🌹سلام بر مدافعان حرم🌹
🔻گفتم کجا، گفتا دمشق
گفتم چرا، گفتا که عشق
گفتم وَ کِی، گفتا که حال
گفتم بمان، گفتا محال
🔻گفتم مرو، گفتا که لا
برپاست آنجا کربلا
باید ولی یاری کنم
زینب علمداری کنم
🔻گفتم چه داری با حسین
گفتا وفای عهد و دِین
گفتم حرامی بسته راه
گفتا که زینب بیپناه
🔻گفتم که راه چاره چیست
گفتا فقط آزادگیست
گفتم مرو خوبم ز دست
گفتا که زینب بیکَس است
🔻گفتم خطر دارد بسی
گفتا چرا دلواپسی
گفتم که جان باید دهی
گفتا که دارم آگهی
🔻گفتم چرا پس میروی
گفتا به برهانی قوی
گفتم چه آن برهان توست
گفتا همان عهد نخست
🔻گفتم که منظورت چه است
گفتا، ازل، عهد الست
زان دم که گفتیمش بلی
شد سهم شیعه کربلا
🔻او آفرید از اینهمه
ما را به عشق فاطمه
در آن سحرگاه خیال
از ابر عشق و شور و حال
🔻بارید باران از جنون
شد خاک شیعه گِل ز خون
گفتم که یعنی شیعه چیست
گفتا به زهرا واله گیست
🔻گفتم تو را در سینه چیست
گفتا که شور عاشقیست
گفتم که این شور از کجاست
گفتا ز عشق کربلاست
🔻گفتم چه باشد کربلا
گفتا همه عشق و ولا
گفتم چه داری آرزو
گفتا به خون گیرم وضو
🔻گفتم کجا خوانی نماز
گفتا که با مهدی حجاز
گفتم دریغا روی تو
خونین شود گیسوی تو
🔻گفتا خوشا گلگون شدن
چون لاله رنگ خون شدن
گفتم تویی آخر جوان
بهر دل مادر بمان
🔻گفتا که باید رفتنم
گلگونکفن پوشد تنم
گفتم مرو، گفت الوداع
گفتم چرا، گفتا دفاع
🔻گفتم کجا، گفتا حرم
از دختر پیغمبرم
من شیعهام اهل ولا
باید روم تا کربلا
🔻باید که جان بازم به عشق
در کربلایی چون دمشق
من شیعهام لبریز درد
کی من هراسم از نبرد
🔻بر یاس نیلی گشته فام
گیرم عدو را انتقام
گفتم بگو از عشق خاص
گفتا که سیلی خورده یاس
گفتم که محبوبت که است
گفت او که پهلویش شکست
🔻گفتم که زهرا کیست او
گفتا که سیلی خورده رو
گفتم که سیلی زد به او
گفت هر که حیدر را عدو
🔻گفتم بگو اسرار عشق
گفتا که سر بر دار عشق
گفتم تو را کِی عیش و نوش
گفتا علم گیری به دوش
🔻گفتم چرا آشفتهای
گفتا غم بنهفتهای
گفتم بگو بنهفته غم
گفتا حرامی و حرم
🔻گفتم چه بُغضت در گلو
گفتا غم معجر و مو
گفتم چه جویی در دمشق
گفتا که جانبازی به عشق
🔻گفتم مرو با ما بمان
آنجا نمییابی امان
گفتا امان در کربلاست
خوش شیعه را رنج و بلاست
🔻گفتم چه خواهی یاس را
گفتا شدن عباس را
گفتم سرت از تن جدا
گردد به دست اشقیا
گفتا فدای فاطمه
پا و سر و دستم همه
🔻گفتم اگر گردی هلاک؟
صد پاره تن افتی به خاک ؟
گفتا که میگردم شهید
در پیش زهرا روسفید
#کلنا_عباسک_یا_زینب
#حاج_حسین_یکتا :
📢بچه ها!
شهدا خیلی مراقبه می کردند !
چشم ها دیگه هر چی نبینه هاااا
گوش ها نباید هر چی بشنوه هاااا
باورمون میشه....
دل امام زمانمون صبح تا حالا نشکوندیم!
▫️چشمامون نامحرم ندیده!
▫️گوشمون موسیقی نشنیده!
▫️دلامون حواسش پرت نیست...!
👌 از مرحوم #آیت_الله_بهجت رحمت الله علیه پرسیده شد چگونه درب خانه امام عصر را بکوبیم که بهترین راه باشد!؟
💥فرمودند: دعا برای #امام_زمان عج اگر فقط لسانی نباشد و قلبی باشد، مگر میشود در جلب #محبت بیشتر او به ما و ازدیاد محبت ما به او مؤثر نباشد!
📚حدیث دلتنگی ، ص ۲۲۶
بسم ربــــّ الشهـــ🌹ـــدا و الصدیقین
#خودمانی_با_شهدا❣
دلم #شهادت مےخواهد اما...
من چه کرده ام که مزدش شـــــهادت باشد؟
تمام کارهایم خالص است مثل شهید سعید چشم براه که حضرت زهرا(س) بخاطر #خلوصش او را به فرزندی قبول کرد؟!!!
نمازهایم را مانند شهــــــدا عاشقانه مےخوانم؟
#نماز_شبم ترک نمےشود؟؟؟
اخلاق خوبی دارم؟؟؟!!!!
نه....
شهــــــادت، از آنِ خود ساخته هاست نه من که امروز صبح تصمیم مےگیرم خوب باشم و تا ظهر یادم رفته است...
شهــــــادت،خوبانِ امتــــ پیامبر(ص)را گلچین مےکند نه گناهکاری چون من را....
آخر من کجا و شهادت در راه خدا کجا؟؟؟
ولی چه کنم؟
فکــــر شهــــــادت لحظه ای مرا ترکــــ نمےکند😔😔
یاد شهـــ🌹ـــدا هر لحظه با من است!!!
حتی زمانی که بین دو راهیِ دل و دین،با هوای نفس و شیطان دست و پنجه نرمـ مےکنم
و گــــاھ شکستـــ مےخورمـ ...
خدایا!
مگـــر نفرمودی از رحمتتـــــ ناامید نشویم؟؟؟
مگـــر نفرمودی همه گناهان را مےبخشی جز یاس از رحمتتــــ را؟؟؟❣
من هر چند اگـــر شهید شوم، آبروی شهید و شهادت را مےبرم ولی تــــو مےتوانی مرا پاک کنی
و
پاکـــــ بپذیری
خدایا!!!
حرفتـــ دو تا شدنی نیست
به امید رحمتتــــ آمده ام
خدایا !!!
مـــرا به حرمتــ خون شهیدان
#شهــــیدم_کن 😭😭
#اللهم_الرزقنا_توفیق_شهادة_فی_سبیلڪ_
الهی به آنان كه پرپر شدند..
پر از زخم های مكرر شدند
به آنان كه «همت» مثال آمدند
به شوق حریم وصال آمدند
به آنان كه چون پرده بالا زدند
قدم در حریم تماشا زدند
به آنان كه كارون خروش آمدند
چنان خون كارون به جوش آمدند
به آنان كه امروز، فردایی اند
به آنان كه فردا، تماشایی اند
به آنان كه رفتند تا «ما» شوند
و آئینه داران فردا شوند
به آنان كه زخمی ترین بوده اند
شهیدان میدان «مین» بوده اند
به آنان كه بالی رها داشتند
گذرنامه كربلا داشتند
به آنان كه چون شمع ها سوختند..
چراغ شهادت بر افروختند
به آنان كه مردان دین بوده اند
قرار زمان و زمین بوده اند
ز تكبیر آن دم كه دم می زدند
سكوت زمان را به هم می زدند
به آنان كه از مهر فرزند خویش
بریدند یكباره پیوند خویش
بریدند تا عاشقی گل كند
سفر در مدار تغزل كند
بریدند تا عشق جاری شود
كه از عاشقی پاسداری شود
همانان كه روح روان داشتند
سفرنامه آسمان داشتند
همانان كه دلداده او شدند
كبوتر كبوتر، پرستو شدند
پرستو، پرستو، فراز آمدند
و بی سر، سرافراز، باز آمدند...
شب عاشقی را رقم می زدند
همانان كه بر «مین» قدم می زدند
از آنان كه تنها «پلاكی» به جاست
كمی استخوان، مشت خاكی به جاست
الهی به آوازه این حریم
به هورالهویزه به هورالعظیم
به دشتی كه پیوسته عباس داشت
كه بی دست هم خیمه را پاس داشت
به رمزی كه چون نام خیبر گرفت
غریبانه از ما برادر گرفت
خبر بود و تكرار خمپاره ها
جگرگوشه ها، پاره پاره رها
خطر پشت هر لحظه پا می گرفت
زیاران ما دست و پا می گرفت
و آن لحظه هایی كه خمپاره شصت
میان نماز عزیزان نشست
نمازی كه یك ركعتش پاره شد
تشهد پر از موج خمپاره شد
به آنان كه بر دوست، مهمان شدند
و در ساحت عشق، «چمران» شدند...
كجایند مردان والفجر هشت
كه از خونتان دشت گلپوش گشت
كجایند مردان فتح المبین
كجایند اسطوره های یقین
کجایند مردان بی ادعا
کجایند دستگیران شام بلا
الهی به حق شهیدان غریب
به گریه های مادران شهید
بده بال مارا شایدکه ماهم پر پر شدیم