eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35.1هزار عکس
16.4هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
تحول در راهیان.mp3
5.78M
پیشنهاد دانلودویژه👌 این داستان کاملآ وکاملآ وکاملآ واقعیست 🎧من!حسین یک دانشجوی بی اعتقاد! https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
۱۵ اردیبهشت گرامی باد.⚘ در صبح عاشورای سال1337 در زرین شهر اصفهان بدنیا آمد . از کودکی علاقه زیادی به ورزش کشتی داشت و به عنوان قهرمان اول شهرستان و استان اصفهان برای چند سال متوالی معرفی گشت و به مسابقات انتخابی تیم ملی راه یافت. سال 1353 وارد فعالیت‌های سیاسی شد. سال 1356 به قم مهاجرت کرد و توسط مأموران ساواک دستگیر شد. چند مرتبه نیز به منظور فعالیت‌های سیاسی به شیراز و قم سفر کرد.با پیروزی انقلاب به استخدام کمیته درآمد، چندی بعد به همراه دوستانش سپاه پاسداران زرین‌شهر را بنیان نهاد و خود نیز سبزپوش این نهاد مقدس گردید. شهید قجه‌ای سپس به عنوان مسؤول یک گروه به سنندج رفت و چهارماه در این شهر خالصانه خدمت کرد. پس از بازگشت به زادگاهش مسئولیت عملیات سپاه پاسداران زرین شهر را به او سپردند. برای مدتی نیز مسؤولیت توپخانه سپاه مریوان و دزلی را پذیرفت. هنوز مدتی نگذشته بود که به عنوان مسؤول عملیات سپاه مریوان و دزلی معرفی گردید. حسین ماهها با ضدانقلاب جنگید و در عملیات محمد رسول الله (ص) با سمت فرمانده عملیات حاضر شد.  بعد از شرکت در عملیات فتح‌ المبین با سمت فرمانده گردان سلمان فارسی لشکر 27 محمد رسول الله (ص) در عملیات بیت‌المقدس شرکت کرد و سرانجام در جاده اهواز – خرمشهر در تاریخ 1361/2/15 پس از مقاومتی بی نظیر در سن 24 سالگی شربت شهادت را نوشید و بر اثر اصابت گلوله به سرش مظلومانه به دیدار حق شتافت . https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
6.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 فرازهایی از سخنرانی باشکوه اسطورۀ مقاومت، سردار عاشورایی وسپاه اسلام ، فرمانده گردان سلمانِ ۲۷ ، https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
نماز شب را با رعایت حق دیگران به جا می‌آورد✨ همسر شهید کافی زاده با اشاره به خصوصیات ویژه و خاص همسرش اظهار داشت: نیمه‌های شب که برای نماز شب بلند می‌شد مراعات می‌کرد تا کسی بیدار نشود، عاشق امام زمان (عج) بود و می‌گفت خیلی ناراحتم که تا حالا برای خشنودی آقا نتوانستم کاری انجام دهم.😔 وی ادامه داد: آقا روح‌الله مکانیک تانک بود و زمانی‌که در حال تعمیر تانک در سوریه بود، سرش را هدف می‌گیرند و با شلیک گلوله او را به شهادت می‌رسانند. شهید مدافع حرم روح الله کافی زاده 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
شهید ها هم متولد مےشوند مثل ما... اما مثل ما نمےمیرند براے همیشه زنده مےمانند مثل تو اے شهید...❣ 🌹شهیدحاج‌حسین‌معزغلامے 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊مواسات در سیره شهید 🌹شهید_عباس بابایی 💠اگر مهمان با دعوت آمده بود، سفارش می کرد فقط یک نوع غذا درست کنم و اگر ناخوانده هم بود، می گفت هر چه که خودمان داریم، باهم می خوریم حتی اگر نان و ماست باشد. 🔅یک شب مهمان داشتیم رفت بیرون تا میوه بخرد. برگشتنی دیدم که سیب ها کوچک و پلاسیده خریده بود. گفتم: عباس! این ها چیست که خریده ای؟ با چه رویی اینها را جلوی مهمان بگذاریم. 🔅می گفت: بالام جان! چه فرقی می کند، پوستش را بکنی همه شان شکل هم اند. دیده بود که پیرمردی بساط کرده و کسی سیب هایش را نمی خرد.. همه را خریده بود. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
(بخش‌دوم) از زبان . عید نوروز بود. محسن آقا و زهرا آمدن خانه‌مان. گوشه اتاق پذیرایی گذاشته بودم. تا داخل شد و چشمش به مجسمه افتاد، نگاهش را قاپید. انگار که یک زن واقعی را دیده باشد!‼️ بهم گفت: "دایی جون شما دایی زنم هستید. اما مثل دایی خودم می مونید. یه پیشنهاد. اگه این مجسمه را بردارید و به جاش یه چیزه دیگه بزاری خیلی بهتره."😉✌🏻 گفتم:" مثلاً چی؟" گفت:"مثلاً عکس شهید کاظمی. " با گوشه لبم لبخندی زدم که یعنی مدل مان کن بابا، عکس شهید دیگر چه صیغه ای بود. نگاهم کرد و گفت: "دایی جون وقتی روبروی آدم باشه، آدم حس میکنه گناه کردن براش سخته. انگار که شهید لحظه به لحظه داره می‌بیند مون."😌😇 حال و حوصله این تریپ حرف ها را نداشتم.😩 خواستم یک جوری او را از سر خودم وا کنم گفتم: "ما که عکس این بنده خدا این را نداریم." گفت: "خودم برات میارم. "😉✌🏻 نخیر ول کن ماجرا نبود. یکی دو روز بعد یه قاب عکس از شهید کاظمی برایم آورد. با بی میلی و از روی رودربایستی ازش گرفتم گذاشتمش گوشه اتاق.😬 الان که نیست آن قاب عکس برایم خیلی عزیز است.خیلی. محسن است و هم حس می کنم حاج احمد با آن لبخند زیبا و نگاه مهربانش دارد لحظه به لحظه زندگی ام را می بیند حق با محسن بود انگار کردن واقعا سخت است😢😔👌🏻 ••••••••••••• یک بار با هم رفتیم اصفهان درس . آن جلسه خیلی بهش چسبید.😍 از آن به بعد دیگر نمک گیر جلسات حاج آقا شد. 🤩 جمعه ها که می رفتیم سر حاج احمد،جوری تنظیم می کرد که با درس اخلاق آیت الله ناصری هم برسیم. توی جلسات دفترچه اش را در می‌آورد و حرف ها و نکته های حاج آقا را می‌نوشت. از همان موقع بود که بیشتر شد دیگر حسابی رفت توی نخ . یادم هست آن سال ماه شعبان همه هایش را گرفت😮💪🏻 •••••••••••••• چند وقتی توی مغازه پیشم کار می‌کرد. موقع مغرب که می شد سریع جیم فنگ می شد و می رفت. می گفتم: "محسن وایسا نرو. الان تو اوج کار و تو اوج مشتری." محلی نمی‌گذاشت می گفت: "اگه میخوای از حقوقم کم کن من رفتم."😌👌🏻 می رفت من می ماندم و مشتری ها و… خم که رفته بودیم برای ، محسن وسط مراسم ول کرد و رفت توی یک اتاق شروع کرد به نماز خواندن. دیگر داشت کفرم را در می آورد😠 رفتم پیشش گفتم: "نماز تو سرت بخوره یکم آدم باش الان مراسم جشنته. این نماز رو بعداً بخون." به کی می گفتی؟ گوشش بدهکار نبود همان بود که بود☹️ ... https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر در ماه مبارک رمضان خواب روزه دار عبادت است در جبهه ها نیز این چنین است... خواب مجاهدی که از عهده ی وظایف خویش در راه خدا به تمامی برآمده.... با صدای شهید سیدمرتضی آوینی https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾