eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4هزار دنبال‌کننده
36.9هزار عکس
17.5هزار ویدیو
134 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
دارد هواے شهر، نفس تازه می‌ڪند هر خانه را دمت پر از آوازه می‌ڪند دستے لباسِ مشڪے سالِ گذشته را دارد براے نوڪرت اندازه می‌ڪند... 🖤 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
~🥀 حجاب‌وعفت‌و‌حیاوآبروۍخودرا به‌چه‌قیمتی‌میفروشیم قیمت‌محبت‌ودلدادگۍبه‌حضرت‌زهرا ویا‌پیروۍازمدهاۍغربی...! اندڪی‌به‌قیمت‌واقعۍمان‌بیندیشیم وخود‌را‌در‌حراجۍها‌ارزان‌نفروشیم💔:) 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج قاسم سلیمانی: 🔻نباید تردید کنیم که شهدا مثل اولیای الهی دارای اعجازند. اینکه به قبور آنها توسل می‌کنیم و استمداد می‌طلبیم برای این است که آنها مثل قطره‌ای به دریا وصل و جزئی از ائمه(ع) شده‌اند. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 | چگونه عکس معروف شد؟ ♻️راز عکس عزت، در پی سلفی حقارت! 🔸 برشی از سخنرانی ازسلسله جلسات به مناسبت 18 مرداد سالروز شهادت شهید حججی 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌹امام_حسين عليه السلام:  💠إنّا أهلُ بَيتِ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله، والحَقُّ فينا، و بِالحَقِّ تَنطِقُ ألسِنَتُنا. 🔷ما خاندان رسول خداييم، حقّ در ميان ماست و زبان ما به حقّ گوياست. 📕الفتوح، ۵‌/ ۱۷ 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🔷 🌷 💚مصطفی ردانی پور در سال ۱۳۳۷، در شهر اصفهان به دنیا آمد. با وجود وضعیت مالی نه چندان خوب اما به خاطر عشق و علاقه وافر به ائمّه اطهار و حضرت زهرا(علیهم السلام) همیشه جلسات روضه خوانی ماهانه در منزلشان برگزار می‌شد. شاید مهم‌ترین خصوصیات خانواده او را بتوان رزق حلال و محبت اهل بیت به خصوص حضرت زهرا نامید. سخت کوشی و تلاش، با زندگی مصطفی عجین شده بود، هنگامی‌که برای تحصیل به هنرستان رفت، نتوانست جوّطاغوتی و فاسد آن زمان را تحمل نماید، در نتیجه با مشورت یکی از علما به کسب علوم دینی پرداخت. مصطفی سال اول طلبگی را در حوزه علمیه اصفهان سپری کرد.💚 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🔹 💛معلم جدید بی حجاب بود . مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین.  برجا ! بچه ها نشستند. هنوز سرش را بالا نیاورده بود،دست به سینه محکم چسبیده بود به نیمکت . خانم معلم آمد سراغش .دستش را انداخت زیر چانه اش که « سرت را بالا بگیر ببینم» چشم هایش را بست . سرش را بالا آورد.  از کلاس زد بیرون . تا وسط های حیاط هنوز چشم هایش را باز نکرده بود.  دیگه نمی خوام برم هنرستان.  آخه برای چی ؟  معلم ها بی حجابن . انگار هیچی براشون مهم نیست. میخوام برم قم؛ حوزه.💛 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo