای ماموریت جهت مقابله با اشرار عازم شرق کشور و شهرستان سراوان گردید.
همزمان با حضور نیروهای داعش و تکفیری در سوریه و به خطر افتادن حرم حضرت زینب (س) برای دفاع از حـرم آل الله و همچنین دفـاع از آرمانهای انقلاب اسلامی و امنیت کشورعزیزمان عزم سفر به سوریه را کرد و در این راستا توانست سه نوبت عازم سوریه شود.
بـنـا به گـفته فرمـانده وی، وقـتے براے
سـومـین بـار در خـواسـت اعزام کـرد، بـا
مأموریت وی موافقت نشد،ولی با اصرار بیش از حد و قسم به حضرت زینب کبری (س) فرمانده را متقاعد کرد، و عاقبت در ۲۱ آذر ۱۳۹۶ در راه دفاع از حریم اهلبیت (ع) در بـوکمال سـوریه به آرزوی دیرین خود رسید و شربت شهادت را نوشید.
از اویک پسرسه ساله به نام امیرعلی و پسری دیگر به نام محمدکریم که بعد از شهادت پدر متولدشد به یادگار مانده است.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🍂
🔻 #خاکریز_اسارت
💢 قسمت دویست و یازدهم:
غم سنگین رحلت امام (۱)
خرداد سال ۶۸ فرا رسید اخبار ناخوشایندی از بیماری و بستری شدن حضرت امام(رحمه الله علیه)، از تلویزیون عراق پخش میشد و هر روز بر نگرانی ما افزوده میشد.
امام خمینی برای اسرا نه فقط یک رهبر سیاسی، بلکه مراد و معشوقی بود که از لحاظ روحی، روانی نیز تکیه گاه استوار و مستحکمی محسوب می شد که غم و رنج دوران خطیر اسارت را برای اسرا آسان میکرد. گاهی من به بعضی دوستان می گفتم: که آیه ای در قرآن هست که می فرماید: «الابذکرالله تطمئن القلوب» یعنی با یاد و نام خدا دلها آرامش می یابد. می گفتم: دوستان شاید من از درک عظمت خالق و تسکین یافتن با نام او عاجز باشم ، اما امام برایمان تجسم عینی جلوۀ نور خدا بر طور وجودمان و جلوه ای از عظمت خالق است. بنابراین من میگم با یاد و نام امام خمینی دل ما آرامش پیدا میکنه و بعضی دوستان نیز تصدیق میکردن. استناد من این بود زمانی که مولانا با شمس از روی آب عبور میکرد. شمس با ذکر یا علی از روی آب عبور کرد ، اما مولانا تا وارد آب شد و یا علی گفت، توی آب فرو رفت. شمس رویش رو به سمت مولانا برگردوند و گفت تو از درک علی عاجز هستی تو بگو یا شمس و از روی آب عبور کن و چنین شد.
امام خمینی مراد و تسکین دهندۀ آلام و رنجهای ما بود . لذا از دست دادن امام خیلی سنگین و غیر قابل تحمل بود. کم کم اخبار کسالت امام جدیتر شد تا روز غم بزرگ فرا رسید و سنگینی واقعه فرود اومد و تلویزیون عراق خبر ارتحال امام را در غروب روز چهاردهم پخش کرد و یکی از طلبهها بنام عبدالکریم مازندرانی که عربی بلد بود در آسایشگاه یک خبر رو ترجمه کرد.
با اعلام خبر ارتحال امام تا دقایقی سکوتی سنگین بر کلِ آسایشگاه حاکم شد و همه در بهت و حیرت فرو رفته و با ناباوری به این خبر می نگریستند. امّا بتدریج با جدی و محرز شدن خبر، بغضها ترکید و ضجههای دردناک اسرا که برای هیچ نوع شکنجه ای اینجور بلند نشده بود، در فضای تمام آسایشگاهها پیچید.
ادامه دارد ⏪
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🍂
🔻 #خاکریز_اسارت
💢 قسمت دویست و دوازدهم:
غم سنگین رحلت امام(۲)
هر چه بود ناله بود و فریاد و سیل اشک که از دیدگان منتظر و خستۀ اسرا جاری میشد. ساعت ها به همین منوال گذشت. بزرگترها دیگران را دلداری می دادن و گاه خودشان نیز به جمع ضجهکنندگان میپیوستن.
ساعاتی طولانی صحنههایی عجیب خلق شد. اسرا فریاد می زدند، گریه می کردن، نوحه می خوندن و گاهی به درگاه الهی شکوه می کردن. کم کم مراسمات سوگواری شکل منظم تر گرفت. شورایی از بچه های شاخص تشکیل شد و تصمیم گرفته شد همه لباس عزا بپوشن، امّا کسی لباس مشکی نداشت.
لباس هایی به رنگ سبز تیره و آبی ویژه زمستان که ضخیم تر بودن داشتیم، بچه ها به نشان عزا لباسهای تابستونی رو در آوردن و لباس های تیره پوشیدن. تمامی آسایشگاههای اردوگاه تکریت ۱۱ به استثنای آسایشگاه پناهندهها یکپارچه تیره پوش شد. زمانی که برای هواخوری بیرون رفتیم بعثیا با تعجب میگفتن مگر زمستون شده که لباس تیره پوشیدید؟ اونا واقع قضیه را می دونستن، اما هدفشون تضعیف روحیۀ ما بود. البته ظاهراً از بالا به آنها دستور داده بودن که متعرض بچهها نشن. شاید ازین که آتش بس شده و وضعیت دو کشور از حالت جنگی خارج شده بود و مذاکراتی بین طرفین در حال انجام بود، ترجیح میدادند که احساسات اسرای معتقد و عاشق رهبرشون جریحه دار نشه و یه وقت منجر به شورش و درد سری برای اونا نشه.
ناگفته نمونه بعضیشون، چه شیعه و چه سنی واقعاً علاقمند به حضرت امام بودن. یکی از همینا درجه داری بود بنام اسماعیل که هیچوقت اسرا روشکنجه نداد و بصورت خصوصی به بعضی بچهها گفته بود که دو برادرش در جنگ کشته شده و خودش هم مدتها جبهه بوده، ولی هیچکدوم جز تیر هوایی، حتی یه گلوله هم به سمت نیروهای ایرانی شلیک نکرده بودن. همین اسماعیل به امام با عنوان سید العلما و با تجلیل نام میبرد.
عزاداری تا سه شبانه روز ادامه یافت و بچهها غریبانه سوگواری میکردن. در این سه شبانه روز متعرض ما نشدن و بچه ها واقعا سنگ تموم گذاشتن و عزاداری در داخل آسایشگاهها با شکوه و عظمت خاص و با نوحه خونی با زبانهای مختلف ترکی، لری ،کردی و فارسی و غیره و قرائت قرآن برگزار شد. شاید اگر این حجم از گریه و عزاداری صورت نمیگرفت، واقعا بعضی از بچهها دق میکردن و از دست می رفتن. اینم از کمک های الهی بود که دشمن مانع عزاداری نشه و غم سنگین تو دل بچهها به عقده و سکته و دق کردن منجر نشه.
به هر حال سه روز تحمل کردن و دم برنیاوردن، اما دیگه داشت طاقتشون طاق می شد و در صدد نقشه و توطئهای شوم بودن تا انتقام این همه ابراز ارادت رو از بچهها بگیرن.
نقشه چه بود و چه کردن؟
ادامه دارد⏪
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🚩پیرمردی داخل حرم دستی کشید روی پای جوانی که کنار او نشسته بودو گفت سواد ندارم برایم زیارتنامه میخوانی تاگوش دهم.
جوان باکمال میل پذیر فت و شروع کرد به خوانـدن زیارت نامه
السَّلامُ عَلَیْکَ یا بْنَ رَسُولِ اللّهِ ....
وسـلام داد به معصومیـن تا امام عسکری(ع).
جوان با لبخندی پرسیـد: پدرم امام زمانـت را میشناسی؟
پیرمرد جواب داد:چرا نشناسم؟
جوان گفت: پــس سلام کن.
پیرمـرد دستش را روی سینـه اش گذاشت و گفت :
السَّلامُ عَلَیْکَ یا حجة بن الحسـن العسکری
جوان نگاهی به پیرمرد کرد و لبخند زد و دست خود راروی شانه پیر مرد گذاشت وگفت:
«و علیک السلام و رحمـة الله و برکاتة»
مبادا امـام زمـان کنارمان باشد و او را نشناسیم..
آقا سلام، باز منم، خاک پایتان
دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان!
در این کلاس سرد، حضور تو واجب است.
این بار چندم است که استاد غایب است؟
❇ اَلّلهُمَّ عَجّل لِوليک الفرج.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🕊
🌸🍃زمانه عجیبی ست!!
برخی مردمان امامِ گذشته را عاشق اند، نه امام ِ حاضر را...
میدانی چرا!؟
امام گذشته را هرگونه بخواهند تفسیر میکنند،
اما امام حاضر را باید فرمان برند،
و کوفیان عاشورا را این گونه رقم زدند...
#شهیدآوینی🌱
+چقدر خوب و درست ..
حواسمون هست؟!
#اللهمعجللولیکالفرج
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
بِسْمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِّدّیقین
شهیدان هوایی دگر داشتند🌷
زِ غیرت دلی شعله ور داشتند🌷
شهیدان که دل را به دریا زدند🌷
عجب پشت پایـی به دنیا زدند🌷
شادیِ ارواح طیبهی شهدا صلوات
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
اَللّٰهُمَّ اَرْزُقْني توفيقَ شَهادَةِ في سَبيلِك
•┈┈••✾•🌿🌺🌿🌺🌿•✾••┈┈•
☆ دلتنگ کربلا ☆
🌐 @piyroo
🌐 @piyroo
#پنج_شنبه_های_شهدایی
#افسران_جنگ_نرم 🌸سلام بر تمامی همسنگران
💐عزیزانی که امروز گلزار شهدای شهرشون رفتن عکسی از 🌹قبور مطهر شهدا ارسال نمایند به آی دی خادم کانال
@shahiideh61 تا در کانال قرار بگیرد منتظر تصاویر شما عزیزان هستیم.التماس دعا
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
بسمــ رب الشهدا
:
جنگ اگرهست همه عشق شهادت داریم
مابه دنیای پرازحادثه عادت داریم
سالیانیست که اسپنددرآتش هستیم
ماهمانیم که رندان بلاکش هستیم
عشق آموخت ره کرببلاپروازاست
یادمان داددرباغ شهادت بازاست
#رزقک_شهادت
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
میهمان شــ🕊ــهید پنجشنبه ها
#شهـید_والا_مـقام_
#احمد_گودرزی
قطعه یک
از شــــ💔ــهدای شـــهرستان شهید پرور بجنورد
#سلام__بر_شهدا_وامام_شهدا
#شـهدا_همیشه_نـگاهی🌷
#یاد_شهدا_با_صلوات
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة
#فی_سبیلک
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🍃💔
شهادت سنگ را بوسیدنے کرد؛
شهادت خاک ها را دیدنے کرد؛👌
در آنجایی که عقل و علم ماندند؛
شهادت عشق را فهمیدنے کرد
#رزقک_شهادت
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
میهمان شــ🕊ــهید پنجشنبه ها
#شهـید_والا_مـقام_
#سید_رسول_میری
از شــــ💔ــهدای شـــهرستان شهید پرور #بندر_انزلی
#سلام_من_بر_شهدا_وامام_شهدا
#شـهدا_همیشه_نـگاهی🌷
#یاد_شهدا_با_صلوات
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة
#فی_سبیلک
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
💐قبر مطهر شهید منصور علی رستم پور
از شهدای استان لرستان
شهرستان رومشگان
ارسالی کاربران کانال
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
اذان مغرب به افق تهران
به حق شهدا اللهم عجل لولیک الفرج
شهید مدافع حرم مهدی ایمانی
شهید مدافع حرم محمد شالیکار
شهید مدافع حرم مهدی قره محمدی
شهید مدافع حرم عبدالکریم پرهیزکار
سالروز شهادت تان گرامی باد شهدای بزرگوارم 💐💐💐💐
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
امروز سالگرد شهید باباسنی هست
سمت چپ مادر شهید
گلزار شهدای شهر سردشت زیدون استان خوزستان
ارسالی کاربران کانال
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
تنبیه محمدعلی ....😢
بچه های گردان کربلا، مانند دیگر گردان های لشکر 7 ولی عصر (عج ) در منطقه رقابیه جمع شده بودند تا با گذراندن دوره های فشرده ، برای عملیات والفجر مقدماتی آماده شوند .
فرمانده گروهان نجف اشرف ، موقع آموزش بسیار جدی رفتار می کرد و مدام تذکر می داد تا بچه ها تمام حواسشان به آموزش های او باشد . اما این حرفها به خرج محمد علی آزادی نمی رفت که روحیه شادی داشت و یک جا آرام نمی گرفت .
عاقبت فرمانده گروهان به ستوه آمد و از سیاست تنبیه😱 علیه محمد علی استفاده کرد . پس محمد علی را از صف گروهان خارج کرد و چند دقیقه ای بفکر فرو رفت . در اطراف ما چند راس گاو و گوسفند قرار داشت . ناگهان چهره فرمانده از فکر بکری که کرده بود خندان شد و با جدیت به محمد علی گفت :
باید سریع بدوی و دستت را به آن گاو 🐄 خال خالی بزنی و برگردی !
محمد علی هم بدون هیچ چون و چرایی شروع به دویدن 🏃🏃 به سمت گاوها کرد . گاوها از دیدن محمد علی که با سرعت به طرف آنها می رفت ، وحشتزده شدند و رو به سمت دیگری در بیابان رم کردند .
محمد علی که شیطنتش گل کرده بود ، مصمم برای اجرای دستور فرمانده با سرعت بیشتری پشت سر گاوها می دوید .
حالا گاوها 🐄🐂🐃 بدو .... محمد علی 🏃 بدو ...
بچه ها هر چه سعی کردند جلوی فرمانده با صدای بلند نخندند ، نشد که نشد .آنها در حالی که دل خود را گرفته بودند ، صدای قهقهه خنده شان به هوا رفته بود😅😎 😂
راوی : #سید _فرید موسوی
بر گرفته از کتاب دندون موجی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
💝🕊💝🕊💝🕊💝 #قصه_دلبری #قسمت_۳۵ هر دفعه بین وسایل شخصی اش دوتا از عکس های من را با خودش می برد. یکی پر
💝🕊💝🕊💝🕊💝
#قصه_دلبری
#قسمت_۳۶
کم می خوابید.
من هم شب ها بیدار بودم.
اگر می دانستم مثلاً برای کاری رفته تا برگردد , بیدار میموندم تا از نتیجه کارش مطلع شوم
وقتی می گفت:( می خوایم بریم یه کاری بکنیم وبرگردیم,)
می دانستم که یعنی در تدارکات عملیات هستند.
زمانی که برای عملیات می رفتند, پیش می آمد تا۴۸ساعت 🕰هیچ ارتباط وخبری نداشتیم.
یک دفعه که دیر آنلاین شد, شاکی شدم که:
( چرا دسترس نیستی?)
(دلم هزار راه رفت)
نوشت: ( گیر افتاده بودم)
بعداز شهادتش 🌷فهمیدم منظورش این بوده که در محاصره افتادیم.
فکر می کردم لَنگ لوازم شده است.
یادم نمی رود که نوشت:
( تایم ما با تایم هیئت رفتن تو یکی شده. اون جا رفتی برای ما دعا کن.)
گاهی که سرش خلوت می شد, طولانی با هم چت می کردیم.
می گفت:
( اونجا اگه اخلاص داشته باشی کار یه دفعه انجام می شه) پرسیدم :( چطور مگه?)
گفت: ( اون طرف یه عالمه آدم بودن وما این طرف ده نفر هم نبودیم, ولی خداوند متعال وامام زمان 《 عجل الله تعالی فرجه الشریف》 یه طوری درست کردن که قضیه جمع شد.)👌
بعد نوشت:
( خیلی سخته اون لحظات !)
وقتی طرف می خواد شهید 🌷بشه , خداوند متعال ازش می پرسه ببرمت یانبرمت؟
کنده می شی از دنیا؟
اون وقته که مثه فیلم🎞 تمام لحظات شیرین زندگی جلوی چشمات رد میشه!)
متوجه منظورش نمی شدم.
می گفتم:( وقتی از زن و بچه ت بگذری و جونت رو بگیری کف دستت که دیگه حله!)
ماه رمضان پارسال تلوزیون📺فیلمی را از جنگ های۳۳روزه ی لبنان پخش می کرد در آشپزخانه دستم بند بودکه صدا زد : بیا ,بیا ,باهات کار دارم.
گفتم: چی کار داری؟
گفت:( اینکه میگی دل کَندن رو درک نمیکنی اینجا معلومه!)
سکانسی بود که یک رزمنده ی لبنانی می خواست برود برای عملیات استشهادی, اطرافش را اسرائیلی ها گرفته بودند😲
خانمش بار دار بود وآن لحظات می آمد جلو چشمش.
وقتی می خواست دل💔 من را بشکند , دستش می لرزید.
تازه بعد از آن ماموریت رفتنش برایم ترسناک شده بود.
ولی باز با خودم می گفتم:
( اگه رفتی باشه می ره, اگه هم موندی باشه, می مونه)
به تحلیل آقای پناهیان هم رجوع می کردم که :
(تا پیمونه ات پر نشه, تو را نمی برن)
این جمله افکارم را راحت می کرد.
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#کلام_شهید❤️
دلگیر نباش!
دلت که گیر باشد رها نمیشوی...
یادتباشد
خدا بندگانش را
با آنچه بدان دل بستهاند
میآزماید...!
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
••⚜••
راه #شهید شدن رو بلدیم؟
راه عشق بازی با معشوق رو چی!؟
شهدا رفتن سراغ کارهایی ڪه نشدنی بود...
مبارزه با #نفس،ڪار راحتۍ نیست...!!
شُهدا #حلال رو نخواستند و براۍ ما سخته ڪه #حرام رو نخوایم!!
ڪار سخت همیشه زحمت داره...
رنج داره...درد داره...!!
ولی #خدا♥️ ڪه کاریو بۍحساب نمیذاره...
فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره «7»
و من يعمل مثقال ذرة شرا يره «8»
حتما شنیدین ڪه میگن:
هفت آسمــون ...
ڪه هفتمین سقف مطلق به جایگاه
پیامبران الهی و مقربان خداونده ...
بنظرتون آسمونی ڪه ما زیر سایه اش
داریم نفس میکشیم سقف چندمه !!؟
چند قدم مونده به آسمون هفتم برسیم !؟
سقفی ڪه میزبان مهمانهاۍمخصوص خداست ...!!
"یامهدۍادرڪني
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شهدایی قسمت531
روایتگری سیره شهدا-شهدا درب توبه،رحمت،رأفت و رزق
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
شهید محمدرضا حاصلی
🍃نام پدر:آقابزرگ
🍃تاریخ تولد:۱۳۴۴/۰۱/۱۷
🍃محل تولد:خاوران
🍃تاریخ شهادت:۱۳۶۴/۱۱/۰۸
🍃محل شهادت:فاو
🍃نام عملیات:والفجر۸
🍃محل دفن:خاوران
🔰 زندگی نامه محمدرضا حاصلی
وی در خانواده ای مومن وزحمت کش چشم بر پاکی آسمان گشود و در سایه سار رحمت الهی دوران کودکی را سپری نمود.وی تحصیلات خود را تا پایان دوران راهنمایی بیشتر ادامه نداد.پدرش کشاورز و مردی زحمت کش بود و مادرش خانه دار. زندگی را با سختی و مشقت، با کار کشاورزی سپری می کردند و یک لحظه از یاد و نام خدا غفلت نکردند و تنها چیزی که به آن ها آرامش می داد ذکر یاد خدا بود. شهید علاقه خاصی به فراگیری علم و دانش داشت.در زمان تحصیل اکثر مواقع مسجد را محل مطالعه و درس خواندن قرار می داد.
🔻*خصوصیت اخلاقی شهید*
اخلاق و رفتارش به گونه ای نیکو وحسنه بود که او را به سوی آینده ای پاک و روشن سوق میداد آینده ای که با شهادت به اوج افتخارات خود می رسید.
🔺*نحوه حضور در جبهه و شهادت*
با شنیدن صدای شیپور جنگ،آن هم جنگی نا برابر در مقابل کشوری که فقط به دنبال استقلال و ازادی بود.او می دانست این نظام و انقلاب ارزان بدست نیامده است تصمیم گرفت به هر قیمتی که هست از آرمان های میهن دفاع کند.چه زیبا به بیان بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران لبیک گفت و از طریق خدمت مقدس سربازی پس از گذراندن دوران آموزشی در کرمان وارد گردان کمیل تیپ ۳۳ هوابرد المهدی(عج)شد و از انجا راهی سرزمین آرمان های الهی خود گردید.در مدت زمانی که در جبهه حضور داشت روز به روز بر معنویات او افزوده می شد و مشتاقانه،هدف نهایی خود را دنبال می کرد.در این مدت یک بار از ناحیه گردن دچار مجروحیت می شد اما چون جراحتش خیلی عمیق نبود در جبهه ماند و با تمام وجود از ارزش های انقلاب،در برابر سپاه کفر دفاع کرد و نشان داد که هر زمان متجاوزی بخواهد به این انقلاب ضربه و صدمه وارد کند،جوانی هستند که از جان خود گذشته و در برابر متجاوزان از کیان این امت کنند.پس از گذشت ۱۳ماه حضور مخلصانه او در میدان نبرد،سرانجام آن شیر مرد،در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۰۸در عملیات والفجر۸ در منطقه فاو دعوت حق را لبیک گفت و به لقاءالله پیوست.
پیکر پاک و مطهرش ۱۴سال میهمان کربلای ایران بود و بالاخره در تاریخ ۱۳۷۸/۰۴/۰۵با حضور گسترده مردم به زادگاهش به خاک سپرده شد.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo