#کتاب_شهدایی
📚 عنوان کتاب: عباس دست طلا
🔻گذری بر خاطرات زندگی حاج عباسعلی باقری
✍🏼نویسنده: محبوبه معراجی پور
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
محسن،برادرشهید:
بهنظرمبازیگوشیهایمسعود✨
همبرکتداشت😅
باپسرعموهاممنزل پدربزرگم بودیم.
مسعود✨
وپسرعمومتوییک سطلآب،کفدرست کردند
رفتن کوچه
کفو ریختندرویشیشهعقب یه ماشینبعدهمباکفها، روی زمین ردیدرست کردهبودند
وخطیبهسمتخونهیکیاز همسایههاکشیدهبودند.
طوریکه صاحب ماشین تصورکنه،
کارهمسایهبوده عمومتعریفمیکردکه:«صاحب ماشینآمد، رد کف رادنبالکردن
.
رفتن سراغهمسایهروبرویی، خونه پدربزرگم
🏨 ،کاربالاگرفت😨
زنگزدندپلیس 🚔 آمد.»
.
کاشفبهعملآمدکهآنجامرکزفسادبوده💢
واینبازیگوشی مسعود✨
.
باعثشدتاآنجاتوسطپلیسکشف بشه.
صاحبآنجامتحیربود که ازکجاخورده عمویمنگفتهبود:«اینهاکفزدند شیشهماشینرابدزدند
.»اینبازیکودکانهباعثشد یه مرکزی فساد جمع بشه.☺
#شهید_مسعود_عسگری🕊
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
⭕️واےازپیچیدگےنفسانسان !
شیطانراازدرمےرانے، ازپنجرهبازمےآید
وچہوسوسہهاڪہدرانساننمےڪند .
مےگوید :
بروباتقواےبیشترخودرابساز،
ایمانتراقوےڪنوبازگرد !
#شہید_سید_مرتضے_آوینے🕊
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
10.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری 📲
یه امیدی بهم هست که صدام کردی
#حاج مهدی_رسولی
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
❤️حاج_قاسم سلیمانی:
➖نباید تردید کنیم که شهدا مثل اولیای الهی دارای اعجازند.
اینکه به قبور آنها توسل میکنیم و استمداد میطلبیم برای این است که آنها مثل قطرهای به دریا وصل و جزئی از ائمه(علیه السلام) شدهاند...
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🔹به قدری به حضرت آقا ارادت داشت و ولایی بود که یک تابلو درست کرده و جلوی ورودی منزل نصب کرده بود که روی آن نوشته شده بود:
هر که دارد بر ولایت بدگمان،
حق ندارد پا گذارد در این مکان
🔸میگفت: کسی که آقا را قبول ندارد، مدیون است که نان من را بخورد. آقا یعنی علی و علی یعنی اهل بیت و همه اینها به هم وصل هستند.
#شهید_احمد اعطایی🕊
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
مےگفت:
هـرڪسےروزے³مرتبـہ
خـطاببهحضـرتمہـدے"عـج"بگـہ":
{بابیانتَوامےیااباصالحالمهدے}
حضرتیجورخاصےبراشدعامیکنن :)♥️🖇
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
هر وقت از سوریہ میومد
هیچ چیزی با خودش نمےآورد
میگفت:
من از بازار شام هیچ چیزی نمیخرم.
بازاری ڪه دراون حضرت زینب(س)رو چرخونده باشن خرید نداره...🏴
🥀🕊شهید روحالله قربانے بعد از تاسوعا و عاشورا،لباس مشکیاش را در نمیآورد.
حالت عزایش را هم حفظ میکرد.
همیشه میگفت:
تازه بعد از عاشورا، مصیبتهاے حضرت زینب (س) شروع میشه... عزادارے اصلے الانه.
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_362
آستینش خونی بود.
زخم وسعت زیادی نداشت ولی به شدت
عمیق بود.
خودش هم نفهمید به کجا خورده بود که حفره ای به ان عمق ایجاد شده بود.
داشت می رفت طرف تختش که ماکان با وسایل پانسمان وارد شد.
با دیدن چشمان اشک آلود ترنج گفت:
-درد داری؟
ترنج خوشحال شد که بهانه ای برای این گریه کردن دارد سر تکان داد و دوباره صورتش از اشک خیس شد.
پشت سرش ارشیا هم وارد شد.
ترنج نگاه خسته اش را از او گرفت و روی تختش نشست.
دلش نمی خواست نگاهش کند.
ارشیا در سکوت خیره اش شده بود.
خون ریزی به قدری بود که قطره های خون از انگشتش در حال چکیدن بود.
ماکان نگران گفت:
-این خیلی وضعش خرابه. چکار کنیم ارشیا؟
و باندی را زیر انگشتان ترنج گرفت تا خون روی فرش نچکد
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻