﴾﷽﴿
💠 #رمان_آیه_های_جنون
💠 #پارت_40
بہ سمت بهنام برمیگردم و میگویم:پس لطفا بہ بابا بگید من اومدم!
سرش را بہ نشانہ ے مثبت تڪان میدهد:چشم.
میخواهم از مغازہ خارج شوم ڪہ صداے زنگ موبایلِ مادرم مے آید،با عجلہ موبایل را از جیبِ مانتویم درمے آورم:بلہ!
_الو ڪبڪِ من ڪجایے؟!
صداے نوراست،با حرص میگویم:تا دیروز فنچ و گنجشڪ بودم امروز شدم ڪبڪ؟! چہ اصرارے دارے منو بہ خانوادہ ے پرندگان ربط بدے؟!
رو بہ بهنام میگویم:خدافظ.
نورا_هان؟!
_با تو نیستم!
از مغازہ خارج میشوم.
_پارچہ ها رو گرفتے؟
بہ سمتِ در خروجے قدم برمیدارم:نہ! مثل اینڪہ نیاوردن!
_هنوز تو پاساژے؟
مے ایستم:آرہ چطور؟!
_دارم میام اون ورا،همونجا بمون!
دوبارہ حرکت میڪنم:تو پاساژ نمیتونم بمونم.
بلند میگوید:وا چرا؟!
نگاهے بہ اطرافم مے اندازم و دستم را جلوے دهانم و موبایل میگیرم:ببین اینا ڪہ دیروز اومدن خواستگارے؟
_خب خب!
_پسرشون این وراس.
با هیجان بیشتر میگوید:خب خب تر!
_منو دید منم اونو دیدم...
اجازہ نمیدهد حرفم را ڪامل ڪنم:خب خب تر ترین!
_اِ بذار بگم! شاید فڪ ڪنہ من از این دختراے ندید بدیدم بخاطرہ این پسرہ موندم.
_نمیتونے برے یہ جایے همون نزدیڪیا؟!
از پاساژ خارج میشوم،مردد میگویم:یہ ڪافے شاپ این نزدیڪیا هَس،تو ڪوچہ ے رو بہ روے پاساژ ڪہ بن بستہ!
_اے بلا توام بلدیا! برو همونجا تا بیام حسابتو بذارم ڪف دستت.
با خندہ میگویم:باشہ فعلا!
_فعلا!
قطع میڪنم و موبایل را دوبارہ داخلِ جیبم میگذارم،از خیابان میگذرم و بہ سمت ڪافے شاپے ڪہ قبلا تنها آمدم میروم.
برعڪس پاساژ این سمت خلوت است،از پشت شیشہ نگاهے بہ داخل مے اندازم.
محیطش بد نیست!
وارد میشوم،دو پسر پشت یڪ میز نشستہ اند،با تعجب نگاهم میڪنند.
نگاهم را ازشان میگیرم،یڪے شان از قصد با صداے نسبتا بلند میگوید:مگہ این گونہ پیچام از این چیزا بلدن؟!
دیگرے با طعنہ پاسخ میدهد:داداش مگہ نشنیدے میگن هر چے عشقیہ زیر چادر مشڪیہ؟!
دستم را محڪم مشت میڪنم تا با این ها دهان بہ دهان نشوم.
_مثلا مظلومہ زبون ندارہ!
خونسرد بہ سمتشان برمیگردم:دارم،تو ارزش ندارے ڪہ بخاطرہ ت حرڪت ڪنہ!
بے توجہ پشت میزے مے نشینم،نگاہ متعجب و بدِ یڪ عدہ ڪمے آزارم میدهد.
دستم را زیر چانہ ام میگذارم تا رو بہ رویم را تماشا ڪنم ڪہ با دیدن ڪسے ڪہ پشت میز رو بہ رویے ام نشستہ شوڪہ میشوم!
هادے عسگرے ڪنارِ یڪ دختر!
لعنت میفرستم بہ این تصادف...
میخواهم نگاهم را ازش بگیرم ڪہ چشم در چشم میشویم!
حالت چهرہ اش عوض میشود،انگار جا خوردہ...
من هم مثلِ احمق ها بہ چشمانش زل میزنم!
آب دهانم را قورت میدهم و سرم را پایین مے اندازم.
جو برایم سنگین میشود،نڪند پیش خودش بگوید دارم تعقیبش میڪنم؟!
صداے ملوسِ دخترڪ بہ گوشم میرسد:هادے حواست بہ منہ؟
و صداے من من ڪنان هادی:آ...آرہ!
با خودم میگویم"حقِ قضاوت ندارے لابد آشنایے چیزشہ! اصلا شاید خواهرشه"
و انگار ڪسے قلقلڪم میدهم:اگہ خواهرش نباشہ چے؟!
پاسخ میدهم:با این آتو میتونم از خواستگارے احتمالے بعدے جلوگیرے ڪنم مخصوصا اگہ نورام بیاد!"
صداے دخترڪ با خندہ ملوس تر میشود:ڪجا رو نگا میڪنے؟!
لبم را بہ دندان میگیرم و دوبارہ سرم را بلند میڪنم،هم زمان دخترڪ صورتش را بہ سمتِ من برمیگرداند!
اولین چیزے ڪہ جلب توجہ میڪند چشمان آبے خوشرنگش هستند!
صورت سفیدش زیاد آرایش ندارد،ڪمے رژ لبِ صورتے زدہ و یڪ خطِ چشم سادہ!
ابروهاے مشڪے اش را پهن برداشتہ و تڪہ اے از موهاے مشڪے رنگش را یڪ طرفہ از زیر روسرے بیرون دادہ.
اولین چیزے ڪہ با دیدن صورتش میتوانے بگویے این است ڪہ صورت سفیدش با آن چشم هاے آبے و ابرو و موے مشڪے چقدر زیباست،خوش سلیقہ هم هست ڪہ تیپ تمام مشڪے سادہ اش خیلے شیڪ است!
و بیشتر از همہ ے این ها هیچ شباهتے بہ هادے عسگرے و خانوادہ اش ندارد...
پس درست حدس زدہ بودم،هادے دلش جاے دیگر است!
همینجا رو بہ رویم!
پیشِ دخترے ڪہ هیچ شباهتے بہ خانوادہ اش و من ندارد!
من نمیتوانستم موردِ پسندش باشم...
انگار یڪ نقطہ ے اشتراڪ داشتیم!
با صحنہ ے پیش رویم او شبیہ من نبود...
من شبیہ او نبودم...
#ادامہ_دارد...
نویسنده :
#لیلی_سلطانی 💕
#من_غدیرےام
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#یا_امام_علی_النقی(ع)💚
ز سوے عرش رحمن ، نوید شادے آمد
بشارٺ اے محبان ، #امام_هادے آمد
ڪجایے یا بن زهرا بده #عیدے ما را
ڪہ روح #عشق و ایمان امام هادے آمد
#میلاد_امام_هادی(ع) مبارکبارد
#من_غدیری_ام
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شهدایی قسمت746
⭕️ یک قیاس تلخ از سردار شهید حسن باقری!
کاش به اندازه معاندین، معنای اطاعت را یاد میگرفتیم.
#من_غدیری_ام
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
#شهیدعباس_محرابیون_محمدی
در تاریخ 29/10/1326 در محمدیه نایین چشم به جهان گشود. پدر ایشان بنام محمد مشغول به کشاورزی و مادر ایشان بنام خدیجه سلطانی محمدی خانه دار بود. ایشان سومین فرزند از بین 5 فرزند خانواده(3پسر و 2 دختر) بود. تحصیلات خود را تا مقطع ابتدایی ادامه داد .در جوانی جهت امرار معاش و کمک به رفاه حال خانواده راهی تهران شد . در سال 1354 ازدواج نمود و صاحب یک فرزند پسر و دو فرزند دختر شد . با آغاز تظاهرات و راهپیماییهای ملت مسلمان ایران بر ضد رژیم شاهنشاهی در صف مبارزان قرار گرفت و به پخش اعلامیه و نوارهای صوتی سخنرانیهای حضرت امام خمینی (ره) مشغول شد . بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ضمن عضویت در هیات امنای مسجد و حسینیه محل سکونت به فعالیتهای فرهنگی و توزیع کالای اساسی مشغول گردید . با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به ندای رهبر کبیر انقلاب لبیک گفته و عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد . آن عزیز سرانجام در تاریخ22/اسفند/1363 در محل شرق دجله عراق(هورالعظیم) در عملیات بدر مفقود الاثر گردید . پیکر پاک شهید پس از 11 سال در سال 1374 به وطن بازگشت و طی مراسم باشکوهی در گلزار شهدای محمدیه به خاک سپرده شد.
#من_غدیری_ام
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#شهیدعباس_محرابیون_محمدی در تاریخ 29/10/1326 در محمدیه نایین چشم به جهان گشود. پدر ایشان بنام محمد م
قسمتی از #وصیتنامه_شهیدعباس_محرابیون_محمدی
خداوند این نعمت انقلاب اسلامی را به ما عطا فرمود که ما را در معرض امتحان خودش قرار دهد و نشانه و آیت خودش حضرت امام خمینی (ره) را بر ما عطا کرد که فردا در روز قیامت هیچ عذر و بهانه ای نداشته باشیم و اگر خدای ناکرده در راه این انقلاب و مخصوصاً جنگ سستی کنیم خداوند بر همه ما غضب خواهد کرد.
#من_غدیری_ام
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به
نیابت از
#شهیدعباس_محرابیون_محمدی
جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج»
و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان ....
» اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸
#التماس_دعای_فرج
ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ.❤️ـــهدا
🕊ســـلام بـر شــــ🌷ــهید
#شهیدعباس_محرابیون_محمدی
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک_مع_رفقائنا_به_حق_دماء_الشهدا
#ملتمس_بهترین_دعا
#من_غدیری_ام
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پســت_پـایـــانـی
🕙سـاعـت عـاشقـے
💠دعـــــاے فـــرج💠
⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
☀️شروع صبحی زیبا با ذکر سلام و صلوات بر محمد و آل مطهرش
السلام علیک یا محمد یا رســـول الله
السلام علیک یا مـولا امـیرالمؤمنین
السلام علیک یا فاطــمة الزهــــــرا
السلام علیک یا مـعزالمـومنین یا
حســــــــن ابن عـلی المـجتبـــی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
السلام علیک یا علی موسـی الرضـا
السلام علیک یا ابا صـــالحَ المھــــــدی
#من_غدیرےام
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#من_غدیرےام
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
السلام علیک یا ابا عبدالله
یک زیارت عاشورا،به نیابت ازیک شهید
امروز به نیابت از
🌸#شهید_ابراهیم_همت🌸
♦️به نیت تعجیل در امر فرج
♦️سلامتی رهبرمون
♦️عاقبت بخیری همه ما
♦️وسلامتی همه عزیزان ودفع بیماری کرونا
#من_غدیرےام
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
❤️🍃❤️
هر شہـید،...
نشانے ست از #یڪ راه ناتمامـ...
و حالا؛
تـــــو...
یڪ شہید...
و یڪ راه ناتمام..
#شهیــــدمحمـــدابــراهیــــمـــهمتـــــ
#صبحتون_شهدایی
روزتون معطر با یاد شهید
#من_غدیری_ام
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
السَّلامُعَلَیْکَیَارُکْنَالْإِیمَانِ؛
﴿یااِمامهادِیَعَلَیْهِالسَّلام﴾
#هادی شدۍکهپیروِ #حیدر شویمما
#من_غدیری_ام
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
السَّلامُعَلَیْکَیَارُکْنَالْإِیمَانِ؛ ﴿یااِمامهادِیَعَلَیْهِالسَّلام﴾ #هادی شدۍکهپیروِ #ح
••
محضر کریمزاده را
چه نياز بھ بيان حاجت
«سَجِيَّتُكُمُالْكَرَمْ»خصلتشان است...
و در
شبزدهترین روزهاۍِدنیا . . .
" تو" همان
فانوسِ افروخته،
بھ راه اهل عرشوسماءیی...!
:
#هادیاگرشماییکهکسیگمنمیشود:)
#ایامالعشقذیالحجه
+میلادهدایتکنندهدلهـــامبارك
#من_غدیری_ام
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
شهید محمد صادق جلودار
نام پدر: صدرالله
تاریخ تولد: 1345/10/2
میزان تحصیلات: سوم راهنمایی
تاریخ شهادت: 1362/5/1
محل شهادت: کردستان عراق گمرک حاج عمران
زندگینامه:
شهید در یکم آذر ماه 1345 در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود و در سن 6 سالگی وارد دوره دبستان شد و پس از گذراندن دوره ابتدایی مقطع راهنمایی را آغاز نمود و از بارزترین خصوصیت اخلاقی شهید رازداری می باشد و نیز صفات دیگری مثل صبوری نیز در شهید مشهود بوده است تا اینکه با شروع جنگ تحمیلی به جبهه های حق علیه باطل اعزام و سرانجام در کردستان عراق گمرک حاج عمران به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
#من_غدیری_ام
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
#سیره_شهدا
✍قبل از عملیات کربلای 5 بود بچه ها دور هم جمع بودند که یکدفعه سر و صدایی بلند شد ،
صدا ، صدای سید باقر بود ،
جوش آورده بود و با یکی از بچه های بسیجی بگو مگو می کرد ، پا در میانی کردیم و قضیه ختم به خیر شد.
حالا یکی باید میومد و وجدانش رو آرام می کرد !
به خودش لعنت می فرستاد که این چه کاری بود کردی؟!
فردا کی مرده کی زنده؟ ، چطور می خوای جواب بدی ؟
آخر سر هم تصمیم گرفت بره و اون بسیجی رو پیدا کنه ،
به هرکی میرسید سراغش رو می گرفت دیگه داشت کلافه می شد ، که پیدایش کرد .
بهش گفته بود .
ما بچه سیدا زود جوش میاریم و زود پشیمون میشیم.
برادر ، شما ما رو حلال کن
من اشتباه کردم من نفهمیدم.
دست انداخته بود گردنش و بوس و ماچ و طلب حلالیت...
خلاصه از دلش درآورده بود.
👈 فاصله ی راضی کردنش تا شهادتش یک روز هم نشد.....
#شهیدسیدقادر_موسوی
#من_غدیری_ام
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
بالاخره سقوط #هواپیما را مهار می کند.ولی، جوابی نمیشنود .
نگاه #بغض نشسته اش روی #عباس خشک میشود و سیل #اشک بر چشمانش جاری میشود ...
چقدر درد اور است رفیق چندین و چند ساله ات مقابل چشمان به #باران نشسته ات تو را برای همیشه ترک کند
تیمسار #عباس_بابایی , بزرگ مردی که در مکتب #شهادت پرورش یافت .
مجاهدی که #زهد و تقوایش بسان دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگانیش موج ها در برداشت.
مرد وارسته ای که اقیانوس وجودش #عشق و از خودگذشتگی و کرامت بود، #سربازی که دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با #نفس_اماره ی خویش.
از آن زمان که خود را شناخت کوشید تا جز در جهت خشنودی #حق تعالی گام برندارد و سربازیش برای رفیق ازلیاش بهنحو احسنت انجام دهد .
به راستی او #گمنام، اما #آشنای همه بود.
به مناسبت شهادت
#شهید_عباس_بابایی
#من_غدیرےام
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
شهید مدافع حــــ🌸ــــــرم امامین عسکریین هادی جعفری🌹
براثرانفجاردرعراق روزتولدش به شهادت رسید
شهادت۹۴/۱/۳ ساعت۱۴.۳۰
خاطره ای از شهید مدافع حــــــــــرم🕊🌹🌿
مهندس هادی جعفری اززبان همسرش:
وقتی اولین باربه ماموریته خارج ازکشوررفت فکرنمیکردم که دوباره زنده توایران ببینمش😔
وقتی برگشت خداروبخاطرزنده برگشتنش شکرکردم وقتی اومدازخطرسفرش گفت وازاینکه مرگ روبه چشمش دیده وگفت که یکی یادوباردیگه ام میره وقتی بامخالفت من روبروشدگفت که خانم مثل زنای کوفی نباش☝️ امام حسین تنهاست مابایدبریم کمک مثل زنای کوفی نباش وهمین حرفش باعث شددیگه باتمام ناراحتیم مخالفت نکنم برارفتنش 💔
#ارسالی_توسط_همسر_بزرگوار_شهید
#من_غدیرےام
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
✳ من به شما کمک میکنم تا خدا هم به من کمک کند!
📌 سرایدار مدرسهای که #شهید_عباس_بابایی در آن درس میخواند میگوید: کمردرد داشتم و نمیتوانستم کار مدرسه را خوب انجام دهم. مدیر مدرسه به من گفت: اگر اوضاعت همیشه این باشد، باید بروی بیرون. اگر من را بیرون میکردند، خیلی اوضاع زندگیام بدتر میشد. آن شب همهاش در این فکر بودم که اگر من را بیرون بیندازند، چه خاکی توی سرم کنم؟
فردا صبح که رفتم مدرسه، دیدم حیاط و کلاسها عین دسته گل شده و منبع آب هم پر است. از عیالم که برنمیآمد؛ چون توان این همه کار را نداشت. نفهمیدم کار کی بوده. فردا هم این قضیه تکرار شد. شب بعد نخوابیدم تا از قضیه سردربیاورم. صبح، یک پسربچه از دیوار پرید پایین و یکراست رفت سراغ جارو و خاکانداز. شناختمش. از بچههای مدرسهی خودمان بود. مرا که دید، ایستاد. سرش را پایین انداخت. با بغضی که در گلویم نشسته بود، گفتم: «پسرم! کی هستی؟» گفت: «عباس بابایی.» گفتم: «چرا این کارها را میکنی؟» گفت: «من به شما کمک میکنم تا خدا هم به من کمک کند.»
📚 برگرفته از کتاب «ظرافتهای اخلاقی شهدا»
#میخواهم_شبیه_تو_باشم
#من_غدیرےام
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_نوروزی
#قسمتی_از_خصوصیات_اخلاقی 🕊🌺
در خیابان اگر برای کسی مشکلی پیش می آمد بی تفاوت رد نمی شد☝️
آقا مهدی نسبت به اطرافش بی تفاوت نبود، مثلا اگر همسایه مشکلی داشت، مشکلش را رفع می کرد حتی در خیابان اگر برای کسی مشکلی پیش می آمد بی تفاوت رد نمی شد.👌
در روز خرید عروسی صحنه ای که خودم بودم و دیدم؛ برای خرید رفته بودیم و قصد برگشتن داشتیم که یک موتور که دو نفر خانم و آقا سوارش بودند و معلوم بود که رابطه شرعی با یکدیگر ندارند،❗️ تصادف کرد و آقای موتور سوار از ترس اینکه بلایی سر خانم آمده باشد فرار کرد.😔
آقا مهدی با دیدن این صحنه به من گفت که در خودرو بنشین و درها را قفل کن و خودش را به سرعت به موتورسوار رساند و با منحرف کردن موتور سوییچ را در آورد و مانع فرار او شد تا پلیس بیاید و رسیدگی کند.✅
از دیگر خاطرات من به اتوبان کرج بر می گردد، در مسیر تهران – کرج پشت ترافیک ایستاده بودیم که پسر بچه دستفروشی به آقا مهدی گفت که “عمو تو را خدا کمک کن،😊 بیسکوئیت هایی که می فروختم را مأمور شهرداری گرفت و با خودش برد” ، آقا مهدی ناراحت شد و بلافاصله پیاده شد و همراه پسربچه رفت تا مأمور شهرداری را پیدا کند.💔
#نقل_از_همسر_شهید
#شهیدمدافع_حرم_امام_هادی ع❤️
#من_غدیرےام
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo